دوشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۵

تدبیر حاکمیت برای مهار خشونت خانگی چه بود؟

کارنامه همه دولت‌ها در عمل مردود است و هیچ کدام طرحی عملیاتی و ملی در این زمینه ندارند.

تدبیر حاکمیت برای مهار خشونت خانگی چه بود؟

وقتی از خشونت خانگی سخن می‌گوییم اغلب تصویر آسیب‌دیده زنی با صورتی کبود یا راهروهای پزشکی قانونی و دادگاه در ذهنمان تداعی می‌شود اما این مرحله، تنها بخشی عیان از خشونت خانگی است. خشونت خانگی علیه زنان و مردان به شیوه‌های گوناگون حتی قبل از زندگی مشترک وجود دارد و این پدیده محصول ناکارآمدی نظام سیاسی است.در این باره گفت وگوی مینا حیدری خبرنگار ضمیمه جامعه روزنامه اطلاعات با توران ولی‌مراد، جامعه‌شناس را می خوانید:

 خشونت خانگی چیست؟

خشونت خانگی همان‌طور که از نامش پیداست در کانون خانواده و اغلب در رابطه زوجیت رخ می‌دهد. این رفتار با تحمیل، غلبه و قهر از سوی یکی از اعضا آغاز می‌شود و ابعاد گوناگون جسمی، جنسی، مالی، عاطفی و حقوقی را در بر می‌گیرد. خشونت در درجه اول بین زوجین رخ می‌دهد و در درجه بعد در خانواده‌های صاحب فرزند، بچه‌ها را نیز درگیر می‌کند و در خانواده‌هایی که کهنسالان نیز عضوی از اعضای خانواده‌اند آن‌ها نیز درگیر خشونت خواهند شد. در دامنه‌های وسیع‌تر اگر زن یا مرد بخواهد نسبت به خانواده طرف مقابل، غلبه یا تحمیل روا دارد این اقدام نیز از مصادیق خشونت خانگی به شمار می‌آید.

اساسا خشونت نوعی آسیب است و در عین حال آسیب‌زاست و رابطه دو جانبه را خراب می‌کند و در صورت وجود فرزند، فضای خانواده را هم مسموم خواهد کرد. این فضای ناسالم بر تربیت فرزندان هم اثرگذار خواهد بود و آن‌ها را در معرض آسیب قرار خواهد داد. در این فضا فرزندان آموزش می‌بینند که خواسته‌های خود را به هر نحوی به کرسی بنشانند، چون در کودکی آموزش دیده‌اند که یکی از والدین به هر طریق خواسته‌اش را بر دیگری تحمیل کرده‌ است. 

مبنای نظام خانواده باید بر چه اساسی استوار باشد؟

نظام خانواده یا بر پایه اخلاقی استوار است یا بر پایه حقوقی. در نظام اخلاقی، روابط بر اساس اخلاق تنظیم می‌شود و معیار اخلاق است.  اما اگر روابط بر پایه نظام حقوقی باشد شرایط دشوار خواهد شد، زیرا روابط بر مبنای خودمحوری و منفعت‌طلبی شکل می‌گیرد. به همین جهت در بسیاری از خانواده‌ها علاوه بر این که نظام حقوقی مطرح است نظام اخلاقی نیز مورد توجه است، زیرا سبب سلامت فضای خانواده می‌‌شود. 
متأسفانه در مقوله خشونت، خشونت حقوقی نیز مطرح است. در جامعه ایران قبل از این که ازدواج کنید در معرض خشونت حقوقی قرار می‌گیرید. وقتی زن سند ازدواج را امضا می‌کند با خشونت حقوقی مواجه خواهد شد، زیرا در برداشت رایج از قوانین حقوقی موجود، زن صغیر و محتاج قیم است و بسیاری از اختیاراتش به مرد تنفیذ می‌شود. 
البته چاره‌ای هم نیست، زیرا افراد می‌خواهند ازدواج کنند و به هر روی در معرض این خشونت قرار می‌گیرند. مرد هم با امضای سند ازدواج، خشونت حقوقی اولیه را قانونا امضا می‌کند، جامعه هم برای این که خلاءهای قانونی را رفع کند خشونتی همچون مهریه و هزینه‌های سنگین ازدواج را بر او تحمیل می‌کند و همه این مسائل مربوط به پیش از ازدواج است. 

