یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۹
نظرات: ۰
۰
-
برنامه هسته‌ای

برنامه هسته‌ای در چند سال اخیر باعث تحمیل شدن تحریم‌های بی‌سابقه و خسارت‌ میلیارد دلاری به کشور و مردم بوده است.

عصر ایران نوشت: تصمیمات سیاست خارجی صرفا توسط مقامات ارشد یک کشور یا همان «تصمیم‌گیران» اتخاذ نمی شود، بلکه عوامل مختلفی در شکل گیری این تصمیمات نقش دارند. یکی از این عوامل «تصمیم‌سازان» هستند که ماهیت و میزان تاثیرگذاری آنها در هر کشور متفاوت است. با این حال معمولا این دسته اخیر از نهادها یا افرادی شکل می‌گیرند که با تحقیق و پژوهش پیرامون یک موضوع، اطلاعات، تحلیل، سناریوهای مختلف و در نهایت پیشنهادهای سیاستی را در اختیار تصمیم‌گیرندگان قرار می دهند تا نسبت به اتخاد تصمیم اقدام شود.

اگرچه در ایران تصمیم سازانِ سیاست خارجی به دلایلی از نهادمندی و حتی هویت مشخصی برخوردار نیستند، اما نمی توان نقش آنها را در فرایند اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی انکار کرد. شاید بتوان برخی اندیشکده ها یا نهادهای حاکمیتی (مانند شورای روابط خارجی) یا مراکز پژوهشی (مانند مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری یا پژوهشکده تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام) را جزو این دسته به شمار آورد، اما قطعا در ایران نقش افراد حقیقی در تصمیم سازی سیاست خارجی از اهمیت بیشتری برخوردار است. برخی اساتید دانشگاه و افرادی که در برخی نهادهای حاکمیتی از نفوذ بالایی برخوردار هستند از آن جمله هستند.

این افراد که برخی از آنها شأن استراتژیست! برای خود قائل هستند در چند دهه اخیر درباره برنامه هسته ای ایران دیدگاههایی ابراز داشته اند و پیشنهادهایی ارائه کردند که عملا کشور را در تنگنا قرار داده اند. این استراتژیست های وطنی درباره برنامه هسته ای ایران دو استدلال اصلی را بیان کرده اند که می توان گفت تصمیمات اتخاذ شده بر اساس این دو استدلال عملا شرایط کنونی را برای کشور رقم زده است.

برنامه هسته ای به مثابه سپر محافظتی نظام

استدلال نخست آنها در حمایت از برنامه هسته ای و توصیه به تداوم سیاست های کنونی این است که هسته ای می تواند به مثابه یک سپر محافظتی برای نظام جمهوری اسلامی عمل کند؛ به این معنا که سایر حملات و انتقادهای غرب به جمهوری اسلامی را از جمله در موضوعات حقوق بشر، حقوق زنان و اقلیت ها، آزادی بیان، آزادی انتخابات و ... دفع کند. به عبارت دیگر آنها عنوان می کنند برنامه هسته ای به دلیل اهمیت بالای آن در تفکر امنیتی و استراتژیک غرب باعث می شود عملا سایر موضوعات در فرع قرار بگیرد و همه تلاش و توان غرب صرف هسته ای شود. 

بازدارندگی بدون نیاز به دستیابی به سلاح هسته ای

اما استدلال دوم استراتژیست های وطنی این است که چرخه غنی سازی این امکان را به ایران می دهد که بدون دستیابی به سلاح هسته ای از مزیت بازدارندگی آن بهره مند شود. به عبارتی آنها عنوان می کنند با توجه به فتوای رهبری درباره منع سلاح هسته ای، جمهوری اسلامی می بایست توانایی ساخت سلاح هسته ای را حفظ نماید و صرفا عدم قصد و اراده برای دستیابی به آن را بیان کند. 

این کار از طریق حفظ چرخه غنی سازی میسر است، چون کشوری که توانایی غنی سازی اورانیوم را داشته باشد برای ساخت سلاح هسته ای صرفا به اراده خود نیاز خواهد داشت. بدین ترتیب استراتژیست‌های وطنی عنوان می کنند جمهوری اسلامی باید این شمشیر داموکلس (یعنی حفظ آستانه هسته ای) را همیشه بالای سر غرب نگاه دارد تا به رغم عدم دستیابی به سلاح هسته ای از بازدارندگی آن برخوردار شود.

این دو استدلال مبنا و پایه اصلی تفکر استراتژیست های وطنی پیرامون برنامه هسته ای ایران بوده و بر اساس آن پیشنهادهای سیاستی خود را به تصمیم گیرندگان و مقامات ارشد کشور ارائه می دهند به گونه ای که می توان گفت شرایط کنونی در برنامه هسته‌ای ایران ماحصل این دو استدلال است. این افراد که با توجه به تفکر رئالیستی، بقای نظام سیاسی را شرط اساسی هرگونه تصمیم و اقدامی می دانند، چندان به تبعات و خسارت‌های استدلال های خود اهمیتی نمی دهند.

برای استراتژیست های وطنی مهم نیست که از قِبَل استدلال های آنها کشور در دو دهه اخیر با صدها میلیارد دلار خسارت ناشی از تحریم ها روبرو شده و از دست رفتن فرصت سرمایه گذاری خارجی، بسیاری از صنایع کشور را از توسعه و پیشرفت محروم ساخته است. آنها اهمیت نمی دهند که به دلیل تحریم ها صدها بیمار محروم از دستیابی به دارو جان خود را از دست داده اند و میلیون ها نفر به دلیل افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی در سختی و رنج به سر می برند.

ایضا از نظر استراتژیست های وطنی اهمیتی ندارد که به رغم میلیاردها دلار هزینه، سهم تولید برق هسته‌ای بر اساس آمار رسمی فقط 1.1 درصد از مجموع برق تولیدی در کشور است. در حالی که اگر در دو دهه اخیر این سرمایه صرف تولید برق خورشیدی می شد، بدون شک ایران اکنون به هاب انرژی منطقه تبدل شده بود و با صادرات برق به کشورهای همسایه می توانست سالانه میلیاردها دلار درآمد کسب کند.

همه‌ی اینها در حالی است که اجرای پرده دوم از فشار حداکثری ترامپ و تغییر شرایط منطقه‌ای در یک سال اخیر شرایطی را رقم زده که حالا همان دو استدلال استراتژیست‌های وطنی نیز با ابهام و اما و اگر روبرو شده است. با این حال به نظر می‌رسد آنها بیکار ننشسته اند و پیشنهادهای جدیدی به مقامات ارشد نظام ارائه می کنند که می تواند بسیار خسارت بارتر از پیشنهادهای قبلی آنها باشد.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی