خبرآنلاین به تازگی برای انجام یک مصاحبه تفصیلی و صریح با معاون راهبردی رئیس جمهور، میزبان دکتر محمدجواد ظریف بود. در این مصاحبه تلاش شد تا با محمد جواد ظریف درباره موضوعاتی از جمله انگیزه ورودش به سیاست داخلی، عملکرد شورای راهبری و انتخاب وزرا، ماهیت معاونت راهبردی، علت انصراف و بازگشت مجددش به این سمت، وضعیت اقامت خانواده و فرزندانش در آمریکا، روابطش با شهید سلیمانی، علل مخالفت یک جریان خاص با او و آینده سیاست خارجی ایران صحبت کنیم.
مهمترین محورهای این گفتگو را می خوانید:
*یک جریان فکری که نمی تواند تامین کننده منافع ملی باشد، برای حضور در همه حوزه های حیات اجتماعی ایران آمادگی پیدا کرده و به قول خودشان یک حاکمیت در سایه نه فقط دولت در سایه ایجاد کرده که از نظر من نگران کننده بود.
* یکی از انتخاب ها هم از نظر من نگران کننده بود. البته به کسانی که به آن گزینه رای دادند احترام می گذارم و به خود آن افراد هم بنده احترام می گذارم به عنوان افرادی وارد میدان رقابت انتخاباتی شدند.
*اصلاً به خودم نمره نمیدهم. فکر میکنم وظیفهای بود که انجام دادیم و احساس میکنم نتیجهاش خوب بود.
*اگر در انتخابات نتیجه نمی گرفتم چه فرقی میکرد؟ حتماً ناراحت میشدم! دروغ چرا. ولی به هر حال وظیفهمان را انجام داده بودیم ولی در این که حتماً به انتخاب مردم در آن شرایط هم احترام میگذاشتیم تردید ندارم. راضی از آن انتخاب نبودم ولی باید حتماً به آن احترام میگذاشتیم.
*برخی فکر میکردند نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده است. حتی برخی دوستانم. خیلیها به من گفتند چرا خودت را خسته میکنی. معلوم است چه کسی رئیسجمهور میشود. معلوم شد که معلوم نبود. کسانی که این پیشبینیها را میکنند نگاهی بکنند. وقتی میبینند پیشبینیشان غلط از آب درآمد میگفتند از اول قرار بود پزشکیان رئیسجمهور شود. چنین قراری نبود. قرار بود مردم انتخاب کنند و رأی بدهند. مردم هم انتخاب کردند. البته انتخاباتی داریم که از قبل کاملاً نتیجهاش مشخص بود و همان شد و به همان دلیل مشارکت خیلی کم بود. ولی از سال ۷۶ به بعد اگر نگاه کنید تقریباً هر انتخاباتی که داشتیم بر خلاف پیشبینی متخصصین، نتیجهاش رقم خورد. این نشان میدهد که مردم چقدر نقش در تصمیمگیری دارند.
*یادم است یکی گفت دریای خزر را چند به روسها فروختید و خلیج فارس را چند به چینیها فروختید؟ همه جور اتهام به بنده زده شده و به لطف خدا، خیلی ناراحت نیستم. البته برای من مردم خیلی مهم هستند. نگاه و نگرش مردم خیلی مهم است.
*آمادگی نداشتم که وزیر خارجه باشم. اولاً هیچ کاری را نباید آدم دوبار انجام دهد. یک بار انجام دادم و فکر میکنم همکار خوبم آقای دکتر عراقچی الان آمادگیاش بیشتر از من بود که وزیر خارجه شود
*مقام معظم رهبری هم فرمودند که این دولت اقلاً صد مدیر برای آینده تربیت کند. یکی از کارهایی که در معاونت راهبردی روی آن طراحی میکنیم، این است که این خواسته رهبری که خواسته همه ما و مخصوصاً جریان نخبگی جامعه است که بتوانند در حاکمیت حضور جدیتری پیدا کنند و ما خیلی در شورای راهبری تلاش کردیم که این حضور را جدی کنیم و تا حدی هم موفق بودهایم، بتوانیم از الان برنامهریزی کنیم که چهار سال آینده صد نفر داشته باشیم تا بتوانند وزیر شوند. صد نفر داشته باشیم که بتوانند رئیس سازمان باشند. انشاءالله با سن زیر ۵۰ سال یا اگر بخواهیم بلندپروازانهتر فکر کنیم زیر ۴۵ سال... که بتوانند زمام امور کشور را به دست بگیرند.
*توقع بنده از خودم بالا است. برخی فکر میکنند که زود رنجم. ولی مقداری انصاف دهند و ببینند در این سی چهل سال گذشته کمتر کسی به اندازه من فحش خورده است..
* احساس میکنم آدم نباید به هر قیمتی بماند. برخی میگویند معنیاش زودرنجی است. نه به نظرم. معنیاش این است که اصولی دارید. شاید از این جهت خیلی هم اصولگرا باشم. شما اصولی دارید و حاضر نیستید روی آن معامله کنید. یکی از اصول بنده این است که اگر ضوابطی را به مردم قول دادهام روی آن بایستم.
*به نظرم اصولاً مقام معظم رهبری در این که این انتخابات با رقابت و سلامت برگزار شود نقش بیبدیلی داشتند. یعنی هیچ کس نمیتواند منکر این واقعیت شود که بدون حمایت و ورود مستقیم مقام معظم رهبری انتخاباتی با این رقابتپذیری و با این سلامت برگزار شود که هیچ کس نتواند نسبت به سلامت انتخابات سوال کند. بعد از آن هم حمایتی که رهبری کردند از آقای دکتر پزشکیان و از بیشترین گزینههای ایشان برای عضویت در دولت. طبیعی است که مقام معظم رهبری همه این گزینهها را نشناسند.
*شاید لازم باشد اعتراف کنم که من هم بسیاری از این گزینهها را نمیشناختم. فقط به روند باور داشتم. معتقد بودم که باید به کار کارشناسی احترام گذاشت.
*اگر آقای لاریجانی تأیید صلاحیت شده بود، میآمدم. البته اگر فرض کنید آقای لاریجانی و جهانگیری و عارف و پزشکیان تأیید صلاحیت شده بودند، سعی میکردم این چهار نفر روی یک نفر تفاهم کنند و با او کار کنیم. ولی گرایش بنده این بود که عقلانیت در کشور حاکم شود.
*بگذارید از فایل صوتی بگویم. این دوستانی که الان به بنده مهرورزی میکنند، از ۲۰ سال پیش هم به بنده مهرورزی میکردند. ارتباطی به فایل صوتی ندارد. هرکسی که رابطه من با مرحوم شهید سپهبد سلیمانی دیده و ارتباط ما را دیده میداند که با هم خیلی رفیق بودهایم. در آن فایل صوتی هم هیچ توهینی به شهید سلیمانی نیست. گروهی آن فایل را تقطیع کردند و تکههایی را آوردند. اگر کسی سه ساعت را گوش کند میبیند که نگاه من به شهید سلیمانی نگاه همراه با تقدیر و تشویق و ارادت است. لذا این که چنین تصوری بشود حتماً غلط است. البته یادتان نرود که این دوستانی که الان دارند به من حمله میکنند به شهید سلیمانی در توییت رسمی توهین کردهاند. نمیخواهم اسم بیاورم. اینها را فراموش نکنیم. ایراد به شهید سلیمانی میگرفتند که چرا با فلانی رفیق هستی.
*این که برخی خیال میکنند یک روزنامه سخنگوی رهبری است، چقدر دور از واقعیت است و چقدر خلاف انصاف به مقام معظم رهبری است. این علاقه شدید و وافری که دوستان به بنده دارند جدید نیست. البته قبلش هم جناح مقابل هم این علاقه را داشت. اگر سال ۷۰-۷۱ را نگاه کنید درست خواهید دید که روزنامههای طرف مقابل هم این برخورد را با این حقیر فدوی داشتند. لذا هیچ جای سالمی نداریم که از یک طرفی نخورده باشیم.
*فرزندانم در زمانی که در آمریکا دانشجو بودم در آنجا به دنیا آمدند. این نه گناه من است و نه آنها. این قانون به نظرم بیدقتیهایی دارد که یکی همین است. آن دیگر وظیفه قانونگذار است. شخصاً از این قانون بیاطلاع بودم. لذا روز یازدهم که بنده حکمم خورد، دو روز بعدش شروع به این صحبتها شد و قانون را به ما نشان دادند. من روز شانزدهم اعلام انصراف کردم. آن پروسه دیگری بود و آن توییتی که در مورد کنارهگیری زدم پروسه دیگری بود.
* فرزندانم در ایران حضور دارند. ساکن ایران هستند و هیچ ملکی حتی استیجاری در خارج از ایران نه من و نه فرزندانم نداریم. شاید لازم باشد این را بدانید که تنها عضو دولت چهاردهم هستم که خودم و همسرم اجازه ورود به امریکا را نداریم، همینطور کانادا و برخی کشورهای دیگر.
*پمپئو گفته بود که جواد ظریف که دوست داشت اینجا در رستوران های ۵ ستاره و هتل های ۵ ستاره نیویورک برود. آقای پمپئو عقده ای از بنده دارد که این عقده را هر چند وقت یک بار عقده گشایی می کند. خوشحالم که چند نفر با من عقده دارند. یکی پمپئو و یکی نتانیاهو و از این طرف هم هستند. البته این دو را در یک جا قرار نمی دهم. نگویند بنده خدای نکرده آقای پمپئو و نتانیاهو را کنار برخی دوستان می گذارم که به من مهرورزی می کنند. ولی بالاخره خودشان ببینند که با چه کسی هم صدا می شوند.
*آقای رئیس جمهور بعد از مشورت هایی که انجام دادند به من فرمودند هیچ مشکلی ندارد و کارم را ادامه دهم. از ایشان خواهش کردم که کتبا این را به من ابلاغ بفرمایید و ایشان هم بزرگواری کردند و کتبا ابلاغ فرمودند و وقتی این ابلاغ کتبی را گرفتم به دیدار مقام معظم رهبری رفتم و برای همین هم دیر رسیدم. یعنی دیر رسیدنم دلیلش این بود که ابلاغ کتبی را زمانی گرفتم که تا خودم را به بیت مقام معظم رهبری رساندم ۵ دقیقه ای دیر شد.
*اگر حمایت آقا نبود تکه بزرگ من گوشم بود.
*برداشتم این است که رهبری هیچ وقت مخالف مذاکره نبودهاند. چارچوبهایی داشتهاند. فکر میکنم دست دولت سیزدهم هم برای مذاکره بسته نبوده است. چارچوبهایی را داشتهاند که آن چارچوبها را هم دولت یازدهم و هم دوازدهم و هم سیزدهم رعایت کرده است. ولی توافق کردن نیاز به شجاعت دارد. چون ما قبلاً میگفتیم دیکته ننوشته غلط ندارد. وقتی توافق میکنید یعنی هر قدر هم امتیاز گرفته باشید آن که برجسته میشود امتیازهایی است که دادهاید.