در حال حاضر اگر 14 سکه برای مهریه در نظر بگیرید تعهدی حدود نیم میلیارد را پذیرفته‌اید و با همین مبلغ شاید بتوان بخشی از رهن یک خانه را پرداخت کرد. در واقع خانواده در ایران گرفتار یک ناکارآمدی و نابه‌سامانی برطرف‌نشده است که نظام مسئولیت رفع آن را بر عهده دارد. بسیاری از آسیب‌هایی که در خانواده سرریز شده ناشی از همین بی‌تدبیری است که خانواده ایرانی را گرفتار یک خشونت حاکمیتی می‌کند. 

برای دستیابی به خانواده سالم چه باید کرد؟

برای دستیابی به خانواده سالم باید مرجعیتی برای برنامه‌ریزی وجود داشته باشد تا خانواده سالم را تعریف کند و برای دستیابی به آن طرحی منطقی در نظر گرفته شود. این طرح باید ابعاد مختلف آموزشی، فرهنگی، حقوقی و حتی ورکشاپ‌های تربیتی داشته باشد تا خانواده‌ها و جوانان‌ها را آموزش دهند، در غیر این صورت وضعیت فعلی تغییر نخواهد کرد. 

خشونت خانگی در ابعاد جسمی، جنسی، روانی، عاطفی، کلامی، حقوقی و مالی وجود دارد. بسیاری از مردم تصور می‌کنند خشونت خانگی تنها شامل ضرب و جرح زنان است اما گاهی زوجین برای دستیابی به خواسته‌هایشان سعی می‌کنند با خشونت کلامی با یکدیگر برخورد کنند، مثلا مرد بر سر زن فریاد می‌کشد یا زن بر سر کودکش فریاد می‌زند. این فریادها بر سر کودکان همچون شلاق بر پیکر لطیف آن‌هاست و کانون خانواده در چنین شرایطی در معرض خشونت خانگی قرار می‌گیرد. 

آسیب ناشی از خشونت خانگی در خانواده دست به‌دست می‌‌شود و با خشونت اجتماعی متفاوت است. در خشونت اجتماعی شما شاهد روابط عاطفی، احساسی و جنسی نیستید اما در خانواده همه این‌ها می‌تواند با زور و عدم رضایت طرف مقابل صورت پذیرد. 70 یا 80 سال پیش خانواده‌ها یعنی مزدوج‌ها تربیت و آداب زندگی را از خانواده‌ها یاد می‌گرفتند اما در سیستم فعلی، تربیت صحیح صورت نمی‌پذیرد و دیگر خانواده مرجعی برای آموزش نسل جدید نیست. در چنین شرایطی نظام نیز خانواده‌ها را به حال خود رها کرده است. 

بازنگری در حقوق زنان می‌تواند مانع چرخه خشونت شود؟

اگر جایگاه انسانی همه افراد به لحاظ حقوقی و قانونی رعایت شود کمتر شاهد این وقایع خواهیم بود. در شرایط فعلی از منظر حقوقی و قانونی، زن در جایگاه انسانی قرار ندارد و همین امر پایه و اساس آسیب است، زیرا قانون به مرد حقوقی اعطا کرده که می‌تواند  در برخی امور به زن زور بگوید اما در شرایط فعلی زنان، جامعه و خانواده‌ها این شرایط را تحمل نمی‌کنند.

به همین دلیل است که در خانه‌ها تنش، طلاق عاطفی یا طلاق واقعی وجود دارد. مهم ترین آسیب در خانواده‌ای که متحمل خشونت است تحقیر و استخفاف طرف مقابل است و فرد قصد دارد تا از این طریق طرف مقابل را به اطاعت وا دارد.

در حال حاضر خانواده‌هایی را مشاهده می‌کنید که فرزندان جوان و نوجوانی دارند و آن‌ها با پدر و مادرشان رفتار خشونت‌آمیز انجام می‌دهند. زیرا این بچه‌ها در شرایطی رشد کرده‌اند که در آن پدر یا مادر با تهدید طرف مقابل به خواسته‌ها‍‌یش می‌رسیده و البته رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی بر شرایطی که برای ما ایجاد می‌شود اثرگذارند و نسل جدید طبعا از فضای مجازی تأثیر بیشتری می‌پذیرد. 

 اساس خشونت بر چه مبنایی شکل می‌گیرد؟

اساس و علت خشونت خانگی این است که در رابطه بین اعضا یکی نقش قیم دیگری را بازی می‌کند و قرار است برای او بزرگتری کند و او را تحت کنترل خود بگیرد. متأسفانه همه‌چیز به گونه‌ای تعریف شده که حتی در روابط جنسی هر دو فرد را به‌عنوان بهره‌مند نمی‌بینند و تا وقتی روابط زوجین چه از نظر فرهنگی و چه از نظر حقوقی این‌گونه تعریف شود این نابسامانی‌ها درون خانواده وجود خواهد داشت.  

