دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۶:۱۴
نظرات: ۰
۰
-
گفت‌وگو با مهدی کارگر| صدای خواننده عصر جدید از تپه‌های بالادست مازندران می‌آید

خواننده جوان مازندرانی گفت: آوازها و ترانه‌های بومی و محلی بسیار دارد که سخت‌ترین آن‌ها امیری‌خوانی است. امیری‌خوانی از چند اکتاو صدایی تشکیل شده و به یک حنجره خاص نیاز دارد.من توانستم زیر نظر استادان، امیری‌خوانی را یاد بگیرم و اجرا کنم. 

مهتاب مظفری سوادکوهی - ضمیمه نوروزنامه روزنامه اطلاعات| به سربالایی جاده که رسیدیم ، پیدایش کردیم. همان‌طور که بالا می‌رفت رمه گوسفندان را به کنار جاده هدایت می‌کرد تا با خودرو برخورد نکنند. چوب‌دستی‌اش را تکان می‌داد و از سگ‌های گله که پشت سرهم پارس می‌کردند می‌خواست که آرام باشند. لباس مرتبی به تن داشت و صورتش از هوای تازه کوهپایه، پر از نشاط و سرزندگی بود. لبخندی زد و سلام و علیکی کرد. گویا از قبل ما را می‌شناخت، شاید در همایش‌ها و برنامه‌های هنری ما را دیده بود. 

قبل از آن‌که به دل جاده بزنیم ، به خانه پدربزرگش رفته بودیم؛ خانه روستایی نه‌چندان قدیمی که در روستای «واسکس» از توابع خوش‌نشین شهرستان قائمشهر واقع شده. به ما آدرس تپه‌های بالادست را دادند و گفتند که آقا مهدی از صبح زود به دل صحرا زده. 

خودرو را کناری پارک کردیم و منتظر نشستیم تا آقا مهدی به ما رخصت دیدار و گفتگو بدهد. او را از سال‌ها قبل می‌شناختم، از آن زمان که شاگرد استاد ابوالحسن خوشرو بود و بهترین مرثیه‌اش را در سوگ استاد خواند. از آن زمان که در خانه نسیم‌بانو (همسر استاد ابوالحسن خوشرو) گرد هم می‌آمدیم و برای استاد، جشن تولد و مراسم یادبود می‌گرفتیم. و از آن زمان که در مناسبت‌ها و همایش‌های فرهنگی ، آقا مهدی را صدا می‌زدند تا با صدای قشنگش ، ترانه‌های بومی مازندران را بخواند و نواجش‌های محلی را زمزمه کند. 

شهرت مهدی کارگر از زمان شرکت در برنامه «عصر جدید» و گرفتن چهار چراغ سفید ، بیشتر شد و به همان اندازه که دل کارن همایونفر را به دست آورد در دل مازندرانی‌ها هم جا خوش کرد؛ به همراه گروه موسیقی «زندگی مازندران» که به مدیریت علی حسن‌نژاد اداره می‌شد. 

حالا روبرویمان ایستاده بود و با لبخند نگاهمان می‌کرد؛ قابی زیبا از یک هنرمند خوش‌صدا که با طبیعت و گوسفندانش بهتر کنار می‌آید تا با زندگی زمخت شهری.

بعد از های‌های گفتن‌ها و چرخاندن چوب‌دستی در هوا بالاخره گله در یک جای امن آرام گرفت و مشغول چریدن شد. آقا مهدی که خیالش از گوسفندان راحت شده بود به کنارمان آمد و گپ و گفتمان را آغاز کرد. 

 *خوانندگی باید در خون آدم باشد

«متولد خرداد ۱۳۸۰ هستم و در حال حاضر در رشته حقوق درس می‌خوانم. صدای خوش و علاقه به آوازخوانی را از پدربزرگ و مادرم به ارث برده‌ام. یادم هست فقط هشت سالم بود که پدرم مرا به خانه استاد ابوالحسن خوشرو برد و از او خواست تا آواز خواندن را به من یاد بدهد. استاد نگاهی به جثه کوچک من انداخت و گفت پسرم! سن تو برای آواز خواندن بسیار کم است اما می‌توانی از هفته بعد برای تمرین و آموزش در کلاس‌های من شرکت کنی. 

