با توجه به این موضوع نکات زیر قابل بیان است:
نخست؛ نظر به شواهد موجود، تعداد کمی از فلسطینیها با آرمان خلافت داعش همذات پنداری می کنند که نسبتی با مقاومت فلسطین ندارند. داعش از نظر ایدئولوژیک و درعمل تمایلی به تمرکز تلاشهای خود برای مبارزه با اسرائیل و آزادی فلسطین نداشته و ندارد.
دوم؛ داعش هیچگاه مبارزه با اسرائیل را در اولویت برنامه هایش قرار نداده است. از ابومصعب الزرقاوی که ایده هایش سنگ بنای داعش کنونی را تشکیل داد، تا امروز، برنامه عمل داعش عدم تاکید بر مساله فلسطین بوده است.
الزرقاوی بارها مدعی شد که آزادی فلسطین پس از پیروزی در عراق و تسلیم شیعیان حاصل می شود. ابتدا به شیعیان و دیگر «مرتدین» که با مسیحیان و یهودیان همکاری میکنند، حمله کنید، سپس به مرحله بعدی جهاد که نبرد برای فلسطین و دیگر سرزمین های تسخیر شده اسلامی است، واردشوید.
ابوعمر البغدادی هم دیدگاهی مشابه الزرقاوی در رابطه با فلسطین داشت. به علاوه ایجاد یک دولت اسلامی را پیش شرط فتح بیت المقدس می دانست. او ضمن محکوم کردن حماس به دلیل مشارکت در فرایند دموکراسی و اتحاد با رژیم به زعم او «مرتد» سوریه، معتقد بود که گروههایی که در آنجا میجنگند از نظر کلامی نقص دارند و سلفی های جهادی را تشویق می کرد تا از آنها جدا شوند.
فلسطین در نظر رهبران بعدی داعش چون ابوبکر البغدادی و دیگران نیز جایگاهی عمده نداشت و فلسطین و بیت المقدس در فهرست مکانهایی که دولت اسلامی در نهایت روزی آن را همراه با اندلس و روم فتح خواهد کرد، عنوان شد.
رسانه های رسمی داعش، از جمله النباء بعد از اعلام خلافت داعش نیز با منعکس کردن نظرات الزرقاوی و جانشینان او، با اشاره به اینکه «سربازان خلافت در مساله فلسطین غلو نکرده و آن را از دیگر مسائل مسلمین مستثنی نکرده و میان خون برادران مسلمان خود در فلسطین و خون برادران مسلمانشان در سرزمینهای دیگر فرقی قائل نشده اند» به زعم این تروریستها ، موضوع فلسطین توسط بازیگران سیاسی اغراق و به عنوان «مساله اول مسلمانان» مطرح شده است.
از نظر داعش «مسیر بیت المقدس و مکه و اندلس یکی است» و آن راه جهاد است، نه «مقاومت» تحت رهبری ایران که توسط حماس و گروههای مشابه نمایندگی میشود. داعش با طرح اینکه جهاد در فلسطین مشروع نخواهد بود مگر اینکه در خدمت پیشبرد توحید و از بین بردن شرک باشد، حماس را جنبشی «مرتد» که متهم به «شرک دموکراسی» و ناتوان در اجرای شریعت است، معرفی و ادعا می کند که اگر حماس جای یهودیان را به عنوان حاکمان فلسطین بگیرد، این صرفاً جایگزینی یک طاغوت با طاغوت دیگر است.
سوم؛ با توجه به مطالب فوق، حماس مدتهاست از موضوعات مناقشه میان سلفی های تکفیری است؛ به ویژه از آنجا یی که در سال ۲۰۰۶در انتخابات شورای قانونگذاری فلسطین شرکت کرد و پیروز شد و بعدها در کرانه باختری با فتح، دولت وحدت ملی تشکیل داد. موضوعات محل نزاع هم به ریشههای حماس در اخوانالمسلمین برمی گردد، هم شرکتش در انتخابات و پذیرش دموکراسی که از نظر داعش شرک تلقی می شود، هم عدم تشکیل حکومت طبق شریعت اسلامی در غزه، هم اتحاد با ایران شیعه، جملگی موضوعاتی است که مورد پذیرش گروههای تکفیری همچون داعش نیست.
از نظر داعش، اقدامات حماس علیه اسرائیل را نباید جهاد تلقی کرد زیرا در خدمت منافع ایرانیان است و «تفاوت جهاد و مقاومت به اندازه تفاوت حق و باطل است». داعش با استهزای این ایده که حماس می تواند سبب پیروزی فلسطین شود، از فلسطینی ها خواسته بود فریب موشک های حماس که به سمت اسرائیل پرتاب می شود را نخورند.
چهارم؛ داعش سازمانی فراملی و جهانی و متشکل از جنگجویانی از سراسر جهان است که با خلیفه خودخوانده بیعت می کنند، درحالی که حماس گروهی فلسطینی و صرفاً متشکل از فلسطینیان و محدود به مرزهای فلسطین است و رابطه مردم و رهبری حماس نه بر أساس بیعت، بلکه مبتنی بر انتخابات است.
پنجم؛ داعش ناسیونالیسم(ملی گرایی) را با توحید و شریعت درتعارض می داند، مرزهای تحمیلی ملی مبتنی بر توافقنامه سایکس-پیکو را رد و جهان را به دارالاسلام و دارالکفر تقسیم و مبنای تقسیم را براساس اعتقاد و عدم اعتقاد به تفسیر خودش از اسلام برمی شمارد؛ درحالی که حماس از بدو تاسیس درصدد تحقق آزادی فلسطین از اشغال در چارچوب مرزهای شناخته شده سرزمینی و در تلاش بر آشتی ناسیونالیسم و اسلام و ترویج ملی گرایی فلسطینی در چارچوب اسلام بوده است.
ششم؛ داعش نه فقط شیعه بلکه گروههایی مانند اخوان المسلمین و شعبه های اخوان در کشورهای مختلف از جمله حماس در فلسطین و مسلمانانی که تفسیر و رویکرد ایدئولوژیک داعش را قبول ندارند، تکفیر می کند، شیعه و اخوان المسلمین را متحدینی می داند که در صدد تخریب اسلام هستند و تفاوت بین یهودیان و شیعیان را نیز رد می کند.
هفتم؛ داعش همچون دیگر سلفیهای تکفیری معتقداست که فقط یک قدرت مشروع میتواند رهبری جهاد را بر عهده بگیرد. داعش به پاکسازی جامعه اسلامی درقیاس با سایر عرصههای جنگ و جهاد، مانند مبارزه با کشورهای غیر اسلامی، اولویت می دهد.
به عنوان مثال، همانگونه که داعش مبارزه و جهاد علیه «دشمن نزدیک» یعنی شیعه را به مبارزه علیه «دشمن دور» همچون آمریکا اولویت داده، حماس را که گروهی سنی و غیرتکفیری است، مرتد می داند که هیچ صلاحیت مشروعی برای رهبری جهاد ندارند و مبارزه با حماس را اولین گام قبل از رویارویی با اسرائیل می داند.
هشتم؛ برخلاف حماس که انتخابات را به عنوان شیوه ای دمکراتیک برای مشارکت سیاسی پذیرفته، داعش انتخابات و دمکراسی را از اختراعات بشری می داند که مغایر با حاکمیت الهی است و مسلمانانی که از شیوه های دمکراتیک همچون انتخابات برای کسب قدرت استفاده می کنند، متهم به خیانت و عدم باور به توحید می کند.
نهم؛ برای بسیاری، هدف اصلی داعش این است که برای مسلمانان سنی همان چیزی باشد که اسرائیل برای یهودیان است؛ دولتی مبتنی بر یک ایدئولوژی افراطی در سرزمینی باستانی، که در دوران جدید با کشتار، فشار و ارعاب پس گرفته شد. دولتی که شهروندانش از سراسر جهان حول محور یک ایدئولوژی افراطی و در سرزمینی مقدس جمع شده و برای حفظ این سرزمین از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کنند. دولتی مذهبی که ادعای محافظت/حمایت از مردمش در هر کجای جهان دارد و متقابلا با فراخوان بوقت نیاز از آنها کمک می گیرد.
دهم؛ در غیاب شواهد و مدارک مستند و رد ادعاهای مقامات و رسانه های اسرائیل پیرامون اقدامات حماس همچون بریدن سر، سوزاندن بدن و تجاوز... و نظر به کثرت ویدئوها و تصاویر جنایتهای اسرائیل در غزه، صحبت نجات یافتگان درباره اقدام نیروهای اسرائیلی در کشتن شهرک نشینان و اظهارات اسیران آزادشده درباره رفتار انسانی حماس نسبت به اسرا قابل توجه است. به علاوه، در تصویری بزرگتر از تاریخ ۷۵ساله مملو از جنایت اسرائیل در فلسطین، تردیدی در اینکه «اسرائیل روایت صهیونیستی داعش است» باقی می ماند؟
استراتژی اسرائیل از بدو تاسیس تنگ کردن عرصه زندگی برای مردم، فشار برای تخلیه سرزمین های فلسطینی از ساکنان اصلی و واگذاری آن به یهودیان و شهرک نشینان بوده است ؛ مشابه سیاستی که از ۷اکتبر در غزه جریان دارد. پاکسازی قومی غزه با بمباران بیمارستانها، منازل، مدارس، مراکز خرید، دانشگاهها، مساجد و کلیساها که پناهگاه و مورد نیاز مردم عادی است، باهدف ایجاد شرایط غیرقابل تحمل برای مردم جهت وادار کردن آنها به ترک وطن و مهاجرت جمعی مشابه اقداماتی که سالهای ۱۹۴۸و ۱۹۶۷با آواره کردن صدهاهزار فلسطینی و تصرف گام به گام فلسطین انجام شد، در جریان است. هدف دیگر کشتارجمعی غزه تلاش برای تحریک مردم به شورش است.
اسرائیل که در شرایط طبیعی قدرت پیروزی در مقابل مردم عادی را ندارد همچون هر سازمان تروریستی به کشتار مردم روی آورده است تا آنها را به تقابل و ایستادگی مقابل دولت منتخب وادارد و ازین طریق جبهه جدیدی برای پیشروی خود باز کند.