روزنامهنگاران امروز نیاز به فضایی دارند که در آن تمرکز و آرامش حاکم باشد. دسترسی به منابع شناختی و آموزشی، ارتقاء کیفی امکانات و ابزارهای رسانهای و احساس امنیت در فعالیتهای شغلی، حداقل حقوقی است که یک خبرنگار باید از آن برخوردار باشد و نیاز به چانهزنی ندارد.
مهتاب مظفری سوادکوهی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: نقل قول، تحلیل، پردازش، افشاگری، شفافسازی، اطلاعرسانی و... هر برچسبی که بر پیشانی متن یک رسانه بخورد، راویاش را از بند تفسیر رها نمیکند، مگر آنکه رسالت رسانه از جنس دیگری باشد که ما از آن بیخبریم. با این همه هستند خبرنگاران و روزنامهنگارانی که هنوز از جملات قصار لبریزند و در میان آشفتهبازار نکوهش و سازش، سر به دامان باد نسپردهاند.
هر سال وقتی به روز خبرنگار نزدیک میشویم آزادی بیان، رنگ و لعاب ویژهای میگیرد و مطالبهگری در صف اول جشنوارهها خبردار میایستد. یکی از نداشتن امنیت شغلی میگوید و آن دیگری از جایگاه تثبیتنشده روزنامهنگاران. خبرنگاری از مدیران دستگاههای اجرایی و روابط عمومیها مینالد و خبرنگار دیگر از حقالتحریر اندک و نبود ثبات درآمدی. اما تریبون اصلی، دست جماعتی است که میتوانستند پلهای نساخته پشت سرشان را خراب نکنند که متأسفانه خراب کردند و نساختند.
بعد از رویای تجلیل و تمجید و روبهرو شدن با رسانهها، دوباره نوبت به عذرخواهیها و بهانهتراشیها میرسد که اگر چنین است نگران نباشید، بالاخره یک روز چنان نیز خواهد شد! دغدغههایی که ناگفته، محفوظ قلب و ذهن شنوندگان و مخاطبان است و از فرط تکرار چون شعروارههای دوران کودکی، تداعیبخش خلاءهای دیرینه فضای فرهنگی و رسانهای کشور میشود.
این وسط مدیرانی هم هستند که به جز شنیدن و شنیده شدن، نقش دیگری ندارند و در روز خبرنگار با چهره وفادارانی ظاهر میشوند که از دیرباز مشتری ثابت رسانه های جمعی بودهاند. بماند که رسانههای امروز، بیشتر به عرضه کالاهای تجاری مشغولند تا تولید کالاهای فرهنگی!
در آشفته بازار رسانهای امروز که در آن معجونی سکرآور از فضاهای مکتوب و مجازی، به خورد جامعه منتظر خبر داده میشود تنها چیزی که اهمیت ندارد بسط و گسترش ارزشهایی است که جوامع بشری سالهاست در تبیین آنها کوشیدهاند اما راه به جایی نبردهاند. شاید این جذابیت خوانش متن است که بر محتوای کاربردی آن میچربد و شاید هم تعدد و تنوع اندیشههاست که مسیر را برای جولان دادن بسیاری از شناسههای انحرافی در رسانهها باز کرده است.
ژورنالیست کلمهای فرانسوی است که بنمایه اروپایی دارد و به کنشگرانی اطلاق میگردد که اطلاعات روز و مهم جامعه را پس از پردازش و آمادهسازی در اختیار مخاطبان و علاقهمندان خاص قرار میدهند. بررسی و واکاوی منشاء خبر به منظور تایید صحت و سقم آن، بیطرفی و پرهیز از هر گونه غرضورزی در انتشار یا عدم انتشار یک خبر، پرهیز از همدستی با سرشاخههای قدرت برای جلوگیری از میزان تأثیرگذاری آنها در پردازش و تحلیل یک خبر یا رویداد، از ابتداییترین شاخصههای حرفهای و اخلاقی یک خبرنگار و روزنامهنگار است که متأسفانه در کشور ما تحتالشعاع حوادث روزگار، شرایط بد اقتصادی و مافیای سیاست و قدرت قرار گرفته است.