از همان روز زندگی هنری من آغاز شد و تا به امروز ادامه دارد. من به مدت دو سال در مکتب استاد، شاگردی کردم و خوانندگی را یاد گرفتم اما هنوز به خانه استاد می‌روم و خانواده او خانواده دوم من هستند. در این دو سال، لحن استاد و ترانه‌هایی را که می‌خواند یاد گرفتم. استاد متوجه استعداد من شده بود و آن‎قدر به من پر و بال داد تا آوازهای بومی و محلی مازندران را به خوبی یاد گرفتم و توانستم آن‌ها را در محافل مختلف اجرا کنم. به نظر من خوانندگی باید در خون انسان باشد، وگرنه هرچقدر هم که تلاش کنی نمی‌توانی خواننده موفقی شوی. »

آقا مهدی همان‎طور که با ما حرف می‌زد یک چشمش به گوسفندان بود تا مبادا از مرتع بیرون بروند و وارد جاده شوند. سگ‌های وفادار گله هم گوشه‌ای لم داده بودند و از مشغله صاحبشان سوءاستفاده می‌کردند.

*امیری‌خوانی، سخت‌ترین آواز مازندرانی 

هنرمند خوش‌ذوق گفت: «مازندران، آوازها و ترانه‌های بومی و محلی بسیار دارد که سخت‌ترین آن‌ها امیری‌خوانی است. امیری‌خوانی از چند اکتاو صدایی تشکیل شده و به یک حنجره خاص نیاز دارد که تحریرهایش فقط مختص مازندران است.

از هر صد خواننده مازندرانی، فقط چند نفر می‌توانند امیری بخوانند؛ چون انرژی مضاعفی می‌خواهد و کنترل صدا در حنجره کار آسانی نیست. من توانستم زیر نظر استادانی چون ابوالحسن خوشرو و استاد محمود شریفی، امیری‌خوانی را یاد بگیرم و اجرا کنم. 

ما موفق شدیم به کمک استاد علی حسن‌نژاد که از شاعران و پژوهشگران برتر موسیقی مازندران است گروه موسیقی «زندگی مازندران» را تشکیل بدهیم. البته این گروه در سال ۱۳۸۸ و با نام «آیین زندگی سوادکوه» تأسیس شد که بعدها و با شناخته‌تر شدن، به گروه زندگی مازندران تغییر نام یافت. من و گروهم شناخته شدن خودمان را در عرصه موسیقی مازندران، مدیون استاد حسن‌نژاد هستیم و اگر زحمات ایشان نبود هرگز به جایی که امروز هستیم نمی‌رسیدیم. 

با این همه، علم موسیقی، علمی بسیار گسترده و فرّار است. صدای خوب ، آوای خوب و تکنیک خوب باعث نمی‌شود که فکر کنیم موسیقی را بلدیم و به صورت حرفه‌ای کار انجام می‌دهیم. من بعد از این همه سال کار کردن، می‌توانم بگویم فقط سه درصد از موسیقی را یاد گرفته‌ام. وقتی استاد شجریان می‌گوید من در دریای موسیقی قطره‌ای بیش نیستم، دیگر ما چه ادعایی می‌توانیم داشته باشیم؟»

*درباره استاد ابوالحسن خوشرو

«استاد ابوالحسن خوشرو کسی بود که به موسیقی مازندران هویت داد و به آن اعتبار بخشید. حتما کسان دیگری هم بوده‌اند که برای موسیقی مازندران زحمات زیادی کشیده‌اند، مثل استاد محمدرضا اسحاقی، استاد احمد محسن‌پور، استاد نورالله علیزاده، استاد حسین طیبی، بهمن شریفی و دیگران که تعدادشان هم کم نیست اما استاد خوشرو برای موسیقی مازندران، کاری ماندگارتر کرد و مردم ما ۵۰ سال دیگر می‌فهمند که چه گوهر گرانبهایی را از دست داده‌اند. استاد در هر گام و کوک و صدایی که وجود داشت آواز خواند و به معنای واقعی کلمه یک استثنا در موسیقی محلی مازندران بود. هر کس که در حوزه موسیقی وارد شود تا زنده است به مردم بدهکار است و جامعه از او انتظار دارد. استاد خوشرو هم تا آخرین روزهای عمرش و علی‌رغم بیماری سختی که داشت در میان مردم ظاهر می‌شد و آواز می‌خواند.»

حرف که به اینجا رسید، آقا مهدی از بساطش یک فلاسک چای بیرون آورد و مختصر نان و پنیری تا گلویی تازه کند. کمی از کتلت شب گذشته هم با خود آورده بود که به ما نیز تعارف کرد. انصافا زیر آسمان ابری روستا و در هوای تازه جنگل، خوردن یک استکان چای با نان محلی و کتلت خانگی بسیار می‌چسبد. 

همان‌طور که لقمه‌ای برمی‌داشتم از او درباره اجراهای رسمی‌اش پرسیدم و این که چگونه از راه موسیقی امرار معاش می‌کند؟

آقا مهدی به شرکت گروه موسیقی زندگی مازندران در برنامه عصر جدید  در سال ۱۴۰۰ اشاره کرد و آن را نقطه عطفی در فعالیت‌های هنری خود در خارج از استان دانست؛ هرچند نسبت به نحوه داوری در این برنامه انتقاد داشت و معتقد بود که نباید رشته‌های ورزشی یا صنایع دستی و شعبده‌بازی در کنار موسیقی، آن هم موسیقی نواحی، داوری شود. گروه موسیقی زندگی مازندران به همت علی حسن‌نژاد، تنها گروه موسیقی نواحی بود که موفق شد در آن برنامه، چهار چراغ سفید را از آن خود کند. 

این خواننده خوش‌ذوق قائمشهری در ادامه از سختی‌های زندگی گفت و شغل آبا و اجدادی‌اش که حاضر نیست تحت هیچ شرایطی آن را کنار بگذارد. 

*طبیعت به من الهام می‌دهد

«من به عنوان یک هنرمند باید برای فرزندان این مرز و بوم الگو باشم. هم به شغل خوانندگی بپردازم و هم به حرفه دامداری. هم در مراسم شرکت کنم و اجرا داشته باشم و هم به باشگاه بروم و به سلامت جسم و روانم اهمیت بدهم. همه این‌ها زندگی را بسیار سخت می‌کند. شغل دامداری، خود به‌تنهایی نیازمند انرژی مضاعف و صرف هزینه‌های بالاست اما من حاضر نیستم به خاطر خوانندگی، شغل آبا و اجدادی‌ام را کنار بگذارم. 

خیلی‌ها به من خرده می‌گیرند که چرا چوپانی را رها نمی‌کنم حالا که خواننده مطرحی شده‌ام؟ آن‌ها عمق این عشق و وفاداری را درک نمی‌کنند و نمی‌دانند که چقدر از همجواری با طبیعت الهام می‌گیرم. از طرفی من با این کار می‌توانم به تولید گوشت و لبنیات در استانم کمک کنم و کمک‌خرجی هم برای خانواده‌ام باشم. در خانواده ما همان‌قدر که آوازخوانی موروثی است، دامداری هم شغل آبا و اجدادی به شمار می‌رود. ما در اردیبهشت ماه هر سال، با گله‌ به ییلاق و روستاهای بالادست منطقه ورسک و سوادکوه می‌رویم و در شهریور به موطن خود در روستای واسکس برمی‌گردیم. در منطقه ییلاق، نه اینترنت وجود دارد و نه موبایل آنتن می‌دهد. من هستم و گله و آوازهای بومی و محلی.

شاید باورتان نشود، رمه به من کمک می‌کند تا در حرفه خوانندگی، قوی‌ترعمل کنم. طبیعت به من الهام می‌دهد تا شعرهای بهتری بنویسم. بیشتر ترانه‌هایی را که می‌خوانم خودم نوشته‌ام. 

ترانه‌های «بلنده گیسو»، «مرد چپون» و  «برو مه جان دلبر» نوشته خودم هستند. تنظیم و ضبط آهنگ این ترانه‌ها را هم آقایان هادی نجفی، حسین فغانی و سدیف رستمی انجام داده‌اند. 

یکی از بهترین اجراهای ما در تالار وزارت کشور بود که سال گذشته توسط سوادکوهی‌های مقیم تهران در پایتخت برگزار شد. 

