منوچهر دینپرست - ضمیمه روزنامه اطلاعات؛ «برف آخر»، فیلمی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی امیرحسین عسگری است که در سال ۱۴۰۰ تولید شده است. این فیلم، داستان زندگی یوسف، دامپزشکی در شهری کوچک را روایت میکند که روزها به گاوداریها سرکشی میکند و شبها به شکار گرگ میرود.
در یکی از روزها، او برای نجات گاوها و گوسالهها به دل آتش میزند و دچار سوختگی میشود. این حادثه زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد و در این میان، به واسطه گرگی زخمی با زنی به نام رعنا آشنا میشود.
این فیلم در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در ۱۲ رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و در نهایت، موفق به کسب ۴ سیمرغ بلورین در بخشهای بهترین چهرهپردازی، بهترین فیلمبرداری، بهترین بازیگر نقش اول مرد (امین حیایی) و جایزه ویژه هیأت داوران گردید.
«برف آخر» یک درام قوی و خوشساخت محسوب میشود که هم از نظر داستانی و هم از لحاظ فنی تحسین شده است. بازی درخشان امین حیایی در نقش یوسف، دامپزشکی که با تنهایی و چالشهای زندگی در روستا دستوپنجه نرم میکند، از نقاط قوت فیلم محسوب می شود.
در این فیلم، فیلمبرداری زیبا و فضاسازی چشمنواز، به خوبی سرمای زمستان و حس تنهایی را منتقل میکند. همچنین داستان احساسی و عمیق فیلم که به رابطه انسان و طبیعت میپردازد و مفاهیم تنهایی، عشق و سرنوشت را به تصویر میکشد و توانسته فیلم را جذاب کند.
اما در کنار اینها باید به این نکته هم توجه داشت که ریتم کند فیلم ممکن است برای برخی مخاطبان کمی خستهکننده باشد و نبود پیچشهای داستانی زیاد که فیلم را بیشتر احساسی و تأملبرانگیز میکند تا هیجانانگیز. به طور کلی، اگر به درامهای شخصیتمحور و فیلمهایی با فضای سرد و احساسی علاقه دارید، «برف آخر» انتخاب بسیار خوبی است.
اما امین حیایی در این فیلم، یکی از بهترین بازیهایش را ارائه داده و توانسته به خوبی واقعیت قصه را بازنمایی کند.
نقش یوسف، دامپزشکی که در تنهایی و سختیهای زندگی در طبیعت زمستانی شمال ایران گرفتار شده، نیاز به اجرای حسی و درونی قوی داشت که حیایی از پس آن به خوبی برآمده است. اما چرا بازی امین حیایی در این فیلم موفق بوده؟ او بیشتر با نگاهها، حرکات و سکوتهایش احساسات شخصیت را منتقل میکند، نه فقط با دیالوگ. بازی او متناسب با محیط فیلم است؛ لحنی آرام، حرکاتی سنجیده و چهرهای که خستگی و رنج را نشان میدهد.
او در صحنههایی که با حیوانات، برف و سرما سروکار دارد، طبیعی و باورپذیر ظاهر شده است. از یک فرد سرسخت و گوشهگیر تا کسی که دچار دگرگونی عاطفی میشود، کاملاً قابل لمس است.
از دیگر نکات برجسته و مهم فیلم باید به فضای برفی و سرد آن اشاره کرد. فضای برفی و طبیعت سرد و خشن فیلم برف آخر، نهتنها پسزمینهای برای داستان است، بلکه به درام و احساسات قصه عمق میبخشد.
این نوع استفاده از محیط در سینما به «دکور زنده» معروف است؛ یعنی فضای فیلم فقط یک پسزمینه ساده نیست، بلکه خودش بخشی از روایت احساسی را بر عهده دارد. برف سنگین و فضای سرد به حس تنهایی و انزوای شخصیت اصلی (یوسف) دامن میزند.
او در یک منطقه دورافتاده زندگی میکند و همانطور که محیطش سرد و بیروح است، زندگی احساسی خودش هم خالی از گرما و ارتباط انسانی شده است.
طبیعت سخت و یخبندان، نمادی از درگیریهای درونی یوسف است. مثل خودش، محیط اطراف هم بیرحم و خشن است، و این ارتباط بین شخصیت و فضا، حس همذاتپنداری مخاطب را افزایش میدهد.
تصاویر برفی باعث ایجاد یک فضای ملانکولیک و شاعرانه میشود که هم از لحاظ بصری زیباست و هم حس فقدان، سرنوشت و تغییر را در قصه برجسته میکند.
در جاهایی که یوسف به گرگ زخمی و زنی که در قصه وارد زندگیاش شده، نزدیک میشود، این تضاد بیشتر به چشم میآید.
سرما و برف باعث میشود که هر لحظه کوچک از «گرمای انسانی» در فیلم برجستهتر شود. در نتیجه، برف در این فیلم فقط یک عنصر بصری نیست، بلکه یکی از شخصیتهای اصلی فیلم است که بر احساسات بیننده و فضای دراماتیک قصه تأثیر میگذارد.
برف آخر در کنار فضای سرد و دراماتیکش، یک خط عاشقانه آرام و زیرپوستی هم دارد، اما نه به شکل معمول و پررنگی که در بسیاری از فیلمهای عاشقانه دیدهایم.
عشق در این فیلم بیشتر در دل سکوت، نگاهها و لحظات عاطفی شکل میگیرد تا در دیالوگهای مستقیم و صحنههای احساسی آشکار. رابطه یوسف و رعنا یک درام عاشقانه زیر پوستی است.
یوسف (امین حیایی)، مردی تنها و گوشهگیر است که ارتباط عاطفی کمی با دیگران دارد. ورود رعنا (با بازی لادن مستوفی) به زندگی او، بهنوعی این یخ را میشکند. اما این عشق بهجای هیجان و احساسات شدید، آرام، تدریجی و پر از کشمکش درونی است.
در روایت فیلم، یک گرگ زخمی نقش مهمی در نزدیک شدن یوسف و رعنا دارد. این حیوان نمادی از خود یوسف است. موجودی زخمی، تنها و سرگردان که به مراقبت نیاز دارد. رابطه این دو شخصیت بیشتر بر پایه همدردی و همراهی در برابر سختیهای زندگی شکل میگیرد تا هیجانهای عاشقانه معمول.
همانطور که طبیعت در این فیلم خشن و سرد است، رابطه یوسف و رعنا هم سرشار از موانع و پیچیدگیهاست. این عشق بیشتر از جنس همدلی و همراهی است، نه وابستگی یا شیفتگی.