ارمغان زمان فشمی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: ما ایرانیها وقتی بخواهیم روی «از دور خارج شدن» چیزی تأکید کنیم، میگوییم «جای فلان چیز در موزه است»، انگار که موزه جایی باشد برای انبار کردن اجناسی که تاریخ مصرفشان به پایان رسیده است.
این تعریف شاید در نگاه اول، درست به نظر برسد. انسان موزه را پدید آورد تا در آن از گذشته خود محافظت کند، اما تا وقتی این گذشته، چراغ راه نشود و به کار ساختن آینده نیاید، موزه ساختن هم فایدهای ندارد.
خیلی از ما به موزه، صرفا به چشم نمایشگاه آثار تاریخی نگاه میکنیم، جایی که نشانههایی از فرهنگ و تمدن گذشته را در ویترین گذاشتهاند تا ببینیم اما نباید از کارکردهای فرهنگی و اجتماعی موزهها غافل بود. قدرمسلم این که اشیا و آثار قدیمی فقط برای تماشا گردآوری نمیشوند، بلکه باید در آنها سیر تغییر و تحولات هر جامعه را جستجو و بررسی کرد.
وقتی نظام پادشاهی در یک کشور تغییر میکند، کاخهای آن به موزه بدل میشوند، وقتی هنرمند بزرگی از دنیا میرود، خانهای که او در آن متولد شده یا زندگی کرده به موزه بدل میشود، وقتی شهری از بین میرود، نمادهای آن به موزهها سپرده میشوند، وقتی حکومتی تغییر میکند، زندانهای آن به موزه بدل میشوند...
بنابراین بازدید از موزهها به معنای توجه به پیشینه تاریخی، اجتماعی و حتی سیاسی کشورهاست.
در موزهها میتوان به دنبال پاسخ این پرسشها بود که فلان کشور چه مسیری را طی کرد تا متمدن شد؟ مردم فلان جا چگونه زندگی میکردند؟ فلان هنرمند چه علایق و سلایق شخصی داشت و این علایق و سلایق چه تأثیری بر روی آثار او داشت و آثار او چه تأثیری بر جامعه او گذاشت؟ فلان حکومت چرا سقوط کرد؟
یافتن پاسخ این پرسشها هر جامعهای را به سوی پیشرفت، سوق خواهد داد. با این توصیف، موزهها نه جایی برای نگهداری اشیای مرده و تاریخ مصرفگذشته، که جایی برای پیدا کردن رازهای زندگی و پویایی هستند.