همچنین گروه ما موفق شد در جشنواره موسیقی فجر در سال ۱۳۹۸ رتبه برتر موسیقی نواحی را در کشور کسب کند. یک اجرای خوب هم در سال ۱۳۹۲ در سالن اجلاس سران کشور داشتیم که آن را به اتفاق سینا خلیلی که امروز از کشتی‌گیران مطرح کشور است  انجام دادیم. »

*موسیقی نیاز به نوآوری دارد

مهدی کارگر درباره موسیقی فولکلور مازندران و تحول آن در سال‌های اخیر به ما گفت: «به نظر من موسیقی، هر چند سال یک‌بار دچار تحول می‌شود و خواه ناخواه به سمت مبتذل شدن حرکت می‌کند اما با گذر زمان دوباره به اصل خودش برمی‌گردد. این امر، گریزناپذیر است، چون لحن موسیقی در طول زمان دچار تکرار شده و ذائقه مردم را راضی نمی‌کند. به همین دلیل باید در آن نوآوری ایجاد کرد. 
امروزه به کار گرفتن سازهای غیربومی در موسیقی محلی ، نشانه خراب کردن آن نیست. به طور مثال «لَ له‌ وا» جان موسیقی محلی مازندران است اما دلیل نمی‌شود که از سازهای دیگری مثل پیانو یا گیتار در اجراهای خود استفاده نکنیم.

 استفاده از این سازها باعث رغبت بیشتر جوانان برای گوش دادن به موسیقی فولکلور مازندران می‌شود. این همان کاری بود که استاد خوشرو انجام داد. او لحن‌ها و تحریرهای زیادی به موسیقی فولکلور مازندران اضافه کرد تا برای نسل جدید شنیدنی‌تر باشد. 

همین لحن‌ها به مرور زمان شاخه زدند و صاحبان خود را پیدا کردند و امروز بسیاری از خواننده‌های مازندران به واسطه تحریرهایی که استاد خوشرو خلق کرد ، صاحب سبک شده‌اند و به اجراهای حرفه‌ای می‌پردازند. 
موسیقی لری و بختیاری از جمله موسیقی‌های پرقدرتی است که به موسیقی مازندران بسیار نزدیک هستند. در گذشته موسیقی لری تنها با یک نی و یک سرنا و در نهایت یک کمانچه اجرا می‌شد اما امروز سازهای دیگری مثل سنتور و پیانو به آن اضافه کرده‌اند که باعث شد قطعه «شیرعلی مردان» به یکی از پرطرفدارترین قطعات موسیقی در ایران تبدیل شود و به جرأت می‌توانم بگویم که نصف جوانان ما این ترانه را از حفظ می‌خوانند. 

پیانو یک ساز کاملا غربی است اما مادر تمام سازهای جهان به شمار می‌رود، همان‌طور که تنبک، مادر ریتم در موسیقی به حساب می‌آید. ما اگر بخواهیم فقط به سازهای ایرانی اکتفا کنیم به جز نی و سنتور و کمانچه و دوتار چیزی نداریم؛ حالا بماند که کمانچه را هم به ملت‌های دیگر نسبت می‌دهند. شاید اگر سنتور را به یک کشور اروپایی ببریم مردم با آن ارتباط خوبی برقرار نکنند اما پیانو در همه‌جای دنیا شناخته شده است. ما برای شناساندن دوتار به مردم دنیا به پیانو نیاز داریم. پس موسیقی مازندران هم باید به‌روز شود. موسیقی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. موسیقی می‌تواند یک جامعه را ماندگار کند یا آن را از بین ببرد.»

گرم صحبت با آقا مهدی بودیم که صدای پارس سگ‌ها ما را به خود آورد. گله دوباره به راه افتاده و در مسیر ناامن جاده قرار گرفته بود. با این‌که از روستا فاصله زیادی داشتیم اما هرازچندگاهی خودرویی رد می‌شد و برایمان بوق می‌زد یا تراکتوری می‌رفت که به زمین زراعی صاحبش برسد.

آقا مهدی مجبور شد از جایش بلند شود و گله را به مرتع برگرداند. ما هم به او کمک کردیم تا زودتر کارش را تمام کند و دوباره بنشیند و رشته کلام از دستمان خارج نشود. در حین کار فکر می‌کردم که یک جوان بیست و چند ساله تا چه اندازه می‌تواند در مورد موسیقی مازندران بداند و به چارچوب‌های موسیقی فولکلور پایبند باشد. این‌ها را وقتی که دوباره نشست و صحبتش را ادامه داد، بیشتر فهمیدم. 

*تعهد هنرمند به مردم

آقا مهدی ادامه داد: «هر هنرمندی چارچوب‌های خودش را دارد و مهمتر از این چارچوب‌ها قواعدی است که در کشورش حاکم است و او باید نسبت به آن‌ها وفادار بماند. ممکن است پشت سر هنرمندان بزرگ موسیقی ما حرف‌های زیادی باشد اما من امروز درک می‌کنم که اگر غیر از این بود، آن هنرمند نمی‌توانست به کار خود ادامه بدهد و باید کشورش را ترک می‌کرد. به نظر من یک هنرمند اول نسبت به مردم خودش متعهد است و بعد نسبت به قضاوت دیگران. از افتخارات من این است که با استفاده از سازهای نی و دف و دوتار، برای کشتی‌گیر بزرگ استان خودم آقای حسن یزدانی قطعه‌ای اجرا کردم، ورزشکاری که علی‌رغم بی‌مهری‌ها همچنان به عنوان یک قهرمان در آسمان ورزش کشور می‌درخشد. به نظر من مقام و منزلت حسن یزدانی از «هژبر سلطان» که از مبارزان بنام منطقه سوادکوه بود هم بالاتر است. او تنها کشتی‌گیری است که توانست ده سال پی‌درپی برای کشورمان مدال‌آوری کند، پس بقیه حرف و حدیث‌ها چندان مهم نیست.»

مهدی کارگر از برنامه روزانه‌ زندگی‌اش هم برایمان تعریف کرد و گفت: «من با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی می‌کنم. معمولا ساعت شش صبح از خواب بیدار می‌شوم، گوسفندان و بزها را می‌دوشم و بعد گله را برای چرا بیرون می‌برم. اگر آن روز اجرا داشته باشم در ساعت‌های بعد از ظهر به شهر می‌آیم و به کار اجرا می‌پردازم و گرنه بیشتر اوقات خود را در روستا سپری می‌کنم. دو ساعت از روز را هم به باشگاه اختصاص می‌دهم و ورزش می‌کنم.»

*موسیقی حرمت دارد

آقا مهدی از حرمت موسیقی گفت و این که هنرمندان باید حرمت آن را حفظ کنند. او که هر اجرایی را نمی‌پذیرد و مراقب درآمدهای خودش از راه موسیقی هست، به ما گفت: «این‌ها همه مرامی است که استاد خوشرو به ما یاد داده، چون ایشان در خیلی از اجراهایش از مردم پولی نمی‌گرفت. من می‌دانم مردم دچار مشکلات اقتصادی هستند و چقدر برای پرداخت هزینه‌ها مشکل دارند. متأسفانه بسیاری از هنرمندان ما به دلیل حمایت نشدن، مجبورند به اجراهای خصوصی تن بدهند که گاهی در شأن آن‌ها نیست. شغل دامداری به من کمک کرده تا در این مورد گزینشی‌تر عمل کنم. من به اجرا در محافلی که به موسیقی محلی علاقه‌مند هستند بسیار مشتاقم و از آن‌ها انگیزه بیشتری می‌گیرم.»

آقا مهدی در پایان صحبت‌هایش از موهبت عشق در هنر گفت: «اگر عشق نباشد هیچ هنرمندی قادر به ادامه دادن نیست اما نوع نگاه انسان به این پدیده هم بسیار مهم است. عشق مانند موسیقی حرمت دارد و کسی می‌تواند از عشق دم بزند که حرمت آن را رعایت کرده باشد. به نظر من عشق در هنر بهتر از هر بستر دیگری متجلی می‌شود و هنرمند می‌تواند بهترین داعیه‌دار عشق در جامعه باشد.» 

آقا مهدی صحبتش را با این جمله تمام کرد و بلند شد که به دنبال کارش برود. با او خداحافظی گرمی کردیم و از او قول گرفتیم تا در اجراهایش ما را هم دعوت کند. آقا مهدی، سبک‌بال به سراغ گوسفندانش رفت و ما با کوله‌باری از حرف‌های نگفته و سؤال‌های نپرسیده، راه برگشت را در پیش می‌گیریم. همان‌طور که از شیب جاده پایین می‌آمدیم به این فکر می‌کردم که موسیقی فولکلور مازندران چقدر به این جوان‌های متعهد و پرانرژی نیاز دارد تا مسیر تحول خود را از میان پیچ و خم‌های سخت روزگار و ذائقه تنوع‌طلب مردم به سلامت عبور دهد تا خدای ناکرده به سمت مبتذل شدن حرکت نکند.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

Video Player is loading.
Current Time 0:00
Duration 0:00
Loaded: 0%
Stream Type LIVE
Remaining Time 0:00
1x
    • Chapters
    • descriptions off, selected
    • subtitles off, selected

      آخرین مطالب

      بازرگانی