اطلاعات نوشت: اولین نشست از سلسله نشستهای چهلمین سال تأسیس انتشارات اطلاعات با عنوان «ژئوپلیتیک خلیج فارس» دیروز چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 در سالن جلال رفیع ساختمان مؤسسه اطلاعات برگزار شد. در این نشست دکتر محمدجواد ظریف وزیر سابق امور خارجه، حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجدجامعی عضو هیأت علمی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، مهندس محمدرضا سحاب مدیر مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب و همچنین مهندس خسرو رودانی مدیرعامل شرکت «جندی شاپور»، سخنرانی کردند.
دکتر محمد مسجدجامعی که حوزه تخصصی اش کشورهای عربی و شمال آفریقاست و مؤلف کتاب «ژئوپلیتیک خلیج فارس» (چاپ انتشارات اطلاعات)، در آغاز سخن به فراز و فرود کشورهای حاشیه خلیج فارس از ابتدا تا پس از «بهار عربی» پرداخت. وی گفت: امریکایی ها تقریباً در اواسط دوره اوباما (سال 1388 )تصمیم گرفتند اولویت نخستشان چین و دریای چین باشد و بر همین اساس سیاستهایشان تنظیم میشد.
پس از آن، شرایطی پدید آمد که شاید مهمترین آن جنگ اوکراین باشد که مجموعه شیخنشینهای خلیجفارس را در این دو سال جنگ اوکراین، بسیار مهم جلوه داد و ادامه هم خواهد داشت، یعنی در حال حاضر بدون تردید یکی از مهمترین بخشهای جهان، خلیجفارس است و آنچه در اینجا مورد بحث است، عمدتاً درباره شیخنشینها و عربستان است و در مورد خلیجفارس صحبت نمیکنم.
مسجدجامعی افزود: وقتی میگوییم مطالعه ژئوپلیتیکی، این بدان معناست که وقتی همه عناصر اعم از تاریخی، دینی، هویتی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به تصمیمگیری و تصمیمسازی شکل میدهد، این میشود مطالعه ژئوپلیتیک. بنابراین نوع نگاه به مسائل از منظر ژئوپلیتیکی با نگاه به مسائل از منظر سیاسی یا اجتماعی کاملاً متفاوت است و آنچه درباره شیخنشینها و عربستان در اینجا میخواهیم بحث کنیم، از زاویه چنین نگاهی است.
انسجام شورای همکاری
وی تصریح کرد: نکته اول این است که شش کشوری که خودشان را «شورای همکاری خلیجفارس» مینامند، علی رغم اختلافات و تفاوتها و حتی تنشهای مرزی، نوعی هماهنگی با یکدیگر دارند و دیگران نیز به آنها به عنوان یک مجموعه نگاه میکنند.
نکته دوم این است که این شش کشور منافع مشترک دارند؛ به طوری که وقتی حدود 5 سال قبل، سه کشور عربستان، امارات و بحرین (به اضافه مصر که بیرون از این مجموعه است)، قطر را بهشدت تحریم کردند، نتوانستند به این تحریم ادامه دهند، چون بیش از آنکه قطر مشکل پیدا کند، خودشان به مشکل خوردند. دلیلش هم این است که این مجموعه به منزله یک خانواده است و در مقایسه با اتحادیههای دیگر در جهان، شورای همکاری خلیجفارس یکی از محکمترینها و منسجمترینهاست. بهرغم تفاوتهایی که این کشورها از لحاظ ساختار قبیلهای و تاریخی و اجتماعی دارند و حتی با وجود حضور سنگین انگلیس در قرن 19 و 20، در حال حاضر یک مجموعه نسبتاً واحد هستند.
وی افزود: موضوع دیگر درباره گذار موقت این کشورها پس از پیدایش نفت است. ثروت نفتی عراق و لیبی، یکی از عوامل مؤثر در از هم پاشیدگی این دو کشور شد؛ اما شیخنشینهای خلیجفارس و عربستان این مشکل را ندارند. علتش شاید این باشد که این کشورها ساختار قبیلهای خودشان را حفظ کردهاند و هنوز هم با قدرت در همین مسیر گام برمیدارند. نکته دیگر اینکه در این کشورها تحول رادیکالی که منجر به تغییر رژیم شود، به تنهایی اتفاق نخواهد افتاد؛ یعنی یا همه یا هیچ. به همین دلیل بود که وقتی بحرین ناآرام شد، از هم فرو نپاشید.
مسجدجامعی گفت: موضوع دیگر اینکه در این کشورها تحولات از بالا به پایین است، نه از پایین به بالا. این کشورها گرایش حنبلی دارند و در چارچوب فقه حنبلی، مقابله با حاکم و نظام حاکم به هر دلیل و با هر کیفیت، حرام است. نکته دیگر اینکه نگاه این کشورها به ایران به عنوان کشور نه به عنوان نظام، نگاه و دیدگاه مشترک استی. ممکن است به صورت فردی حرفهای متفاوتی در مورد ایران بزنند، اما تلقی مشترک آنها نگاه ملایم نسبت به ایران است.