البته این موضوع در استانهای کوچکتر به پررنگی پایتخت و استانهای بزرگ و صنعتی کشور نیست اما به دلیل محرومیتهای ناشی از سوءمدیریت بهویژه در حوزه فرهنگی و اقتصادی، جامعه خبری را به سوی سوژههای سودرسانتر و تجاریتر سوق داده و در برخی موارد خبرنگاران را در حد واسطه تاجران بخش خصوصی و آگهیبگیرهای بخش دولتی تنزل داده است.
در بخش تحلیل، نقد و تولید محتوا نیز جز تعداد معدودی از ژورنالیستهای هر شهر، استان یا منطقه، متون قابلعرضی در رسانههای ملی و محلی دیده نمیشود و اغلب نشریات و سایتهای خبری به کپی کردن از دست همدیگر و درج مطالب تکراری یا عامیانه روی آوردهاند.
فضای نقد هم به همین ترتیب است. متأسفانه در دنیای رسانهای امروز، نقدها یا با هدف تخریب صورت میگیرند یا در جهت تشویق و برجسته کردن بدون پشتوانه.
شناخت درست موضوع و مجهز بودن به دانش گسترده پیرامون آن، حفظ بیطرفی و جلوگیری از تعمدات در لفظ، توجه به شرایط نقد و پیامدهای مثبت و منفی آن از مهمترین نکاتی است که باید در یک نقد منصفانه مورد نظر قرار بگیرد اما آنچه که امروز میبینیم نقد عاری از پشتوانههای علمی و پژوهشی و اخلاقی است.
قدر مسلم، تحریک عواطف و احساسات عمومی مردم با هدف بزرگ جلوه دادن یک موضوع یا برجسته کردن بخشی از واقعیت، کار یک ژورنالیست حرفهای نیست، بلکه هنر یک روزنامهنگار واقعی در امانتداری، حفظ واقعیتهای تثبیتشده، مخاطبشناسی و ایفای نقش درست در زمینه آگاهیبخشی و اطلاع رسانی است.
جامعه روزنامهخوان و کتابخوان ما نیاز به همراهی دستهایی دارد که قلم را به حرمتش بشناسد و ورقپارهها را با مؤلفش. این مهم در سایه بیتوجهی مدیران فرهنگی و سیاستگذاران رسانهای کشور، چنان رنگ باخته که جای خود را در میان رهاشدگیهای فضای مجازی پیدا نمیکند.
در روزگاری که شهروندخبرنگاران ما با به کارگیری سادهترین ابزارهای رسانهای، کانالهای پرمخاطبی در فضای مجازی تشکیل میدهند، جای رسانههای مستند و معتبر ملی کجاست؟ این موج عظیم که هر گرداب خبری را در کام تشنه خود فرو میبرد نیاز به سدی فولادین دارد تا ذهن عرقکرده مخاطب، دستخوش سیالات بینام و نشان رسانهای نشود.
روزنامهنگاران امروز نیاز به فضایی دارند که در آن تمرکز و آرامش حاکم باشد. دسترسی به منابع شناختی و آموزشی، ارتقاء کیفی امکانات و ابزارهای رسانهای و احساس امنیت در فعالیتهای شغلی، حداقل حقوقی است که یک خبرنگار باید از آن برخوردار باشد و نیاز به چانهزنی ندارد.
خمودگیهایی که امروز در ستون مطبوعات کشور میبینیم حاصل ضربههایی است که دانسته یا نادانسته بر قامت فرهنگی و رسانهای وارد شده است. این قامت رنجکشیده که سالها ناگزیر به پذیرفتن التهابات مختلف جامعه بوده، امروز منتظر اهرمهای کمککنندهای است تا بتواند در مقابل رویدادهای کمرشکن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قد علم کند و از هیچ نیروی بازدارندهای نترسد.
شاید بالاخره روزی در آیینهای پرطمطراق روز خبرنگار، گوشهای دنج برای نامهای اصیل اما فراموششده عرصه مطبوعات کشور پیدا شود تا روزنامهنگاران واقعی در ذهن مخاطبان واقعی خود به امنیت و رستگاری برسند.