درماه جوزا ( خرداد) ۱۳۰۲ قانونی از تصویب مجلس شورای ملی ایران گذشت که به موجب آن «مسیولامبرمولیتر» بلژیکی ( که از سالها قبل به استخدام دولت ایران درآمده بود) ازاین تاریخ به بعد به عنوان ریاست گمرکات ایران انجام وظیفه نماید. قانون استخدام نامبرده به این شرح درسلسه قوانین مجلس پنجم درج گردید:
قانون استخدام مسیو لامبر
مولیتر به سمت ریاست کل گمرکات
مصوبه ۳۲ جوزا ۱۳۰۲ شمسی
ماده اول - دولت مجاز است «مسیو لامبر مولیتر »تبعه بلژیک را که در تاریخ ۱۴ میزان پیچی ئیل ۱۲۹۹ به ریاست کل گمرکات منصوب بوده است ازتاریخ اول حمل ۱۳۰۲ شمسی برای مدت سه سال و به همان سمت سابق استخدام نماید.
ماده دوم - مواجب «مسیو لامبر مولیتر »سالیانه ده هزار تومان خواهد بود.
ماده سوم - در زمان انقضاء مدت این کنترات یا فسخ ازطرف دولت، برای مخارج مراجعت مسیولامبر مولیتر مبلغ یک هزار تومان تأدیه خواهد شد.
ماده چهارم - مسیومولیتر در هر سال محق یک ماه مرخصی با اخذ حقوق خواهد بود.
ماده پنجم - در موارد مسافرت به جهت انجام مأموریت مخارج مسافرت مسیو لامبر مولیتر تأدیه خواهد شد.
ماده ششم - برای مدت خدمت مسیو مولیتر از تاریخ نصب مشارالیه به ریاست کل گمرکات تا تاریخ اول حمل ۱۳۰۲ همان شرائط مقرره به موجبکنترات سابق راجع به مقام مزبورمرعی خواهد شد.
ماده هفتم - دولت مجاز است بر طبق ماده دوم کنترات مستخدمین خارجه مصوبه ۲۳ برج عقرب ۱۳۰۱ سایر شرائط را تعیین و کنترات مسیو لامبرمولیتر را امضاء نماید.
۳سال عقب افتادگی درپرداخت حقوق !!!
برغم مصوبه یادشده مجلس وتمدیداستخدام «مسیومولیتر» وانجام وظایف وی درسمت ریاست گمرکات ایران بازهم درتاریخ ۱۵آبان ۱۳۰۵ یک لایحه دیگرازسوی وزارت مالیه به مجلس شورای ملی ارائه شد که حکایت ازآن داشت که حقوق ودستمزد آقای« مسیومولیتر» بعد از ۳سال هنوز پرداخت نشده است.وزیر مالیه دراین لایحه به مجلس شورای ملی نوشته است :
لایحه مستمری مولیتر
لایحه ذیل درجلسه اخیر ازطرف آقای وزیرمالیه تقدیم مجلس شورای ملی گردید:
پیشنهادی درتاریخ جدی ( دی ماه )۱۳۰۲راجع به مستمری «مسیوکامیل مولیتر»رئیس سابق کل گمرکات تقدیم داشته وازآن تاریخ به بعد نیزبوسیله تذکاریه های چند مستدعی تعیین تکلیف آن گردیده بودولی تکلیف پیشنهادمزبور دردوره پنجم مجلس معین نشدو همانطوری که درورقه ضمیمه پیشنهاد معروض فوق ملاحظه خواهید فرمود، یکی ازمقررات حکمیت این است که رای حکمیت بعد از سه ماه به موقع اجرا گذاشته شود. وزارت مالیه اجرای امرراموکول به تصویب مجلس شورای ملی نموده وانتظاردارد که مجلس ششم تکلیف این کارراتعیین فرمایند. چون اجرای این حکمیت تاخیر دارد تصدیق می فرمایند که این تاخیرمناسبشان دولت نیست وفعلا هم سفارت بلژیک بوسیله وزارت امورخارجه تقاضای تعقیب قضیه رانموده،لهذاء مواد ذیل پیشنهادوتصویب آن استدعا می شود.
ماده اول – وزارت مالیه مجازاست که از۱۶ دسامبر۱۹۲۲میلادی مطابق ۲۴ قوس ( آذر)۱۳۰۱ به بعد سالی ۹هزارفرانک طلا به« مسیو کامیل مولیتر» مادامالحیات بپردازد.
ماده دوم- مستمری معوقه از۲۴ قوس ۱۳۰۱لغایت حوت ( اسفند)۱۳۰۴ ازمحل اعتبار دیون دولتی واز آن به بعد اعتبارات مستمریات عمومی تادیه خواهدشد .
واما مسیو مولیتر که بود؟
آنچه ما درباره این رئیس بلژیکی اداره گمرکات ایران دراوایل دهه اول قرن سیزدهم می دانیم گزارشی ست که درزمان برگزاری یک نمایشگاه درباره این مستشاربلژیکی در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ،دربرخی جراید بچاپ رسید.
نمایشگاه «ایران درآغاز قرن بیستم» تحت عنوان « آخرین نمایشگاه اسناد و تصاویرلامبرت مولیور» با همکاری انجمن میراث المبرت مولیتوردردوم مردادماه سال ۱۳۹۷ ازسوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران درمحل ساختمان آرشیوملی برگزار شد. درزمان برگزاری این نمایشگاه توسط خانم «شادی خوشکار» گزارشگرروزنامه شهروند گزارشی نوشته شدکه در سطور اول آن آمده است :
مرد جوان بلژیکی زمانی در نقاط مرزی ایران مسئول گمرک شد، مدتی مدیرکل پست بود و در زمان قحطی برای تقسیم گندم و نان نقش مهمی داشت. یکی از کسانی بود که برای جلوگیری از گسترش اپیدمی طاعون در ایران تلاش کرد. مشروطه ومجلس اول را دید، با نزدیکان شاه قاجار درگیر شد تا وضع گمرک و پست را سر و سامان دهد ودولت بتواند با درآمد آن از زیر بار قرضهای خارجی کمر راست کند.
زمان گذشت وعکسها و خاطرهها ماندند تا روزی که به پسرش «آندره »و نوههایش برسند. حالا این خاطرات در مرکز اسناد کتابخانه ملی ایران هستند. مارک میگوید پدربزرگ همیشه مثل جعبهای دربسته بود. وقتی نوهها سروصدا میکردند به فارسی میگفت: شلوغ نکنید. یواش یواش.
لامبرت تا وقتی زنده بود حرفی از عکسها واسناد نزد،اما همیشه برای همه «لامبرت » انگار یک ایرانی بود. در فاصله سالهای ١٨٩٨ تا ١٩٣٦بیشتر از ١٥٠مستشار بلژیکی در ایران بودند.در خانواده اوغیراز لامبرت، دو برادرش آگوست و کمیل هم در ایران زندگی و کار کردند اما هیچکدام از مستشاران ٢٦سال در ایران نماندند ومثل لامبرت فارسی را به سرعت یاد نگرفتند وازوقایع مهم تاریخی ایران عکس و نقاشی به یادگار نگذاشتند. آن زمان نام ایران، «سرزمین پارس» بود.
نوه لامبرت میگوید: «همه فراموش کردهاند.اما آندره بارها خاطرات زمان قحطی ایران را تعریف کرده بود. آندره، فرزند اول لامبرت آن زمان ٨-٧ ساله بود و به یاد میآورد که مردم در کوچهها میمردند، مردمی که هیچ چیز برای خوردن نداشتند. لامبرت مولیتوربعد از ۲۶ سال کار در ایران، به بلژیک برگشت و قصهها شروع شدند. عکسها و نقاشیهایی که در ایران گرفته و کشیده بود، نامههایی که فرستاده بود، یادداشتهای روزانهاش، اسناد کاری و هرچه خاطره داشت را در کتابی ۵۰۰ صفحهای نوشت.
درادامه این گزارش آمده است:
لامبرت مولیتور سال ١٩٠٢ وقتی ۲۶ ساله بود به ایران آمد. او و دو برادرش برای کمک به مادرشان که خیلی زود بیوه شده بود، به استخدام دولت بلژیک در اداره گمرک درآمدند و مارک میگوید: «دولت مرکزی ایران دنبال راهی بود که از اشخاص و سیستم خاصی کمک بگیرد و پست و گمرک را ساماندهی کند. از بلژیکیها خواهش کرد، کمک کنند. برای اینکه از گذشته کارنامه خوبی داشتند و بلژیک هم کشور کوچکی بود و نمیتوانست روی سیاست یا سیستم اداری ایران تأثیر بگذارد. در بلژیک تبلیغات زدند که اگر دوست دارید بیایید با سه برابر درآمد به ایران بروید. اول آگوست مولیتور به ایران آمد و دید همه چیز خوب است و نامه فرستاد که لامبرت بیاید و بعد هم کامیل بهشان ملحق شد.» مارک و میشل نوههای لامبرت به ایران آمدهاند، میشل خاطراتی از زنده بودن لامبرت به یاد دارد و میگوید آمدن پدربزرگش به ایران براساس قراردادی بود که دولت ایران و بلژیک بسته بودند. زمان مظفرالدین شاه بود و ایران بحران اقتصادی داشت و در نزدیکی یک تغییر بزرگ، انقلاب مشروطه.
از مارس ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ در سیستان خدمت کرد، نزدیک به مرز هندوستان. «یک ماه طول کشیده بود تا از طریق بستک به نصیرآباد (زابل) برسد.» لامبرت تصویری از خانههای بستک و نخلها کشیده است. قرار بود مرز بین ایران و افغانستان مشخص شود، لامبرت در آن کمیته هم شرکت داشت. زمان اپیدمی طاعون رئیس کمیسیون بهداشت سیستان شد.
«آنت دستره» نویسنده کتاب مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران میگوید: «پارس آن زمان تحت فشارهای جهانی قرار داشت. انگلیسیها میخواستند از آن بهعنوان معبری برای رسیدن به مستعمرهشان در هند استفاده کنند و روسیه هم ایران را مسیری برای اقیانوس هند و تجارت بینالمللی میدید.»
دوسال بعد که در اداره مرکزی تهران خدمت میکرد توانست تاریخیترین عکسها را بگیرد، وقایع مشروطه، تاجگذاری محمدعلی شاه و میدان ارگ. از اکتبر ۱۹۰۶ تا جولای ١٩٠٨ در تهران بود و بعد بهعنوان مدیرکل گمرک کرمانشاه به طرف این شهر حرکت کرد. لامبرت دستکم هفتهای یک نامه مینوشت و برای خانوادهاش میفرستاد و در آنها از وقایع روز ایران میگفت. برای پسرعموی خود نوشته است: «تصور کن افرادی را که از پشت بامها در طول این همه زمان دایما به یکدیگر شلیک کرده پنج یا ششهزار گلوله مبادله میکنند ».
شما چه نظری دارید؟