تحولات و تغییر مرکز
به گفته وی، این مجموعه عربی در 10 سال اخیر تحولات درونی سنگینی را تجربه کرده که بهخصوص از آغاز بهار عربی شدت یافت. در زمان جمال عبدالناصر، مرکز جهان عرب، قاهره بود و حتی پس از شکست اعراب از اسرائیل در «جنگ ششروزه»، اگرچه موضع ناصر تا حدی متزلزل شد، اما حالت کاریزماتیک ناصر ادامه پیدا کرد. در زمان انور سادات هم بهخصوص پس از «توافق کمپدیوید»، موضع مصر ضعیف شد. در زمان حسنیمبارک نیز باز مرکز اعراب تا حد قابل قبولی قاهره بود؛ اما پس از بهار عربی و آمدن عبدالفتاح سیسی، کشورهای عربی خلیجفارس پررنگتر شده اند و عملاً در حال حاضر به صورت پذیرفته شده، سخنگوی اعراب شدهاند و اینها در حال حاضر بخش کانونی جهان عرب هستند.
مسجدجامعی تأکید کرد: نکته دیگر اینکه درک اینها درباره زمانه جدید چیست؟ در مورد منطقه چیست؟ و در مورد خودشان چیست؟ آنچه میتوان بهطور خلاصه گفت این است که این درک در طی 70 سال پس از کشف نفت، فوقالعاده لایه به لایه است و بسیار تحول پیدا کرده است. گرچه تصور ما نسبت به این کشورها همان تصورات قدیمی است، اما واقعیت این است که اینها نه فقط به لحاظ ساختاری متحول شدهاند، بلکه درکشان از اوضاع نیز فوقالعاده تحول پیدا کرده است.
وی افزود: موضوع این است که اینها در حال حاضر در چه وضعیتی هستند؟ خلاصه داستان این است که اینها چند مرحله مختلف دارند:
نخست مرحله پیش از کشف نفت است که شامل یک مجموعه بدوی قبیلهای است؛ اما پس از کشف نفت که از دهه 50 قرن گذشته میلادی آغاز میشود، تا اواسط دهه 90 بسیار ثروتمند میشوند و معتقدند این ثروت، برکت خداوند است و باید از آن لذت ببرند و مشکلات را با پول نفت رفع کنند.
اما در اواسط دهه 90 عملاً تحولاتی از قطر آغاز شد و پدر امیر کنونی قطر، پدرش را از قدرت برکنار و بستر قطر جدیدی را ایجاد کرد. مدلی که پدر امیرکنونی قطر ایجاد کرد، بعدها الگوی پنج کشور دیگر شورای همکاری هم شد. این مدل که هنوز در قطر ادامه دارد، این است که وضعیت قبلی را که در انزوا بودند و هدف فقط لذت بردن از زندگی بود، کنار گذاشتند و وارد معرکه منطقهای و جهانی شدند، به عنوان کشورهایی که میاندار هستند و میانجیگری میکنند. به همین دلیل قطر شروع به تحول زیرساختها کرد و ساخت ورزشگاههای مختلف، هتلهای مجلل و سالنهای کنفرانس را آغاز کرد و خواست وارد صحنه شود.
این جریان از سال 2000 به بعد، برای بقیه شیخ نشینها به خصوص عربستان، امارات و تا اندازهای کویت مدل قرار گرفت. مرحله بعدی که در حال حاضر در آن زندگی میکنند و مرحله بسیار حساس و مهمی است، این است که برای توسعه خودشان برنامهریزی کنند. حتی عمان که کشور منزوی و متفاوتی است، در سالهای اخیر کارهای زیرساختی مهمی انجام داده که حیرت انگیز است و موفق هم بوده و به اصطلاح، توسعه مدار است.
مسجدجامعی گفت: در بین اینها یک کشور حالت استثنایی دارد و آن امارات است. مسئله این کشور فقط توسعه نیست، بلکه میخواهد تا آنجا که بتواند، در کشورهای دیگر دخالت کند. اما در کل برنامه همه این کشورها برنامه توسعه مدارانه است و آنچه به این جریان کمک کرد، علاوه بر کرونا، مسئله جنگ اوکراین است. این جنگ روابط بینالملل را دگرگون کرد و آنچه در این جنگ اهمیت دارد، هدف فقط زدن روسیه نیست، عملاً زدن چین است به عنوان رقیب گردن کلفتی که ظرفیتهایش به خصوص به لحاظ تکنولوژی، به مراتب بیش از روسیه است و این خطر بزرگی برای غرب است. لذا شکست روسیه در جنگ اوکراین، شکست چین هم خواهد بود.
