سید محمد کاظم سجادپور: گزارش جدیدالانتشار آژانس بینالمللی پناهندگان سازمان ملل متحد در مورد وضعیت پناهندگان و آوارگان در جهان و افزایش شمار آنها به مرز 120 میلیون نفر، یکی از تکاندهندهترین گزارشهای جهانی در سالهای اخیر است.
همزمان انتشار این گزارش با زیر فشار دادن پناهندگان فلسطینی در غزه در چند ماه گذشته و بهم ریختن مرزهای شناخته شده حقوق پناهندگان توسط رژیم صهیونیستی، و در آستانه، 20 ژوئن (31 خرداد)، روز جهانی پناهندگان، پرسشها و نگرانیهای متعددی را در مورد پناهندگان در دنیا ایجاد کرده است. شاید تلاش برای یافتن پاسخ مناسب به این سؤال بتواند چارچوب مفهومی بهتری را برای فهم پدیده پناهندگان فراهم آورد. نسبت پناهندگان، آوارگان و پدیده پناهندگی با روابط بینالملل معاصر چگونه قابل بررسی است؟
در پاسخ به این پرسش ابتدا باید وضعیت پناهندگان را مخصوصاً از دریچه آمار و ارقام بررسی کرد؛ سپس به دلایل و پیآمدهای بحران پناهندگی توجه کرد و سرانجام مدیریت بحران بینالمللی پناهندگی را مورد مداقه قرار داد .در مورد وضعیت آماری، ابتدا باید یادآور شود که بین پناهنده و مهاجر، تفاوت عمدهای وجود دارد.
مهاجر، آگاهانه و داوطلبانه خانه و کاشانه خود را ترک میکند ولی پناهنده، و آواره بر اثر شرایط بوجود آمده طبیعی یا سیاسی، محل سکونت خود را ترک میکند و میخواهد که به محل اصلی خود برگردد. توجه به این تفاوت از آن جهت اهمیت دارد که تقریباً با دو دنیای متفاوت آماری، هنجاری و اجتماعی روبرو هستیم. دنیای مهاجران و دنیای پناهندگان. هرچند که باید در نظر داشت برخی از پناهندگان، ممکن است نهایتاً سر از دنیای مهاجرت درآورند ولی تفاوت، در اختیاری و انتخابی بودن یکی و اضطراری و اجباری بودن دیگری است.
طبق آخرین گزارش آژانس یا کمیسارعالی پناهندگان، اکنون 120 میلیون آواره و پناهنده در دنیا وجود دارد. سودان با بیش از 9 میلیون، سوریه و افغانستان با بیش از 5/5 میلیون و میانمار با بیش از 3 میلیون، بیش از بقیه با معضل پناهندگی دست و پنجه نرم میکنند. آنچه که در افزایش آمار پناهندگان جلب توجه میکند، افراد جابجا شده داخلی است.
بدین معنی که در یک کشور، مردم مجبور به ترک خانه و آشیانه خود شده و در بخش دیگری در همان سرزمین اسکان موقت برپا میکنند. تقریباً هیچ قارهای نیست که در آن پناهنده نباشد و با معضل پناهندگی دست و پنجه نرم نکند، هرچند که حدود 46 درصد از پناهندگان در حوزه آفریقایی قرار دارند، ولی اروپا نیز، با 6 میلیون پناهنده اوکراینی روبروست.در ورای این آمار و ارقام، برای هر پناهنده، داستان زندگی غمبار و دردناکی وجود دارد، که به هیچ رو قابلیت تبدیل به عدد را ندارد.
چهار نسل فلسطینی، با جمعیتی حدود 7 میلیون، در اردوگاههای پناهندگان در مناطق مختلف خاورمیانه زندگی میکنند. آنروا، یا آژانس سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی، مسئولیت امور روزمره زندگی این فلسطینیها را در اراضی اشغالی و خارج از اراضی اشغالی به عهده دارد و در بحران اخیر غزه، دهها کارمند و همکار خود را در بمبارانهای رژیم صهیونیستی از دست داده است. گفتنی است که در سال گذشته میلادی، براساس گزارش آژانس پناهندگان سازمان ملل 7500 نفر از پناهندگان در دریای مدیترانه غرق شدهاند و 750 نفر در گرما و سرمای صحرای آفریقا جان خود را باختهاند .