در شرایط فعلی زنان خود را محتاج قیم نمی‌دانند؛ زنی که 44 سال است با رأی و انتخابش ارکان نظام را تعیین می‌کند نمی‌تواند خود را در درون خانواده صغیر و محتاج قیم ببیند و این نگرش به فرزندان نیز تسری پیدا می‌کند. در این شرایط خشونت خانگی رفع نمی‌شود، بلکه دست به‌دست می‌شود و از فرمی به فرم دیگر تغییر پیدا می‌کند. 

البته نظام اخلاقی به کمک خانواده‌ها آمده و کسانی که خودشان را تربیت کرده‌اند یا الگوی مناسبی داشته‌اند یا حتی متدین هستند و اصول دینی سبب شده تا عدالت‌باور باشند و سعی کنند ظلم نکنند، توانسته‌اند کمی به خود و خانواده‌هایشان کمک کنند اما همه خانواده‌ها این‌گونه نیستند و نمی‌توان با این پیش‌فرض‌ها برای خانواده‌ها برنامه‌ریزی کرد. 

برای این که از خشونت خانگی پیشگیری کنیم چه باید کرد؟

اگر درصدد آن باشیم که جامعه صدمه نبیند باید از خشونت خانگی پیشگیری کرد. نیازمند آنیم تا در این زمینه برنامه‌ریزی کلان انجام بگیرد و مرکزیتی ایجاد شود که قبل از ازدواج هم یاریگر خانواده‌ها باشد. تصور می‌کردم معاونت زنان ریاست‌جمهوری که از 30 سال پیش مرکزیتش در نهاد ریاست‌جمهوری شکل گرفت باید بانی این امر باشد اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد و این نهاد در هیچ دولتی مسئولیتش را به درستی انجام نداد. 

برای این که از خشونت خانگی پیشگیری کنیم باید مرکزیتی وجود داشته باشد تا زن، مرد و خانواده ایده‌آل را در ابعاد مختلف تعریف کند و برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد و در این زمینه باید به بعد بومی مسأله پرداخت. 

بررسی‌هایی که تاکنون درباره خشونت خانگی صورت گرفته بر اساس خشونت در نظام غرب است. غربی‌ها برای شرایط خاص اجتماعیشان برنامه‌ریزی، سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری کرده‌اند. ما هم گاهی در تعاریف با آن‌ها مشترک هستیم ولی در اجرا نمی‌توانیم مانند آن‌ها عمل کنیم، زیرا غرب زن را یک عنصر اقتصادی می‌بیند و با همین نگرش برای آن قانون نوشته‌‌ و آموزش داده و فرهنگ‌سازی کرده است. 

در جامعه ایرانی وظیفه نخست زن، مادری است، یعنی زن وظیفه تربیت نسل را عهده‌دار است و باید از قبل بارداری خودش را برای این امر آماده کند. ما خانواده‌محور هستیم و برای زنی که خانواده‌محور است و به لحاظ آموزشی، اقتصادی، علمی و از همه نظر توانمند است باید برنامه متناسب نوشت. در جامعه ما مرد، مسئول مالی است و در مقابل مسئولیت زن تمکین است.

ما باید با توجه به شرایط زن امروز، خانواده سالم و بدون خشونت را تعریف کرده و برای آن برنامه اجرایی و عملیاتی طراحی کنیم و برای همه ابعاد این برنامه آموزش، فرهنگ‌سازی و قانون‌گذاری داشته باشیم اما متأسفانه این اقدامات تاکنون صورت نگرفته است، دولت‌ها از این امر مهم غفلت کرده‌اند و مجلس هم این امر را از دولت پیگیری نکرده است و جامعه به حال خودش رها شده و در این میان چرخه خشونت دست به‌دست می‌شود و آسیب فراوانی به بنیان خانواده وارد کرده است. 

در شرایط نابسامانی خانواده، سن ازدواج بالا رفته و ازدواج‌گریزی به شدت افزایش یافته است و اگر یکی از فرزندان خانواده ازدواج کند پس از مدتی به سایرین توصیه می‌کند که ازدواج نکنند و همه این‌ها به دلیل وجود همان چرخه خشونت در خانواده‌هاست که بدون هیچ تعلیم و تربیتی در حال تسری یافتن است. 

آیا دولتی بوده که در زمینه مقابله با خشونت اقدام مهمی انجام داده باشد؟

نظام و حاکمیت ما از مردم عقب‌تر است و به همین دلیل است که بسیاری از نابسامانی‌ها که خشونت خانگی یکی از مهم‌ترین آن‌هاست به قوت خودشان باقی هستند. اگر قبلا فقط مردان خشونت می‌کردند اکنون زنان هم رو به خشونت آورده‌اند و قتل شوهران در جامعه ما کم نیست. زنی که جانش به لبش رسیده این کار را انجام می‌دهد. دولت‌ها در ایران نان خشونت خانگی را می‌خورند و این مسأله را مطرح می‌کنند تا زن‌ها به آن‌ها رأی بدهند و بعد که روی صندلی قدرت می‌نشینند وعده و وعیدهایشان را فراموش می‌کنند.

کارنامه همه دولت‌ها در عمل مردود است و هیچ کدام طرحی عملیاتی و ملی در این زمینه ندارند. دولت اصلاحات فقط در زمینه خشونت خانگی سخن گفت و تحقیقاتی در این زمینه انجام داد و دولت روحانی هم اعلام کرد که تحقیقات قبلی در این زمینه خمیر شده است. دولت‌های ارزشی و اصول‌گرا هم فقط در این زمینه سخنرانی کرده‌اند و شعار داده‌اند اما جای این اقدامات در دولت نیست، دولت محل تحقیق نیست، محل اجراست و در جهت رفع خشونت باید گام‌های اجرایی برداشت. وظیفه هر دولتی چه ارزشی و انقلابی و چه اصلاح طلب آن است که در این زمینه گام‌های مؤثر اجرایی بردارند. 

اقداماتی که تاکنون صورت گرفته بی‌خاصیت بوده و تنها راه حلش سپردن این مسأله به نخبگان علمی، رسانه‌ها، کارشناسان، دانشگاهیان و حوزویان است تا برای آن تدابیر جدیدی پیشنهاد کنند تا این تدابیر بتواند به برنامه تبدیل شود. مجلس هم باید پیوسته دولت‌ها را مورد پرسش قرار دهد که در این زمینه چه کرده‌اند و آن‌ها را مجبور به انجام اقدام‌های عملی در این زمینه سازد. 

آیا آماری از خشونت‌های خانگی ارائه می‌شود؟

در ایران نمی‌توانیم آمار درستی از خشونت خانگی داشته باشیم، زیرا در این زمینه اصلا تعریفی وجود ندارد که چه اقداماتی مصادیق خشونت است. وقتی یکی از زوجین با دیگری قهر می‌کند یا خانه را ترک می‌کند یا آبروی همسرش را در فامیل می‌برد یا مسائل پنهان و رازهای مگوی همسرش را برای دوست و آشنا بیان می‌کند، همه این‌ها مصداق خشونت خانگی است و ما تا زمانی که این‌ها را تعریف نکرده‌ و آموزش نداده‌ایم چطور می‌توانیم آمار دقیقی داشته باشیم؟ 

در دولت یازدهم طرح ایجاد خانه‌های امن برای زنان خشونت‌دیده مطرح شد و من در یکی از شبکه‌های اجتماعی با معاون رئیس‌جمهور در این زمینه بحث کردم و پرسیدم آیا در ایران خانه‌ای را پیدا می‌کنید که در آن خشونت خانگی نباشد؟ قطعا خشونت در همه خانه‌ها با تعاریفی که ذکر کردم وجود دارد. ما در این زمینه آموزش نداده‌ایم که بخواهیم زنان خشونت‌دیده را شناسایی کنیم.

باید بدانیم چه کسانی را به خانه امن ببریم و اگر هم بردیم فرزندان این افراد را چه باید کرد، آیا باید آن‌ها را باید در فضای خشونت‌دیده رها کرد؟ 

در این زمینه اول باید کار فرهنگی کنید و آموزش بدهید که مصادیق خشونت خانگی چیست و در جامعه آن را تقبیح کنید و بعد افراد قانون‌شکن مورد تعقیب قانونی قرار بگیرند. فرض کنید زنی با قهر، غلبه و بداخلاقی مخارج زیادی را به همسرش تحمیل کند، این دیگر مانند نفقه به گردن مرد نیست و مصداق خشونت خانگی است اما این امر در جامعه تقبیح نشده و بنابراین آماری از آن در دسترس نیست. 

تنها آماری که از خشونت‌های خانگی به دست می‌آید، مربوط به خشونت‌های خانگی عیان است که به ضرب و جرح انجامیده و پزشکی قانونی آمار آن‌ها را ارائه می‌کند. با تعاریفی که مطرح کردم باز هم تأکید می‌کنم در ایران خانواده‌ای وجود ندارد که خشونت خانگی در آن اعمال نشود و حتی وقتی مادری بر سر کودکش فریاد می‌زند این عمل مصداق خشونت خانگی است. در کهنسالان نیز وقتی مسأله به وامصیبتا می‌رسد که فرزندان علیه والدین خود خشونت می‌کنند و آن‌ها را نمی‌پذیرند. برای حل این مشکل در درجه اول ما نیاز به مرکزیتی داریم که خشونت خانگی را تعریف کند و بعد به جامعه آموزش دهد و فرهنگ‌سازی کند تا قدم‎های اولیه را برداریم و تا این اقدامات انجام نشود آماری در این زمینه وجود نخواهد داشت. 

آیا می‌توان در این زمینه قوانین بازدارنده تدوین کرد؟

وقتی مرکزی نیست که خشونت خانگی را تعریف کند چگونه قرار است به قوانین بازدارنده برسیم؟ دولت، مجلس و رسانه‌ها باید در این زمینه به صورت منسجم فعالیت کنند. تدوین کتاب به تنهایی راهی از پیش نمی‌برد و باید قدم‌های اجرایی برداشته شود و بعد قانون‌گذاری صورت گیرد. 

ما وقتی مهریه 110 سکه را پذیرفته‌ایم یعنی خشونت خانگی را قبول کرده‌ایم. این مبلغ بیشتر از سه‌ میلیارد و 500 میلیون پول است. چرا کسی باید بپذیرد این مبلغ را بدهد، برای زندگی که معلوم نیست چقدر دوام خواهد داشت و اصلا از عقد به ازدواج می‌انجامد یا خیر؟ البته بالا بودن مهریه‌ها نیز بی‌دلیل نیست، چون خلا‌ءهای قانونی در زمینه حقوق زنان وجود دارد خانواده‌ها سعی می‌کنند مهریه را به عنوان اهرمی برای کنترل در دست داشته باشند. وقتی سهم مالی یک زن با 30 یا 40 سال زندگی مشترک از اموال مشخص نیست چگونه می‌توان از بروز خشونت علیه او جلوگیری کرد؟ البته مسأله نفقه امر جداگانه‌ای است. 

در قدم اول ازدواج، دو طرف خشونت حقوقی را بر خود تحمیل می‌کنند. چه پسری که مجبور می‌شود به خاطر هزینه عروسی و انتظارات خانواده همسرش هرچه را که دارد خرج کند و هزینه‌ مراسم‌ آن‌چنانی را به خود تحمیل کند تا آن‌ها را راضی نگه دارد و چه آن مردی که همسرش را در حمام با گلوله می‌کشد و از خانواده همسرش با پرداخت مبالغ کلان رضایت می‌گیرد همه و همه در چرخه خشونت گنجانده می‌شوند. با همین شیوه‌هاست که خشونت تکثیر می‌شود و در داخل خانواده‌ها می‌چرخد و دست به دست می‌شود. 

درست 30 سال است که ما در نهاد ریاست‌جمهوری واحد امور زنان داریم که اکنون به معاونت امور زنان و خانواده تبدیل شده است. دولت‌های مختلف فقط در این زمینه حرف زده‌اند و تنها اقدامی که صورت گرفته مربوط به 28 سال پیش و مربوط به طلاق به واسطه عسر و حرج بود، یعنی وقتی که مرد خشونت فیزیکی شدیدی علیه زن روا می‌داشت زن باید از طریق پزشکی قانونی اثبات می‌کرد و تازه قاضی از او می‌خواست که تمکین کند اما اگر برای دومین بار این اتفاق می‌افتاد زن می‌توانست درخواست طلاق از طریق عسر  و  حرج را داشته باشد و این تنها اقدامی بوده که در این سال‌ها در زمینه خشونت خانگی صورت گرفته است. 

در مسأله خشونت خانگی، اشکال اصلی به معاونت امور زنان و خانواده دولت‌ها برمی‌گردد و فرقی نمی‌کند کدام دولت. مشکل خشونت خانگی در ایران حل نمی‌شود، زیرا مسئولان به وظیفه‌شان به درستی عمل نمی‌کنند. 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب