دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۲
نظرات: ۰ |
۰
ادعای سرمربی تیم‌ ملی تکواندو درباره بازگشت کیمیا علیزاده به ایران چه بود؟
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

مجید افلاکی، سرمربی تیم‌ ملی تکواندو می گوید کیمیا علیزاده می خواست به ایران برگردد و یک نفر نگذاشت.هادی و اطرافیانش داشتند همه شرایط بازگشت را فراهم می کردند اما نگذاشتند.

خبرآنلاین نوشت: تکواندوی ایران در المپیک پاریس عملکرد شگفت‌انگیزی داشت و توانست با کسب ۴ مدال تاریخ‌سازی کند. نمایشی که بخش مهمی از آن مدیون مجید افلاکی بود؛ تکواندوکار سابق و مربی فعلی که هدایت تیم ملی مردان را بر عهده داشت و توانست پس از ۱۶ سال بار دیگر تکواندو را به طلای المپیک برساند. خودش اما خیلی به دنبال رکورد و عنوان نیست و اعتقاد دارد استعدادهای تکواندو در دست او امانت هستند و وظیفه داشته از آن‌ها بهترین نتیجه را بگیرد تا پرچم ایران در پاریس بالا برود. پرچمی که او معتقد است حتی در زمان جشن گرفتن هم نباید روی زمین باشد و باید آن را روی سر بگذاریم.

مجید افلاکی پس از روزهای درخشان در المپیک پاریس، درباره اتفاقات مختلف تکواندو صحبت کرد، مهم ترین محورهای این گفت و گو را بخوانید:

*هر ۴ وزن المپیک ما از بهترین‌ها هستند و فرقی ندارد. در ۴ سال انقدر غربال شده‌اند که ۱۶ نفر از بهترین‌ها هستند. ممکن است بین آن‌ها ۲-۳ نفر با وایلدکارت یا حالت دیگر بیایند ولی همان نفرات هم بهترین هستند. قرعه آرین و مهران هم سخت بود و باید ذهن آن‌ها را هم جمع کنم. با این برنامه رسول مهربانی هم صحبت کردیم و آنجا قبل از فینال یک وویس گذاشتم و به مربی خودم مجتبی ملکی، قوی‌ترین مرد جهان زنگ زدم که از نظر روحی آرین را شارژ کنم. از مجتبی خواستم به زبان کردی برای آرین پیام بفرستد و او گوش کند. مجتبی هم وویس قشنگی فرستاد و عکسی از مادرش فرستاد که سر نماز در حال دعا کردن بود. به آرین هم گفت ما مردم کرد هستیم و مردم مظلومی هستیم و برای ایران و پرچممان کاری کن هم مردم و هم کردها خوشحال شوند و پرچم ما بالا برود و خانواده و مربی‌ات خوشحال شوند. در زمان استراحت قبل فینال این را دادم گوش کرد و او جواب داد و انگار آب روی آتش بود. بعد از راند اول، تصورش از حریف انگلیسی این بود که نمی‌تواند پا بزند ولی به او گفتم حریف از تو می‌ترسد و می‌شود این را برد. یک کلمه‌ای هم بین خودمان می‌گفتیم که نمی‌خواهم بگویم و باید بین ما بماند. بعد قصه پرچم پیش آمد و من شب قبل به آن فکر کردم همچین کاری کنم و می‌خواستم مهران برخورداری هم بیاید و ۳ نفری زیر آن بنشینم. الان باب شده پرچم را روی زمین بگذاریم و ببوسیم ولی پرچم نباید روی زمین بیفتد و باید روی سر و دوش ما باشد و پرچم هویت ماست.

*بردن یک فاکتورهایی دارد و یکی از آن‌ها این است که استادم اکبر سلطانی که بنده ممنون او هستم می‌گفت، تکواندوکار موفق کسی است که ۲ پا داشته باشد و بتواند همه تکنیک‌ها را با ۲ پا اجرا کند. سیستم استاد من دفاعی نبود و از مهدی بی‌باک تا من و مهدی امیری و امیر نوروزی و رضا و بهمن نظری همه هجومی بودند و هیچکدام کسی نبود که دفاعی باشد. از آن سمت هادی ساعی هم در راس فدراسیون است، زمان بازی در حمله بود. در راس فنی فدراسیون کسی که مربی خود من بوده نظرش این است که ورزشکار در حمله باشد و با این روش نتیجه گرفتیم و بچه‌ها وقتی نتیجه گرفتند به آن اعتماد کردند.

*شاید باور نکنید من زمانی که سرمربی تیم شدم، اصلا کسی این تیم را قبول نمی‌کرد و بعضی‌ها صرفا برای سفر رفتن حاضر بودند سرمربی شوند و کسی پای کار نبود و من این شمشیر را به جان خریدم چون بحث رفاقت بود. من به خانواده خودم گفتم تا امروز یک میلیون رفیق در تهران داشتم چون آدم رفیق‌بازی هستم و ۱۰ دشمن هم نداشتم ولی این یک میلیون رفیق من از امروز می‌شود ۵۰۰ هزارتا ولی دشمنانم می‌شود ۲ میلیون! در این مدت یک سال من خیلی حرف خوردم و دشمنی دیدم و زخم خوردم و سرم را پایین انداختم و خیلی اذیت شدم. حتی در زندگی خصوصی من دخالت کردند. یک عکس دارم که می‌گذارم. ما در محل خودمان رسمی داریم که می‌گوییم این خط، این نشون، این هم کلاه درویشون گفتم این را به فصلش انجام می‌دهم و هر چیزی را به فصلش خرج می‌کنند و فصل آن رسیده است!

*یک هفته قبل از رفتن به پیمان یوسفی گفتم به بچه‌ها و کارمان ایمان دارم. همانطور که موقع آسیایی گفتند تو فقط روی سکو برو. گفتم پایم را بیرون نمی‌گذارم، مگر اینکه برای قهرمانی بروم. سند هم که نزده‌ام و مال من نیست. این بچه‌ها امانت هستند و مربیان پایه زحمت کشیده‌اند. من این را هماهنگ کردم و یک ایده‌ای داشتم و جلو بردم. اینکه می‌گویند مال من است، نه مال خداست و هرکی گفت من، یک گرم هم نیست. چرا زمان شما هیچی نگرفتند؟ چرا اتفاقات خوب بعد از شما رخ داد؟ این کارها زشت است.

*هادی ساعی این زجرها را کشیده و پشت خط مانده و می‌داند استعداد یعنی چه. سر قصه آرین ما ۵۸ کیلوگرم خیلی قوی داریم و کره‌ای که در المپیک طلا گرفت، آرشام او را مارس کرد و بین وزن آرشام و وزن آرین، ابوالفضل زندی و ایمان حسین‌پور هم عالی هستند و برای انتخاب این‌ها بالای ۴۰ جلسه فنی گذاشتیم. من با آقای رحیمی و آقای ساعی و کمیته فنی مشورت کردیم و به این رسیدیم که آرین برود بهتر است. حرف یک نفر نبود. در آخرین جلسه از من پرسیدند، گفتم با توجه به این شرایط آرین برود و همه هم‌نظر بودیم.

*من هیچوقت ارضا نمی‌شوم. یکی از دوستانم برگشت گفت آقای افلاکی تمام شد، به آرزویت رسیدی! گفتم نه خدا می‌گوید هر موقع فکر کنی آرزو نداری، منتظر عذاب من باش! همیشه باید از خدا بخواهی و نباید کم بخواهی. من ۴ طلای المپیک را می‌خواهم اما ...

*کسی نمی‌تواند برای من سند درست کند و فقط پشت سرم حرف زدند چون من می‌دانم چه خبر است. ۴۲ سال است در تکواندو هستم و کسی نمی‌تواند برای من زیر و رو بکشد. مجید افلاکی همین است و همه می‌دانند و من همینطوری کوچه بازاری حرف می‌زنم. می‌گویند به اینجا رسیدی و کمی مودب باش. من اگر ریش می‌گذارم عشقی است و فکر نکنید بابت بعضی موضوعات است ولی من عشقی ریش می‌گذارم و شاید فردا زدم. امروز با تیشرت می‌آیم، فردا شاید با یقه بسته آمدم. من با دلم عشق و حال می‌کنم.

*می‌دانی چرا فرزان و آن تیم لطمه خوردند؟ چند شب قبل پیش رسول مهربانی بودم و او به ما خیلی لطف دارد و از خیلی سال پیش هم را می‌شناسیم و خیلی او را دوست دارم. به من گفت ستون، گفتم جان من این حرف را نزن! بزرگ‌ترین لطمه‌ای که آن تیم خورد، القابی بود که به آن‌ها بستند. مگر هادی لقب داشت؟ کسی نمی‌دانست مدال چیست، حسن زاهدی مدال گرفت ولی او لقب داشت؟ این القاب و مارک‌ها کار را خراب می‌کند. وقتی به بچه ۱۸ ساله بگویی تو سونامی هستی این می‌شود. فرزان را در آن نسل طور دیگری دوست دارم و بابت آن هم خیلی حرف شنیدم و تا آخرین مسابقه فرزان حامی او بودم. معضل فرزان این القاب بود که بار روی دوش او شد. گفتم به بچه‌ها من لقب نچسبانید. تازه شما این ۲ تا را دیدید که مدال المپیک گرفتند. من حداقل ۲۰ دلاور در حد این‌ها دارم.

*بیژن مقانلو جرات این را داشت که به نوجوانان و جوانان اعتماد کند. روش مهم است.برای اینکه روشت را بپذیرند و همراه بشوی با بچه ها، مهم ارتباط با بچه هاست. اگر ارتباط را نتوانی برقرار کنی، ته خوب هم که باشی موفق نخواهی بود.

*ببینید بعضی مواقع است چشم قدرت کافی را برای دیدن آن صحنه ندارد یا آنقدر سریع اتفاق رخ می دهد که داور توانایی تشخیص را ندارد. من ولی می بینم. من سه تا کارتم سوخت که باید می سوخت، این کار تاکتیکی بود. بازی مهران با ایتالیایی باید برمی گرداندم تا مهران یک ریست چند ثانیه‌ای کند و برگردد. یا مثلا بازی با حریف کره‌ای آنقدر فشار زیاد بود که داشت مهران را ۵ اخطاره می کرد. مجبور بودم کارت بکشم تا در زمانی که کارت را می کشیدم به مهران بگویم که قصد حریف چیست سعی کن عصبی نشوی. من که بیرون هستم باید او را راهنمایی کنم. در مورد مهران، او واقعا بدنش تحلیل رفت.بازی با حریف کره ای واقعا خسته‌اش کرد، سه بازی کرد که هر سه فینال المپیک بود. حقیقتش این بدترین المپیکی بود که از نظر برگزاری دیدم. میزبان امکانات آسایش و آرامش را به ما نداده بود. در مورد غذا نگویم که افتضاح بود. اسکان بد بود. با مقوا تخت درست کرده بودند. 

*در مورد کیمیا و ناهید رقابت بسیار سختی بود. فضای مجازی لامذهب حساسیت این بازی را بالا برد. در صورتی که دو ورزشکار بودند با هم بازی کردند تموم شد رفت. مثل مهران و حریف ایتالیایی. همین را می گویم که آنوری‌ها این را برجسته کردند و گنده کردند. کیمیا می خواست به ایران برگردد و یک نفر نگذاشت.هادی و اطرافیانش داشتند همه شرایط بازگشت را فراهم می کردند اما نگذاشتند. 

*من اول از همه برای بازیکنانم باید روانشناس و روانشناخت باشم. بچه ها را باید بشناسم و با روحیاتش آشنا باشم. نمی دانم میدانید یا نه اما بعضی وقت ها کنار مسابقات به من می گویند میکروفون و دوربین است حواست به حرفهایت باشد. من برای بعضی ها شعر می خوانم، بعضی ها را هندوانه زیر بغلشان می گذارم و بعضی ها را قربان صدقه‌شان میروم، بعضی ها هم.... باید بدانی با هر بازیکنی چطور برخورد کنی. در مورد داوران نیز این صدق می کند. باید بدانی با هر داوری چطور برخورد کنی. باید در اصول خودش با داور برخورد کنی و احترام بگذاری. 

*ساعی در تمرینات حضور داشت با بچه ها تمرین هم می‌کرد، آقا هادی که سر تمرین می آیند معمولا با بچه ها یک بازی دیگری مثل والیبال یا سپک تاکرا بازی می کنند. همین بیگانه نبودن با رئیس فدراسیون و خانواده بودن را نشان می دهد. احساس آرامش را به بچه نشان می دهد. نباید حس کنن دیواری بین آنهاست. به وقت رفاقت رفاقت و به وقت ریاست ریاست.

*یکی از چیزهایی که من را خیلی ناراحت می کرد هیئت تهران بود، انتقاداتی هم که کردم حالشان را بد کرد. تربیت بدنی تهران جای خودش هیئت تکواندو هم جای خودش، ما زمانی از ۸ وزن تیم ملی حداقل ۶ وزن برای تهران بود، اما متاسفانه حالا نداریم و این خیلی بد است. تهران با این وسعت و جمعیت مخاطبی که دارد خروجی ندارد. وقتی تربیت بدنی تهران نظارت ندارد همین می شود. خروحی صفر. 

نظر شما چیه؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

جدیدترین‌ها

پربحث‌ترین

آخرین مطالب