ریشه بحرانهای کمّی افزایش آمار پناهندگان را باید در پدیدههای مختلفی یافت که عمدتاً بشر ساختهاند. بسیاری از پناهندگان در اثر منازعات و نزاعهایی، مجبور به ترک وطن شدند. برخی از این منازعات کهن و ریشه استعماری دارد. آوارگان فلسطینی قربانیان استعمار انگلیس و پروژه صهیونیستی در صد سال پیش از آوارگان و پناهندگان افغانستانی قربانی، منازعات آمریکا و شوروی جنگ سرد و پیآمدهای آن در دوران پسا جنگ سردند.
در بحران میانمار، رقابتهای استراتژیک و جدید بین چین و غرب را میتوان رهگیری کرد. بحران آوارگی و پناهندگی اوکراین ریشه در روابط تنشآلود معاصر روسیه و آمریکا دارد.اما آنچه که باید بر سیاهه دلایل و علل پناهندگی و آوارگی افزود و در خور تعمق است، پدیده تغییرات آب و هوایی میباشد. تغییرات آب و هوایی که آن هم محصول دستکاری انسان در طبیعت و بهرهبرداری نادرست از انرژیهای فسیلی است، دارد قربانی میگیرد و انسانها را جابجا میکند و احتمال افزایش این نوع جابجایی زیاد است.
در کنار منازعات و بحرانهای سیاسی بین و در قرن دولتها، تبعیضها و سرکوبها، مخصوصاً از برخی از اقلیتها را نیز باید در تصویر کلان علل و دلایل مشاهده کرد.اما به هرحال دلیلی که آوارگی و پناهندگی ایجاد شده باشد، این پدیده تنشآفرینی است. تنشها چند لایهاند. از یک آوارگی و پناهندگی در درون خود تنشزاست. کمتر جامعه پناهنده و آوارهای را میتوان یافت که در درون خود، چند پاره و پرتنش نباشد.
از سوی دیگر، حضور آوارهها و پناهندهها در جوامع پذیرنده تنشهای خاص را بوجود میآورد. همین تنشهاست که به برآمدگی گروههای راست، افراطی و نژادپرست در جوامع غربی انجامیده است.اما مدیریت بحرانهای پناهندگی هرچند که همراه با مجموعهای از نهادها، هنجارها و کنشگران است، خود با چالشهای سترگی روبروست.
توضیح آنکه برای مدیریت امور پناهندگان، بعد از تشکیل جامعه ملل در پی پایان جنگ جهانی اول، اقداماتی صورت گرفت که نهایتاً، بعد از جنگ دوم و تأسیس سازمان ملل متحد، در 1950 به تأسیس آژانس پناهندگان ملل متحد انجامید. و بیش از هفت دهه است که منظومهای از قوانین بینالمللی، منجمله کنوانسیون پناهندگان 1951، هنجارسازیها و بیانیهها و سازوکارهای بینالمللی کمکرسانی شکل گرفته و بخش عمدهای از سازمان ملل متحد به این کار اختصاص دارد و در کنار آن سازمان غیردولتی نیز مشغولاند.
اما همه با بحران منابع مالی، نادیده گرفته شدن حقوق بینالملل، تسلیحاتی و امنیتی شدن اقدامات بشردوستانه توسط برخی از کنشگران روبرو هستند و در یک کلام کشش لازم برای مدیریت این حجم گسترده از اقدامات بشردوستانه را ندارند. اغراقآمیز نخواهد بود اگر بیان شود که عدم برابری سطوح نیاز و واقعیت کمکهای بشردوستانه، همه کنشگران بینالمللی را از خود متأثر خواهد کرد.