در بحبوحه جنگ اوکراین، موضوع بحران انرژی پررنگ شد؛ چون گاز روسیه به اروپا قطع شد و لذا به دنبال جایگزین برای گاز روسیه بودند. جنگ اوکراین به طور طبیعی روسیه و چین را بالا آورد، آمریکاییها هم که بودند؛ مهم هوشمندی شیخ نشینهای خلیج فارس در این خصوص بود که یاد گرفتهاند چگونه با این دو تا بازی کنند تا جایی که سیاست دولت ترامپ با آنها کاملاً متفاوت از سیاست دولت بایدن با آنهاست. شیخنشینها به خصوص عربستان اهرمهایی در اختیار دارند که میتوانند به آمریکا فشار بیاورند و مجبورش کنند حرفآنها را ملاحظه کند. وقتی مذاکرات آمریکا با شیخنشینها به خصوص پس از جنگ اوکراین را ملاحظه کنیم، میبینیم که شکل آن با مذاکرات پیشین بسیار متفاوت است و این عمدتاً به دلیل جنگ اوکراین است که سبب شده شیخ نشینها یک استقلال رای پیدا کنند.
در ادامه، مهندس خسرو رودانی مدیرعامل شرکت «جندی شاپور» بابیان این که بزرگترین مین گذار تاریخ، استعمار بوده و هر کجا نفوذ داشته، در آنجا مین مناقشات را کار گذاشته است گفت: استعمار هر جایی که بوده برای مثال بین چین و هند، بین هند و پاکستان، بین کویت و عربستان، کویت و عراق، قطر و عربستان مین خود را کار گذاشته است تا به موقع بتواند آن را فعال کند و تمهیداتش را هم فراهم کرده است.
آنچه مهم است اینکه بین «مناسبات» و «مناقشات» رابطه معکوس و بین مناسبات و «رشد اقتصادی»، ارتباط مستقیم وجود دارد؛ لذا باید مزیت های نسبی را که در منطقه وجود دارد، ببینیم. اینکه قدرتی درمنطقه هستیم یا بسیاری از رهبران خلیج فارس ایرانی الاصل هستند، مزیت نسبی برای ماست و می توانیم روی این موضع کار کنیم. ما به همگرایی نیاز داریم و نگاهمان باید مناسباتی باشد. وقتی اتفاقی می افتد، متوجه می شویم دو پشتوانه مهم است: همگرایی منطقه ای و پشتوانه مردمی که دومی از اولی مهمتر است. در منطقه هر کس این دو پشتوانه را نداشته باشد، اگراتفاقی بیفتد، برای مقابله دچارضعف خواهد بود.
مهندس محمدرضا سحاب مدیر مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب بابیان این که پدرش از سال 1338 به دنبال مطالب مربوط به خلیج فارس بود، گفت: سال 37 بعد از کودتای «عبدالکریم قاسم» در عراق، او در اولین سخنرانی اش خلیج فارس را عربی خواند و مدعی خوزستان هم شد. پس از این ادعا، پدرم شروع به جمع آوری اسناد و مدارک کرد و نمایشگاهی از اسناد خلیج فارس را در دهه 40 برگزار کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و به دنبال آن، سه جلد اطلس درباره خلیج فارس تهیه شد.
وی افزود: یکی از اطلس ها که پدر آن را یافت، اطلس عراق در نقشه های قدیمی بود که دکتر «احمد سوسه» استاد دانشگاه بغداد در سال 1959 آن را چاپ کرد. بعد از اینکه عبدالکریم قاسم آن اسم جعلی را درباره خلیج فارس به کار برد، «عبدالناصر» هم آن را مطرح کرد. ناصر به دنبال پان عربیسم بود و وقتی نتوانست آن را به ثمر برساند و در جنگ با اسرائیل هم شکست خورد، موضوع خلیج فارس رابه میان آورد، در صورتی که مصر نه ساحلی در آن دارد و نه ارتباطی با آن. این ماجرا از سال 1960 به وجود آمد.
به هر حال در تمامی نقشه های کتاب احمد سوسه نوشته شده است: «بحر فارس» یا «خلیج فارس» و این سند معتبری است. از این معتبرتر که استاد دانشگاه بغداد بگوید «بحر فارس»؟ علاوه بر این، در چند نشریه هم که سالهای بعد در کشور های عربی چاپ شده است و در مجله ای که به انگلیسی هم ترجمه شده، نام خلیج فارس به کار رفته است. در کتاب دوهزار صفحه ای «الموضوع العربیه المیسره» نیز بحر فارس نوشته شده است. در «المنجد» قدیم نیز به همین شکل بود که در نسخه جدید تغییرش داده اند. من همه این اسناد را به عنوان وظیفه ملی و میهنی جمع آوری کرده ام.
مدیر مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب با اشاره به برخی تلاش های اعراب ازجمله یک عربستانی که به دانشگاه «مک مستر» پول داد تا کنفرانسی با نام جعلی برای خلیج فارس برگزار کند و آن دانشگاه نپذیرفت، ادامه داد: این پولهایی است که اعراب خرج می کنند و کوتاه هم نمی آیند؛ چون می خواهند ناحقی را حق جلوه دهند. کنفرانس هایی که در داخل برگزار می شود، خوب است؛ اما باید به کشور های اروپایی راه پیدا کند. ما با تمامی دانشگاه های اروپایی ارتباط داریم وبرگزاری نشست هایی دراین باره هزینه زیادی ندارد.
سخنران پایانی نشست دکترمحمدجواد ظریف وزیر سابق امور خارجه و استاد دانشگاه تهران بود. وی با گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم دعایی در بالندگی مؤسسه اطلاعات، اظهارداشت:خلیج فارس یاد آور و خاطره همه دلاورمردان و دلاورزنانی است که از این خلیج پاسداری کردند؛ اقوام مختلف ایرانی از فارس، عرب، بلوچ و دیگر اقوام و گویش هایی که در اطراف خلیج فارس و دریای مکران زیسته اند و مرزداران بزرگ این سرزمین بوده اند، از زمان آزادی بندرعباس و جزیره هرمز از دست اشغالگران پرتغالی تا شهدای جنگ تحمیلی که در این پهنه زیبای نیلگون از حیثیت و شرف ایرانی دفاع کردند،باید یادشان را همیشه گرامی بداریم که برای همیشه مدیون آنان خواهیم بود. ما همواره مدیون رشادت ها و دلاوری های کسانی هستیم که از جانشان مایه گذاشتند تا امروز سربلند باشیم.
چالش شناختی
وی بابیان این که دنیا گرفتار «چالش شناختی» است و بسیاری از مشکلاتی که با آنها روبرو هستیم، از این چالش نشأت می گیرد، افزود: همه دوست دارند به کشور و منطقه خدمت کنند و هیچ کس نمی خواهد نام بدی از خود در تاریخ به یادگار بگذارد؛اما اشتباهات و خطاهایی که صورت می گیرد، به دلیل شناخت و ادراک نادرست است. می خواهم چند ادراک نادرست را از دو طرف خلیج فارس مطرح کنم که باعث شده منطقه ما آنچه حقش است از آرامش، صلح و همزیستی مسالمت آمیز را نداشته باشد.
امروز تا حد قابل توجهی دوستان ما در جنوب خلیج فارس ادراکاتشان را درست می کنند و البته هنوز باقی مانده هایی از این ادراک غلط در میانشان وجود دارد که یکی از آنها «خرید امنیت» است. وقتی اینان به درآمدی رسیدند، گفتند همه چیز را می شود خرید، ازجمله امنیت و این تفکر یا توهم، کماکان وجود دارد.
دنیا دیگر «دنیای قطبی» سابق نیست که بتوان با وابستگی به یک قطب، برای خود امنیت ایجاد کرد. خاصیت جهان قطبی این بود که رابطه وفاداری و حمایت بین مرکز و پیرامون یا بین آن قطب و مرید همواره وجود داشت. پیرامون نسبت به مرکز وفادار بود و مرکز از پیرامون حمایت می کرد؛ امارابطۀ مرکز و پیرامون به هم ریخته است و به همین دلیل کتاب بعدی من در زمینه «جهان پساقطبی» خواهد بود. در این موضوع که دنیا دیگر دنیای قطبی نیست، ادراک کشور های عربی درست شده است و به نظر من در این موضوع، قدری از ما جلو هستند!
وی بااشاره به این مطلب که جهان از قطب ها خارج شده است، توضیح داد: این مسأله به آن معنا نیست که کشورهای قدرتمند دیگر وجود ندارند یا رقابتی در حوزه قدرت نیست، بلکه این دوگانۀ وفاداری و حمایت به آن شکلی که می شناختیم، نیست و عرب ها این را خیلی زودفهمیدند. کویت قبل از اینکه کشتی هایش را باپرچم آمریکا حرکت دهد، از پرچم شوروی استفاده می کرد. حتی دردوران دو قطبی که رابطه وفاداری وجود داشت، فهمیده بودند که نیاز دارند برای کسب حمایت با قدرت های مختلف همراهی و همکاری داشته باشند؛ اما علی رغم این فهم، کماکان مشکل ادراکی را دارند که باید امنیت را خرید و با پرداخت پول آن را تأمین کرد.
اولین نفر در این زمینه هم صدام بود؛ یعنی تلاش کردند امنیت را توسط صدام خریداری کنند. صدام هم این آمادگی را داشت و می گفت من دژ شرقی جهان عرب در برابر ایران هستم! آنها هم به این دژ پول پرداخت کردند که کشته بدهد و امنیت آنها فراهم شود. اخیراً درفضای مجازی به کتابی از دانشگاه هاروارد که البته وجود خارجی ندارد، اشاره می شود که در آن نوشته شده است کشورهای عربی خلیج فارس در جنگ تحمیلی، 5 میلیارد دلار یا 50 میلیون دلار به عراق پرداخت کرده اند!
در حالی که یکی از رهبران عرب ها شخصاً به دکتر روحانی گفته بود: ما 75 میلیارد دلار به عراق کمک کرده ایم!کشورهای عربی تصور می کردند با خرید امنیت از طریق پرداخت به صدام و اینکه کسی را داشته باشند که برایشان بجنگد و هزینه کند، می توانند امنیت خودشان را حفظ کنند. یادداشت های دبیر کل وقت سازمان ملل متحد (خاویر پرز دکوییار) نشان می دهد همان زمان هم دولت سعودی نگران بلند پروازی های صدام بود.
وقتی که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و از طرف دولت عراق «طارق عزیز» به نیویورک آمد، (من در آن زمان در نیویورک بودم) گفت: «تا مذاکره صورت نگیرد، آتش بس نخواهیم کرد». دکتر ولایتی هم آنجا بودند و منتظر. طارق عزیز از قول صدام این حرف را زد و رفت. دبیرکل با دیدن چنین وضعی با «جورج شولتز» (وزیر خارجه دولت ریگان) تماس گرفت.
شولتزهم گفت: «مهرماه که به نیویورک خواهیم آمد، در این زمینه با شما گفتگو خواهیم کرد»؛یعنی آمریکایی ها همان کاری را انجام دادند که اول جنگ انجام دادند. دراین زمان «دونالد مکنزی» سفیر آمریکا در شورای امنیت گفته بود که: عراق، ظرف یک هفته ایران را خواهد برد و مانع تصویب قطعنامه ای در شورای امنیت شدند! قطعنامه 479 هفت روز بعد از شروع جنگ تصویب شد، اما با فشار آمریکا عقب نشینی از سرزمین های اشغالی ایران در آن نیامده بود. دوستانی که دلشان برای آمریکا لک می زند، این را فراموش نکنند. این تاریخی است که ما با آن زندگی کردیم. همانطور که می دانید، من به ضد آمریکایی بودن معروف نیستم! ما در روزهای آخر جنگ دست بالا نداشتیم و جام زهری را که حضرت امام بدان اشاره کردند، به یاد داریم اگرچه بعضی دوستان می خواهند تاریخ را بازنویسی کنند، اما برای من نمی توانند.
ظریف ادامه داد: طارق عزیز در حال برگشت به عراق بود که دبیر کل با استفاده از آنچه از عربستانی ها شنیده بود، با «فهد» تماس گرفت. فهد هم با صدام تماس گرفت و او را قانع کرد که آتش بس را بپذیرد. دراین میان نکته جالب این است که فهد به صدام نمی گوید ایرانی ها سلاحشان قوی است، بلکه می گوید: «غرور ایرانی را زیر پا نگذار! درست است که امروز تو دست بالا را داری، اما مردم ایران اگر غرورشان زیر پا گذاشته شود، برخواهند گشت و دمار از روزگارت درمی آورند!»
نکته اینجاست که این فهم را داشتند که نمی توانند به همان صدام هم تکیه کنند؛ اما واقعیت عملکردشان این بود که پول در اختیار صدام بگذارند که در برابر ایران بایستد. هیچ کشوری به اندازه کویت از عراق حمایت نکرد. نفتش را برای عراق می فروخت و جنگ نفتکش ها از اینجا شروع شد؛ اما سلاح عراق، اول از همه علیه کویت به کار رفت. کشور دومی که از عراق حمایت می کرد، عربستان بود و سلاح عراق علیه عربستان هم به کار رفت!
وزیرسابق امورخارجه با اشاره به این نکته که بعد از شکست سیاست خرید امنیت از صدام ، این سیاست کنار گذاشته نشد و آنها به سراغ شوروی و آمریکا رفتند، گفت: بعد از اینکه در جنگ خلیج فارس که از نظر آنها جنگ اول و از نظر ما جنگ دوم بود، تیرشان به سنگ خورد، سراغ آمریکا رفتند تا امنیت را خریداری کنند. امروز کجا رفتند؟ امروز سراغ اسرائیل رفتند که امنیت را بخرند. تفکر خرید امنیت کماکان پابرجاست.
متوجه نیستند همان طوری که سلاح عراق علیه خودشان به کار رفت، اسرائیل به دنبال این است که اینها را پیشمرگ خود قرار دهد. اسرائیل در تاریخش از هیچ کسی حمایت نکرده است. من سر گروگان های امریکایی مذاکره کرده ام. اسرائیلی ها حتی به آمریکایی ها در مذاکرات آزادی گروگان های آمریکایی لگد زدند؛ به آمریکا که در واقع پدرخوانده اسرائیل است؛ اگرچه خیلی ها می گویند واشنگتن در اشغال تل آویو است و احتمالا پرغلط هم نمی گویند.
ظریف تأکید کرد: اسرائیل در تاریخ منحوس و تقلبی خود به هیچ کس رحم نکرد. این تصور را دوستان عرب ما امروز دارند که می توانند از اسرائیل امنیت بخرند؛ لذا این اشتباه شناختی کنار نرفته است. وقتی اولین پیشنهاد امنیت منطقه ای خودرا در نامه ای در سال 1985 به امضای دکتر ولایتی به دبیر کل دادیم، بند 8 قطعنامه 598 مبتنی بر نامه ایران است که می گوید: باید در منطقه امنیت ایجاد شود؛ اما از آن روز این کار را نکردند.
وقتی که آقای روحانی طرح «صلح هرمز» را ارائه کرد، عربها گفتند باید صبر کنیم آمریکا به ایران فشار بیاورد و شرایط ما بهتر شود! وقتی شیخ «جابر احمد الصباح» امیر سابق کویت، طرح صلح خودرا در کنفرانس «منامه» ارائه کرد، شاه بحرین گفت: ترامپ سر کار آمده است و بگذارید به ایرانی ها فشار بیاورد تا بتوانیم امتیازات بیشتری بگیریم! اینها همواره دنبال خرید امنیت بودند. وقتی که «آرامکو» مورد حمله قرار گرفت، توقع داشتند آمریکا به دادشان برسد، ولی باز هم آن تفکر را کنار نگذاشتند. اکنون می خواهند از اسرائیل امنیت بخرند!این اشتباه ادراکی اول است که دوستان ما در جهان عرب دارند، اما امنیت خریدنی نیست و این اشتباه باید اصلاح شود.
این استاد دانشگاه بابیان این که اشتباه ادراکی دوم که بین ما وعربها مشترک است ( البته بیشتر در ما وجود دارد) این است که فکر می کنیم آمریکا می خواهد حضورش را در این منطقه گسترش دهد، افزود: آمریکا اولویتش از خلیج فارس خارج شده است. سیاست آمریکا انتقال مرکز ثقل حضور حتی از آتلانتیک به پاسیفیک و از منطقه ما به بیرون منطقه است.
این اشتباه تصور را ما داریم. یکی از دلایل برجام همین بود که آمریکا هر چیزی را که بخواهد، به آن نمی رسد. بعضی از ما خیال می کنیم چون آمریکا قدرقدرت است، به همه چیز می رسد؛ انگار برای خداوند شریک آوردیم! می گویند: «چرا آمریکا برجام را پذیرفت؟ اگر به نفعش نبود که نمی پذیرفت، بنابراین درست نیست؛ چون آمریکا قد قدرت است و هر چه بخواهد می شود. بنابراین اگر برجام را پذیرفت، برای آن بود که منافعش در برجام بوده است!»
اما آمریکا قدرقدرت نیست و ما هیچ وقت در دنیا قدرقدرت نداشتیم. در جهان سیال پساقطبی به هیچ وجه قدرقدرت نداریم. قدرت بزرگ داریم، اما هژمون نداریم. در این دنیا هیچ کس قدرقدرت نیست و ما قطب نخواهیم داشت؛ اما یکی از دلایلی که منفعت آمریکا ایجاب می کرد مشکل هسته ای را کاهش دهد، این بود که می خواست حضورش را در منطقه کم کند. واقعیت این است، ولی ما در این زمینه اشتباه ادراکی داریم. اینجا هم عربها زودتر از ما فهمیدند. دلیل اصلی مخالفت عربستان با برجام و اسرائیل این بود که نمی خواستند حضور آمریکا در منطقه کم رنگ شود. ببینید اشتباه ادراکی چقدر می تواند بر سیاست تأثیر بگذارد.
وزیرسابق امورخارجه با اشاره به سیاست آمریکا برای برون سپاری امنیت منطقه به اسرائیل، گفت: دوستان ما در منطقه به خیال اینکه می توانند امنیت خریداری کنند، با اسرائیل عادی سازی (روابط)می کنند و این یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی کشور های منطقه است، اما بدانند که اسرائیل هیچ وقت در بزنگاه نه تنها از آنها حمایت نخواهد کرد، بلکه اینها برای حفظ اسرائیل قربانی خواهند شد؛ همان طور که اسرائیل روی جمهوری آذربایجان حساب می کند و در مورد کردستان عراق نیز همین طور است. سیاست اسرائیل هیچ گاه حمایت از کسی نبوده است. اسرائیل پای چه کسی ایستاده است؟
فراموش کردند همان اسرائیلی که قصه کوروش را می گفت، از سال 90 که به دشمن جدید احتیاج پیدا کرد، به جای قصه «کوروش و بابل» را به قصه «مُردخای و استر و هامان و خشایارشا» تغییر داده است. اکنون گفتمان حاکم در اسرائیل این است که: ایرانی ها از ابتدای تاریخ به دنبال نابودی ما (یعنی یهودی ها) بوده اند. این قصه دروغ است چون اتفاقی که در عهد عتیق می افتد، درست برعکس آن است که در سرزمین های اشغالی تبلیغ می کنند. این هم اشتباه دوم در مورد حضور و خروج آمریکا از منطقه و اینکه آیا اسرائیل می تواند این جایگزینی را فراهم کند یا نه؟
ظریف درتشریح اشتباه ادراکی سوم که بیشتر به ما برمی گردد، گفت: ما هم فکر می کنیم اگر با چیزی مخالفت کردیم، آن چیز شکل نخواهد گرفت. فکری در ذهن ما درست شده است که چیزی مشروعیت دارد یا نه. ما فکر می کنیم چون مرکز مشروعیت عالم هستیم، اگر به کاری مشروعیت ندادیم، آن کار شکل نمی گیرد. این اشتباه ادراکی بسیار خطرناکی است. زمانی فکر می کردیم اگر در دریای کاسپین (مازندران) حضور پیدا نکنیم، اتفاقی نمی افتد؛ اما بستر دریا را تقسیم کردند و تمام شد. حال شما استدلال حقوقی داشته باشید و به هر جا می خواهید بروید. کدام دادگاه به شما گوش خواهد کرد؟ به فرض هم گوش کرد، چه کسی حق را به شما خواهد داد؟ دادگاهی وجود ندارد. این تصور غلطی است که با عدم حضور می توان مانع شکل گیری اجماع وتصمیم گیری جمعی شد.
اکنون درباره ترتیبات امنیت منطقه ای در خلیج فارس دو نگرش در کشور وجود دارد: یک نگرش این است که حضور ما در این ترتیبات، باعث بسته شدن دست ایران در محیط قدرتش می شود. حرف بدی نیست، اما اشتباهشان این است که خیال می کنند با عدم حضور ما، این ترتیبات شکل نمی گیرد و دست ما بسته نخواهد شد. عدم حضور به معنای عدم شکل گیری ترتیبات امنیتی در خلیج فارس نیست، به معنای حذف ما از ترتیبات امنیتی در خلیج فارس است. مگر با عدم حضور در مذاکرات افغانستان، توانستیم جلوی طالبان را بگیریم؟ حذف شدیم و منافع ما حذف شد!
تصور می کنیم که اول و آخر دنیا راههای مواصلاتی ماست. بله، این راهها مهم هستند و بهترین راه مواصلاتی هم هست، اما تنها راه مواصلاتی نیست. وقتی شما راه خودت را بستی، می رود و با هزینه بالاتر راه لاجورد را می سازد و زمانی که هزینه کرد، شما از گزینه خارج می شوید! گاهی فکر می کنیم تنها کنشگر ما هستیم و بعضی وقت ها هم فکر می کنیم اصلا توان کنشگری نداریم و آمریکا را قدرقدرت می دانیم! بعضی وقت ها از سمت دیگر می افتیم و فکر می کنیم تنها کنشگر ما هستیم و اگر اراده کردیم و حضور پیدا نکردیم، طالبان در افغانستان نمی آید، راه مواصلاتی شکل نمی گیرد و ما می توانیم همه چیز را وتو کنیم. خیر! در دنیای کنونی آمریکا هم نمی تواند چیزی را وتو کند.
مگر توانست در شورای امنیت با وتو کردن جلوی مقاومت مردم غزه را بگیرد؟ آمریکا و اروپا و دیگران می خواستند مردم غزه نابود شوند. مگر شدند؟ این مساله قدرت مردم را نشان می دهد. «وَ إن يُرِيدُوا أن يَخدَعُوكَ فَإِنَّ حَسبَكَ اللهُ هُوَ الذِي أيَّدَكَ بِنَصرِهِ وبِالمُؤمِنِين». دو مبنای بازدارندگی، نصر خدا و مردم هستند.
این در مورد کفار پیمان شکن است. «وَ إن جَنَحُوا لِلسَّلمِ فَٱجنَح لَهَا وتَوَكَّل عَلَى ٱللهِ إِنَّهُ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلعَلِيم». جنگ های اسرائیل با دولت های عربی، 6 روزه تمام شد، اما جنگ اسرائیل با مردم غزه هفت ماه است ادامه دارد و اسرائیل پیروز نشده است در حالی که آمریکا و غرب خواهان پیروزی اسرائیل بوده اند. روزهای اول جنگ، از دبیرکل سازمان ملل متحد تا همه کشورهای غربی می گفتند: «حماس باید نابود شود»؛ اما امروز آیا کسی از نابودی حماس صحبت می کند؟ کسی از خالی شدن غزه صحبت می کند؟ دنیا تغییر کرده است.
ظریف تصریح کرد: آمریکا دیگر نمی تواند دنیا را وتو کند و تصمیم گیری را نمی تواند وتو کند و ما هم باید بفهمیم. البته اینجا دو نظر است و برای همین از ابتدا طرح های امنیتی منطقه را دادیم و از مجمع گفتگوهای همکاری منطقه ای گفتیم.
از سال 1985 که پیشنهاد امنیت منطقه را دادیم، تا انواع پیشنهاد ها در این زمینه ارائه شد، اما گروهی می گویند این به ضرر ماست. مهمترین کاری که می توانستیم بعد از بحران غزه انجام دهیم و فرش عادی سازی روابط با اسرائیل را از زیر پای افکار عمومی جهان عرب بکشیم، این بود که پیشنهاد توافق منع تجاوز به کشور های منطقه می دادیم. با این کار، کنش اهریمن سازی و امنیتی سازی و ایران هراسی را ناکام می کردیم آن هم در اوج نفرت جهان عرب از اسرائیل. فکر نکنیم که باید ترسناک باشیم؛ چون ترسناک بودن، هدف اسرائیل از ایران است و این تصور ترسناک بودن همه اش ناشی از مشکلات ادراکی است که باید با خواندن و فکر کردن و گوش کردن اصلاح شود. قرآن با «اقرأ» شروع می شود. گوش دادن بر فکر کردن مقدم است: «الَذِينَ يَستَمِعُونَ القَولَ فَيَتَّبِعُونَ أَحسَنَهُ». قرار است کتاب، ذهن ما را باز کند و بفهمیم و ادراک ما را اصلاح کند.
این اشتباه ادراکی است که تصور می کنیم اگر ما در چیزی شرکت نکردیم، آن موضوع شکل نمی گیرد. آمریکا هم در اوج قدرتش در دیوان بین المللی کیفری شرکت نکرد؛ ولی دیوان شکل گرفت. تصور نکنیم اگر FATF را نپذیرفتیم، مقررات آن بر ما حاکم نخواهد شد؛ اتفاقا شد و همه بانک های ما مجبورند با هزینه 10 برابر رعایت کنند. این تصور که اگر در متنی یا زیر چیزی امضای من بود تا ته به آن متعهدم و اگر نداشت، هیچ تعهدی ندارم، یک اشتباه ادراکی است.
این مشکل با خواندن و گوش کردن و فکر کردن حل می شود. برای همین، آشنا کردن جامعه با واقعیات روز کاری بسیار راهبردی است. دنیا در حال عوض شدن است و دنیا امروز هر لحظه اش تغییر می کند. دنیای امروز هم که در دنیای پساقطبی است و آن نظام متصلب دوقطبی به هم ریخته است و هر روز در حال عوض شدن است؛ لذا ما هر روز باید فکرمان را نو کنیم. هر روز باید بفهمیم و هر روز باید افکار پوسیده گذشته را کنار بگذاریم. تفکرات جهان دو قطبی را کنار بگذاریم و واقعیات را ببینیم؛ لذا سه برداشت غلط، یعنی خرید امنیت، تلاش آمریکا برای حضور در این منطقه و توان جلوگیری از شکل گیری ترتیبات منطقه ای با عدم شرکت، باعث می شود این منطقه روی آرامش نبیند. اگر کنش متقابل یا همکنشی در این منطقه شکل بگیرد و بتوانیم با یکدیگر گفتگو کنیم نه مجادله، مشکل حل می شود. با گوش کردن می توان فهمید بسیاری از انگاره هایمان در مورد جهان عرب غلط است و باید بازنگری کنیم. بسیاری از انگاره های ما درباره نظم جهانی هم غلط است و باید بازنگری شود و بسیاری از انگاره های ما درباره مردم خودمان نیز غلط است و نیاز به بازنگری دارد.
آخرین نکته این است که باید از نگاه تهدید محور به نگاه فرصت محور حرکت کنیم. همسایه ها برای ما فرصت هستند. درست است که به ما خیلی ظلم کردند و در طول تاریخ ایران همیشه مورد هجمه بوده، اما فراموش نکنیم که این یک فرصت بزرگ هم بوده است. هر که به ایران هجمه کرده، رنگ ایرانی گرفته است و ما رنگ آنها را نگرفتیم؛ اعراب رنگ ایرانی گرفتند. دولت مغولستان امروز برای یافتن فرهنگ خود به ایران مراجعه می کند و ما رنگ مغولی و چنگیزی نگرفتیم. ما خودمان تعریف می کنیم که شرایط، فرصت هستند یا تهدید؛ منطقه برای ما فرصت است نه تهدید؛ مردم ما برای ما فرصت هستند نه تهدید. شما به فرصت امکان بالندگی می دهید نه اینکه بخواهید محدودش کنید.