چهارشنبه ۰۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۱۹

مردی که زیاد می‌دانست

علامه قزوینی را صاحب‌نظران و اهل دانش پایه‌گذار روش‌های تحقیق ادبی و به ویژه نقد و بررسی متون و تصحیح و ویرایش نسخ خطی می‌دانند، به درستی مکتبی که او در این زمینه بنیاد گذاشت رهگشایی پژوهشگران بسیاری شد که در این وادی قدم برداشته و آثاری در خور به یادگار گذاشته‌اند.

مردی که زیاد می‌دانست

ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات به یادنامه علامه محمد قزوینی اختصاص یافته است. در این یادنامه می خوانید:

محمود نیکویه از پژوهندگان ارجمند گیلان هستند و آثار ایشان درباره رشت و گیلان از منابع ارزشمند است. جدای از آن درباره بزرگان فرهنگ وطن آثار ارجمند نوشته یا گردآوری کرده اند. کتاب «نادره کاران» که محمود نیکویه گردآوری کرده و مجموع نوشته های استاد ایرج افشار درباره نامداران فکر و تحقیق و قلم در ایران است، بسیار مورد استناد و موثق است. ایشان به مناسبت ششم خردادماه، که هفتاد و پنجمین سالگرد خاموشی علامه محمد قزوینی بود، مطلب مفصل و شیوایی برای ما ارسال کردند که منتظر فرصت بودیم و اینک بخش اول آن به نظر گرامی خوانندگان می رسد. از آقای نیکویه درخواست شد شرحی در احوال و آثارشان بنویسند که درپی این جستار می خوانیم:پ

چند خط در شرح احوال

محمود نیکویه در سال ۱۳۲۹ در رشت چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت به پایان رساند. از دوران دبستان با کتاب و مطبوعات آشنا شد به طوری که بیشتر از درس و مشق با آنها دمخور بود. سپس به نوشتن روی آورد و از نوجوانی در مطبوعات محلی گیلان مقالاتی در زمینه مسایل گیلان شناسی انتشار داد. از سال ۱۳۴۹ مقالاتی در زمینة نقد کتاب و زندگی و آثار پژوهشگران ایرانی در نشریاتی چون آیندگان، رودکی، نگین و مطبوعات دیگر به چاپ رساند. 

در سال ۱۳۵۲ با قبولی در کنکور سراسری وارد دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران شد و بخاطر سابقة مطبوعاتی اش مورد توجه برخی از استادان دانشکده از جمله شفیعی کدکنی، زرین کوب و اسلامی ندوشن واقع گردید. در سال دوم دانشکده بخاطر شرکت در تظاهرات دانشجویی بازداشت و به دو سال زندان محکوم شد و در دانشگاهی دیگر به کسب علم و تجربه پرداخت و بعد از آزادی از زندان به دانشگاه بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت تا سرانجام در سال ۱۳۵۹ فارغ التحصیل شد.

چون در مدت تحصیل تعهد خدمت به آموزش و پرورش سپرده بود، برای استخدام به عنوان دبیر آموزشی به وزارت آموزش و پرورش مراجعه و با کمال تاسف توسط ادارة گزینش وزارتخانه رد صلاحیت و بدان وسیله پاکسازی (یا به قول مرحوم مهندس بازرگان پاکرانی) قبل از استخدام شد.

به ناچار به دیار خود بازگشت و برای امرار معاش در شرکت‌های خصوصی با مدرک دیپلم مشغول به کار گردید و هر وقت از جایی بیکار می‌شد، دست به دستفروشی می‌زد. این روال ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۹۰ بازنشسته شد.

در این مدت از معشوق اصلی خود یعنی پژوهش و نگارش غافل نبود، و در نشریاتی چون کلک، آدینه، آینده، کیهان فرهنگی و مطبوعات محلی گیلان در زمینة نقد کتاب‌های تحقیقی و بررسی آثار پژوهشگران ایرانی و نیز مسایل گیلان شناسی مقاله و مطلب می‌نوشت. فهرست برخی از مقالات او در فهرست‌های مقالات و اینترنت قابل مشاهده و دسترسی است.
   از نیکویه تاکنون کتاب‌های زیر به چاپ رسیده است:
۱- پورداود، پژوهنده روزگار نخست، رشت ۱۳۷۸.
۲- از نقطه تا خط، مجموعه مقالات درباره نصرت رحمانی، رشت ۱۳۷۸
۳- رشت، شهر باران، رشت ۱۳۸۷.
۴- تاریخچه بلدیه رشت، از مشروطه تا ۱۳۲۰، رشت ۱۳۸۷.
۵- گیلان در سفرنامه های سیاحان خارجی، رشت ۱۳۸۶.
۶- اما مهمترین و شاخص‌ترین اثر نیکویه کتاب نادره کاران مجموعه مقالات زنده یاد استاد ایرج افشار درباره نویسندگان و استادان درگذشته ایران از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۸۹ می‌باشد که چاپ اول آن در سال ۱۳۸۳ و چاپ دوم آن سال ۱۳۸۴ توسط نشر قطره انتشار یافت. و نیز بار دیگر با افزودن اضافاتی چند در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار در دو جلد انتشار و چاپ دوم آن در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است. محمود نیکویه/ رشت – تیر 1403
***
دانشمند گران‌مایه و محقق نستوه علامه محمد قزوینی در سال 1256 خورشیدی در یک خانوادة اهل علم در محلة دروازه‌ قزوین تهران چشم به هستی گشود. وی در یادداشت‌های خود تاریخ تولد خود را 22 حوت 1256 خورشیدی مطابق با 15 مارس 1878 میلادی ذکر کرده است. (نامه‌های پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1384، ص 381)

پدرش ملا عبدالوهاب از نویسندگان دانشنامه مشهور دورة قاجار موسوم به «نامة دانشوران» بود که در شناخت رجال علمی و ادبی خبره بود. قزوینی که در سایة تربیت چنان پدری بالیده بود، بزودی مشتاق علم‌آموزی گشت و با شوق و شیفتگی فراوان به کسب علم پرداخت.

در آغاز زبان عربی و صرف و نحو را از پدر و حاج سید مصطفی قنات‌آبادی در مدرسة میرالممالک آموخت، و سپس نزد بزرگانی چون «حاج شیخ فضل‌الله نوری» که عنایت ویژه‌ای به او داشت و «حاج شیخ علی نوری» در مدرسة مروی فقه و فلسفه خواند و اصول فقه خارج را نزد «مرحوم آقا میرزا حسن آشتیانی» که در رشتة خود اعجوبه‌ای بود تلمذ کرد و آنگاه از محضر دانشمند زمان «مرحوم حاج شیخ هادی نجم‌آبادی» و علامه «ادیب پیشاوری» استفاده‌های فراوان برد. در آن سال‌ها از هر خرمنی خوشه‌ای چید و اوقات‌اش را یکسره صرف مطالعه و تحقیق کرد. در صرف و نحو عربی غرق می‌شد و درک مجلس ادیب پیشاوری را که در عربی دانی شهره بود، برای خود مایة خرسندی فراوان می‌یافت.

آشنایی با خانوادة فروغی برای او منشأ فواید بسیار شد.طلبه‌ای بود که نخستین خدمتش در راه فرهنگ مملکت، همکاری در شرکت طبع کتاب به سرپرستی ذکاء الملک فروغی (پدر محمدعلی فروغی) بود. بنا به نوشتة زنده یاد استاد ایرج افشار «کارش در آن‌جا ترجمه از متون عربی بود و ماهی 25 تومان اجرت کارش بود» (بخارا، شماره 10ـ9، آذر ـ دی 1379).

دوستی او با محمدعلی فروغی نیز از همان زمان آغاز شد، به‌طوری‌که او به فروغی عربی درس می‌داد و از او زبان فرانسه می‌آموخت. کتابی هم به‌نام «عجایب زمین و غرایب آسمان، از عربی به فارسی برای شرکت انتشاراتی پدر فروغی ترجمه کرد. (فصلنامه هستی، شماره 13، بهار 1382).

مسافرت به اروپا 

در سال 1322 قمری (1282 خورشیدی) زمانی که قزوینی بیست و شش سال داشت به دعوت برادرش «احمد وهابی» که در لندن ظاهراًبه شغل تجارت مشغول بود، برای دیدن کتابخانه‌های آنجا به انگلستان مسافرت کرد و در مدت دو سالی که در آنجا اقامت داشت ضمن استفاده از نسخ خطی کتابخانه‌های انگلیس، با خاورشناسان انگلیسی از جمله پروفسور ادوارد براون آشنایی یافت.

دیدار و همکاری با براون راههای تازه‌ای در آفاق زندگی قزوینی گشود و او توانست ضمن فراگیری روش تحقیق فرنگیان در تصحیح و تحشیه متون، تحقیقات و مطالعات خود را نیز در زمینه ادبیات به چاپ و نشر برساند.

قزوینی پس از دو سال اقامت در انگلستان در سال 1284 خورشیدی به فرانسه رفت و هشت سال در آن دیار ماندگار شد، آن سال‌ها مقارن با نهضت مشروطه در ایران بود و قزوینی ضمن انجام مطالعات علمی فعالیت‌هایی نیز در حمایت از نهضت مشروطه انجام می‌داد.

با شعله‌ور شدن جنگ جهانی اول در اروپا، ماندن در فرانسه و کار در آنجا برای قزوینی سخت و دشوار می‌شود، از این نظر بناچار قصد سفر به آلمان می‌کند و توسط یکی از دوستان قدیمی خود آقای «حسین قلی نواب» که به سمت وزیر مختاری ایران در برلین تعیین شده بود، در سوم اکتبر 1915 میلادی (1294خ) باتفاق او از راه سویس وارد برلین می‌شود.

در آلمان قزوینی عضو کمیتة ایرانی می‌شود که مجمعی بود از وطن‌پرستان ایرانی که بر ضد دولت‌های روس و انگلیس و به نفع مصالح ملی ایران تلاش می‌کردند، قزوینی در این کمیته با افرادی چون سیدحسن تقی‌زاده، ابراهیم‌ پورداود، سیدمحمدعلی جمال‌زاده، کاظم‌زاده ایرانشهر و دیگر افراد ایرانی همکاری می‌کرد و مقالاتی برای نشریه «کاوه» که به پایمردی تقی‌زاده منتشر می‌شد، می‌نگاشت. 

زنده‌یاد سید حسن تقی‌زاده ضمن مقدمة خود بر مقالة ارسالی محمد قزوینی درباره رسم الخط نوشت: 
«جناب ایشان از ابتدای تأسیس این روزنامه کمک علمی و فکری زیاد به کارکنان روزنامه کرده‌اند و مقالات و تحریراتی که در کاوه تا حال نوشته مانند سایر مقالات این روزنامه و بر طبق قاعده و رسم عمومی، بی‌امضا درج شده است. خصوصاً که از مقوله سیاسی و غیره بوده. (کاوه، شماره 34، به نقل از نادره «کاران» ص 92)

قزوینی در مدت اقامت در آلمان که در عین حال مرکز خاورشناسی و ایران‌شناسی محسوب می‌شد، با خاورشناسان بزرگ آلمان آشنا شد و با آنان به مبادلة اطلاعات پرداخت و دایرة محفوظات خود را غنی‌تر ساخت. 

بر اثر این مراودات علمی قزوینی به چنان شهرتی دست یافت که مارکوارت یکی از خاورشناسان بزرگ آلمان در نامه‌ای به ادارة نشریة «کاوه» نوشت: «ایرانی که باز ممکن است از آن دانشمندی مثل میرزامحمد خان قزوینی به وجود ‌آید نخواهد مرد.» (پور داود، مقدمه بیست مقاله قزوینی 1307).

قزوینی در برلین نگران وقفه در امر چاپ جلد سوم «تاریخ جهانگشا» بود که در اثر جنگ کارش ناتمام مانده بود و می‌بایست برای ادامة چاپ به پاریس سفر کند، اما با اینکه جنگ پایان یافته بود، لیکن رفت و آمد بین کشورها به دشواری صورت می‌گرفت. در این بین از حسن اتفاق «محمدعلی فروغی» یار دیرین او به سمت عضویت هیئت مامورین ایرانی به پاریس آمد و در آن هنگام تسهیلات مسافرت قزوینی به پاریس را فراهم ساخت و او توانست بعد از چهار سال و نیم اقامت در برلین در ژانویه 1920 (میلادی (1299 خ) به پاریس برود. 

قزوینی در مسافرت دوم خود به پاریس، در سن 42 سالگی با خانمی ایتالیایی ازدواج کرد. وی در یادداشت‌های خود درباره تاریخ ازدواج خود می‌نویسد: 

«عروسی شرعی اسلامی ما در محضر آقای کزازی در 19 فوریه 1920 م که مطابق با 29 (اسفند) 1298 شمسی بوده است». (نامه‌های پاریس، ص 381) و حاصل این پیوند دختری بود به‌نام «سوزان ـ ناهید» که در 22 فوریه 1921 (سوم حوت 1299) در پاریس متولد شد.

به خاطر شهرت فراوان قزوینی در بین خاورشناسان اروپایی و دانشمندان غربی، مدرسه السنة شرقی پاریس و کتابخانة ملی و کولژ دو فرانس مکرر از او درخواست می‌کردند که ضمن تابعیت فرانسه صاحب کرسی استادی ‌شود، ولی او قبول نمی‌کرد، با این حال یک سال که ادگار بلوشه Edgard Blochet (1870 ـ 1937 م) به واسطة کسالت مزاج مجبور به استراحت بود او نیابتاً کارهای او را در دست گرفت. (قاسم غنی، یادداشت‌های غنی، جلد 3).

در سال 1929 میلادی (1307 خ) کنگرة بین‌المللی خاورشناسان در لندن منعقد شد و قزوینی به نمایندگی ایران در آن کنگره شرکت جست و یک هفته به لندن رفت.

دکتر قاسم غنی دربارة شرکت قزوینی در این کنگره نوشت: «چندی بود که یکی از خاورشناسان عالی مقام را که نمایندگی یکی از دول دیگر را در آن کنگره داشت، در پاریس ملاقات کردم. در طی صحبت از جریان کنگره از قزوینی صحبت کرد و گفت: انسان به جلالت قدر این مرد بزرگ در مجامع بین‌المللی غبطه می‌برد، زیرا استشهاد از قزوینی قاطع هر مباحثه ای است (قاسم غنی، مجلة یغما، سال3، شماره (1340).

عکس‌برداری از نسخ خطی 

یکی از کارهای مفید و با ارزش قزوینی در فرانسه، عکس‌برداری از هجده فقره از نسخ خطی منحصربه‌فرد و کمیاب فارسی و عربی در کتابخانه‌های مهم اروپا بود که در فاصلة سال‌های 1929 تا 1938 م انجام پذیرفت. 

قزوینی ضمن عکس‌برداری از نسخ مزبور، از هر کدام چند دوره تهیه و برای هر یک مقدمه‌ای مفصل در معرفی آنها نوشت و ضمن صحافی به تهران فرستاد. بنا به نوشتة دکتر محمدمعین: «اینک نسخ مزبور در کتابخانه‌های ملی، مجلس شورا و دانشکدة ادبیات در دسترس ارباب فضل است». (مجله دانش، سال اول، شماره 3، خرداد 1328).

 بازگشت به ایران 

در سال 1318 خورشیدی، با بروز جنگ جهانی دوم در اروپا، قزوینی قصد بازگشت به وطن مألوف نمود و بعد از سی و شش سال اقامت در شهرهای اروپا هفتم مهرماه آن سال به تهران وارد شد و بلافاصله در همان ماه عضو پیوسته، فرهنگستان ایران گردید.

قزوینی در تهران نخست مدتی در خانة دکتر علی شایگان اجاره‌نشین بود، مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی در‌این‌باره می‌نویسد: «وقتی که مرحوم قزوینی در سال 1318 به تهران آمد، مدت‌ها اجاره‌نشین بوده است و سه چهار سال یا بیشتر قسمتی از خانه مرحوم دکتر سید علی شایگان در کوچه جم خیابان شاه نزدیک حشمت‌‌الدوله در اجارة او بوده است. (حاصل اوقات، ص 845). اما بعد خانه‌ای در خیابان فروردین، کوچة دانش، پلاک 20 به طورنقد و اقساط تهیه نمود، از آن هنگام غالب روزها ادبا و فضلای کشور برای دیدار او بدان خانه می‌رفتند، از جمله کسانی که مرتب به زیارت او نایل می‌شدند، دوست و یار با وفای او دکتر قاسم غنی و عباس اقبال آشتیانی بود. 

قزوینی در وصیت‌نامه‌ای که به تاریخ 4/8/1326 تنظیم کرده بود، درباره خانة مذکور می‌نویسد: 
«خامساً» در طهران یک خانه دارم که در همین سال جاری 1326 شمسی در ماه خرداد خریده‌ام به مبلغ سی و شش هزار تومان و تا به حال دو هزار تومان بل به طور قطع بیشتر در اصلاحات و تعمیرات و آسفالت کوچه در آن خرج کرده‌ام، و اگر برق را هم که به توسط اقدامات وزارت فرهنگ (ظاهراً دکتر قاسم غنی نوشته بود و آن را سیاه کرده و به جای آن وزارت فرهنگ نوشته است. ایرج افشار) مجاناً در آن برقرار شده ولی معمولاً دو هزار تومان با منت خرید، فروش می‌شود به آن بیفزائیم این می‌شود درست سی و نه هزار تومان قیمت فعلی آن، (نامه‌های پاریس، ص 349).

و در جای دیگر وصیت‌نامه در مورد اقساط خانة مذکور می‌نویسد: «اما قروض من عبارت است: اولاً از ده هزار تومان بدهی بانک رهنی که خانة من نزد او گرو است در مقابل این مبلغ، و این قرض به ربع صدی دوازده است به موعد هفت ساله که از قرار ماهی 177 تومان به اقساط ماهیانه از خرداد 1326 تا هفت سال تمام در 84 قسط هر ماه مبلغ مزبور را یعنی صد و هفتاد و هفت تومان اصل و فرع به طور استهلاک باید به بانک بپردازم و تا امروز (4 آبان 1326) چهار قسط قرض مزبور را به بانک پرداخته‌ام.» (نامه‌های پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره تا تهران، 1384، ص 352 ـ 351)

گذران زندگی این دانشمند بزرگ در دوره اقامتش در تهران، از راه کمک وزارت فرهنگ وقت، به عنوان حق‌التالیف آثاری که برای چاپ فراهم می‌کرد. اداره می‌شد. در نتیجه او وضعیت مالی مرفهی نداشت ولی هیچگاه از این بابت شکوه و شکایتی نمی‌کرد. قزوینی در مدت اقامت خود در تهران، با همه ناتوانایی‌ها که گاهی بر او چیره می‌شد، مرتباً کار می‌کرد و گاهگاهی مقالاتی هم انتشار می‌داد. 

زنده‌یاد ایرج افشار در گفتاری درباره درآمدهای گاهگاهی قزوینی در طول زندگی خود می‌نویسد: 
«در دوره جنگ جهانی اول از پاریس به برلن رفت به دعوت سید حسن تقی‌زاده، امرار معاش آنها از مؤونه ای  بخور و نمیر بود که دولت آلمان به آنها می‌پرداخت. تقی‌زاده مسئول و متصدی آن امور بود تا این‌که مرحوم محمدعلی فروغنی در دورة خدمتگزاری دولتی خود برای قزوینی مبلغی به عنوان کمک‌خرج پادار کرد. قزوینی چند بار تا آنجا که به یادم مانده است به این موضوع در نامه‌های خود به تقی‌زاده اشاره کرده است، پس، به جز براون و اوقاف گیب «محمدعلی فروغی» است که کمک مؤثر به قزوینی برای آسوده بودن خیال او در تحصیل مخارج زندگی کرد. قزوینی درآمد دیگری نداشت صاحب ملک و مال نبود. اواخر عمر خانه‌ای کوچک در پاریس داشت که درآمد چندانی از آن به دست نمی‌آمد.» (بخارا، شماره 9 و 10 ـ آذر ـ اسفند 1378، ص85 ـ 87 ـ به نقل از نادره کاران ص 80).

قزوینی در کتاب «نامه‌های پاریس» در پیوست هشتم با عنوان «یادداشت‌های مالی و احوالی شخصی مجموعه دریافتی‌ها و درآمدهای خود را از 16 ژانویه 1928 م تا 8 تیر 1323 فهرست‌وار با ذکر ارقام دریافتی یادداشت کرده است. (ر ک: نامه‌های پاریس، ص 381 ـ 359)

 رد پیشنهاد دانشگاه برای کرسی استادی 

قزوینی زمانی که از سفر طولانی خود در اروپا به ایران بازگشت، پیشنهاد دانشگاه تهران، برای پذیرش استادی در دانشکدة ادبیات را رد کرد.
عباس اقبال آشتیانی در‌این‌باره می‌نویسد: «هیچ وقت کاری را، که در حد تخصص او نبود یا وقت را برای به سر رساندن آن کافی نمی‌دانست، نمی‌پذیرفت. چنان‌که، هر قدر دوستان او در تهران اصرار کردند که مقام استادی دانشگاه را قبول کند و برای تدریس در آنجا حاضر شود، زیر بار نرفت و گفت: من تخصصی در معلمی ندارم و اگر چیزی می‌دانم، از نوع همین تصحیح متون قدیمی و نوشتن مقدمه و حواشی بر آنها است و اگر بخواهم خود را برای تدریس آماده کنم، چون وجداناً نمی‌توانم چیزی را که کاملاً نمی‌دانم به دیگران بیاموزم، ناچار باید مدتی وقتم صرف این کار شود و عمرم به آن وفا نخواهد کرد.» (به یاد مرحوم علامه قزوینی، اطلاعات ماهانه، سال 2، شماره 4، 1328 خ)

اما دکتر علی‌اکبر سیاسی که در آن زمان ریاست دانشگاه تهران را بر عهده داشت روایتی دیگر از این امتناع قزوینی از قبول پیشنهاد استادی دانشگاه را ارائه می‌دهد. او در‌این‌باره می‌نویسد: 
«میرزا محمدخان قزوینی سال‌های متمادی در اروپا به سر می‌برد و به تتبع و تحقیق اشتغال داشت، از نظر مسایل اخلاقی و مقامات علمی کم‌نظیر و از نظر تبحر در تمدن اسلامی در ایران بی‌نظیر بود. او در میان خاورشناسان شهرتی بسزا داشت. حرف او را حجت می‌دانستند و به گفته‌های او استناد می‌کردند. او به توصیه «محمدعلی فروغی» و دیگران بعد از جنگ جهانی دوم به ایران بازگشت و من برای تجلیل از او و هم برای اینکه میدان افاضه پیدا کند خواستم او را به عنوان استادی وارد دانشگاه کنم. این کار با رعایت شرایط و مقررات معمول میسر نبود. پس لایحه‌ای تهیه و تنظیم کردم که بر طبق آن او بتواند استثنائاً با رتبة ده استادی وارد دانشگاه شود. این لایحه را پس از تصویب هیأت دولت تقدیم مجلس کردم و از طرف نمایندگان مورد تحسین قرار گرفتم. لایحه طبق معمول برای رسیدگی به کمیسیون مربوط ـ در این مورد کمیسیون فرهنگ ـ رفت.

فردای آن روز سید محمد محیط طباطبایی در وزارت فرهنگ به دفتر من آمد و تقاضا کرد که چون شرایط و مقررات معمول (داشتن درجه دکتری) اجازة ورود من را به کادر علمی دانشگاه نمی‌دهند، نامش را در لایحه‌ای که تقدیم مجلس شده بود به نام محمد قزوینی اضافه کنم. از شنیدن این تقاضا من بی‌اختیار برآشفتم که این چه توقع بی‌جایی است که از من می‌شود. آن زمان محیط طباطبایی عنوان دبیر داشت و شهرتی را که بعد‌ها به عنوان یک دانشمند و محقق پیدا کرد هنوز به دست نیاورده بود. وقتی به او گفتم شما چطور به خودتان اجازه می‌دهید توقع کنید در ردیف میرزامحمدخان قزوینی قرارتان دهند؟ او سر به زیر افکند و رفت شنیده شد که بعضی از نمایندگان مجلس در نظر دارند هنگامی که لایحة قزوینی در جلسه عمومی مطرح می‌‌شود پیشنهاد کنند نام یکی دو تن دیگر به نام قزوینی اضافه گردد.

گویا این جریانات به گوش قزوینی رسیده بود، زیرا روزی آن مرد شریف همراه استاد علی نقی وزیری که در شمیران همسایه و دوست بودند، به وزارت فرهنگ و پس از سپاس‌گزاری از توجهی که نسبت به او شده بود با اصرار تقاضا کرد که لایحة مربوط به او را از مجلس پس بگیرم، زیرا نمی‌خواهد سدی که قانون برای ورود به هیأت علمی دانشگاه برقرار شده بود به خاطر او شکست بردارد. هر چه گفتم مورد او استثنایی است و نظیر پیدا نخواهد کرد قانع نشد و تا از من قول قطعی نگرفت که تقاضایش مورد قبول است از دفترم بیرون نرفت.

من از یک سو متأسف بودم که نتوانستم چنین مرد دانشمند شریفی را وارد کادر علمی دانشگاه کنم، از سوی دیگر به جبران آن تأسف این رضایت خاطر را هم داشتم که به گفته صحیح قزوینی، سد شکسته نمی‌شد، سپس در اولین جلسه رسمی مجلس شورای ملی به پشت تریبون رفتم لایحه مربوط به قزوینی را رسماً پس گرفتم. کسانی که امیدوار بودند با تصویب این لایحه، با اضافه شدن نام‌شان به نوایی خواهند رسید، از من گله‌مند شدند و البته در درجه اول محیط طباطبایی بود، که هنوز هم پس از سالیان دراز که از آن ماجرا می‌گذارد و با وجود سا‌ل‌ها دوستی و همکاری که در «انجمن فلسفه و علوم انسانی» با هم داشته‌ایم خیال می‌کنم که در ته دل مرا نبخشوده و هنوز گله‌مند باشد.» (دکتر علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی،  جلد اول، نشر اختران، تهران 1399، صص 191 ـ 189)

چاپ دیوان حافظ شیرازی 

پس از بازگشت به ایران، از طرف وزارت فرهنگ قراردادی با قزوینی منعقد شد که چاپی از دیوان خواجه حافظ ترتیب دهد. قزوینی با کمک دکتر قاسم غنی تعدادی از نسخه‌های خطی قدیمی دیوان حافظ را تهیه نمود و دو سالی برای مقابله نسخ کارکرد و سرانجام نسخه‌ای مصحح از غزلیات حافظ انتشار داد که با استقبال ادب دوستان مواجه شد و در حال حاضر یکی از بهترین و معتبرترین چاپ‌های دیوان خواجه‌شیراز است.

استاد فرزانه زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در گفتاری که در کتاب «یادنامه علامه قزوینی» به کوشش علی دهباشی نوشته، درباره دیوان حافظ چاپ قزوینی می‌نویسد: 
«محمد قزوینی را که عنوان مبتذل شده علامه چیزی بر قدر او نمی‌افزاید، در ایران امروز غالباً به خاطر طبع انتقادی بی‌همانند او از دیوان حافظ می‌شناسند. این طبع با آنکه به کلی عاری از بعضی مسامحات نیست، در مدت بیش از نیم قرن که از انتشار آن می‌گذرد هنوز یگانه طبع انتقادی قابل اعتماد از دیوان حافظ است. با وجود طبع‌های انتقادی دیگر که بعضی از آنها از نسخه‌های مورد رجوع قزوینی کهن‌تر نیز بوده، هیچ یک جامع مزیت‌های چاپ قزوینی نیست.

کسانی هم که این طبع‌های تازه به اهتمام آنها انجام شده است، هرگز به قدر قزوینی دانش‌هایی را که برای نقد و تصحیح متون دیوان حافظ ضرورت دارد، واجد نبوده‌اند. درست است که بعضی از آنها ادیب و شاعر و شعرشناس پر مایه‌ای هم بوده‌اند، برای نقد متن دیوان خواجه غیر از ذوق شعر و فهم لطیف الفاظ و تعبیرات خاص حافظ آشنایی با زمینه ذهنی او که معارف رایج در عصر او در زمینه ادب و تفسیر و کلام و حکمت و عرفان را شامل می‌شود نیز الزام می‌کند، و کیست که تفوق و برتری وی را در این زمینه بر سایر کسانی که بعد از او داعیه‌طبع و تصحیح دیوان را از خاطر گذرانده‌اند درباره او مورد تردید قرار دهند. طبع انتقادی دیوان حافظ مهمترین کار ارزنده‌ای بود که قزوینی در بازگشت به ایران در زمینه یک متن مهم زبان فارسی انجام داد.» (یادنامه علامه محمد قزوینی، به کوشش علی دهباشی، انتشارات کتاب و فرهنگ، تهران 1378)

قزوینی پیشگام پژوهش‌های ادبی در ایران 

علامه قزوینی را صاحب‌نظران و اهل دانش پایه‌گذار روش‌های تحقیق ادبی و به ویژه نقد و بررسی متون و تصحیح و ویرایش نسخ خطی می‌دانند، به درستی مکتبی که او در این زمینه بنیاد گذاشت رهگشایی پژوهشگران بسیاری شد که در این وادی قدم برداشته و آثاری در خور به یادگار گذاشته‌اند.

قزوینی با توشه‌ای که از تربیت‌طلبگی و تحصیلات قدیمی خود که همانا احاطه فراوان بر ادب عربی و صرف و نحوه و علوم قدیمی از جمله فقه و رجال و فلسفه بود، به اروپا رفت و ضمن فراگیری زبان‌های فرانسه و انگلیسی و‌ آلمانی و مراوده با خاورشناسان اروپایی از جمله پروفسور ادوارد براون، با روش و متد اروپایی جهت تحقیقات ادبی آشنا شد و با استعداد فطری و نبوغ‌ذاتی که در خود داشت توانست همطراز استادان خارجی و حتی برتر از آنان جلوه‌گری نماید. 

این مطلب، سخن گزافی نیست، چرا که در آثار و یادداشت‌ها و نامه‌های قزوینی انتقادات زیادی از قزوینی نسبت به خاورشناسان به چشم می‌خورد که نشانة عمق اطلاعات و نگرش درست او می‌باشد. 

شیوة او در حقیقت حاصل تلفیق «معارف و علوم سنتی» با «روش تحقیق مدرن اروپایی» بود. او تحقیقات تاریخی و ادبی ایران را بر پایة «علمی» بنا نهاد و خود نیز بهترین نمونه‌های این‌گونه تحقیق را به جامعه علمی عرضه داشت.

با قزوینی بود که تصحیح انتقادی متون در ایران عصر جدید آغاز شد. او با دقت و کاردانی بسیار تعدادی از متن‌های قدیمی را به شیوه‌ای مدرن تصحیح کرد. روش او مبتنی بود بر مقابله دقیق نسخه‌های قدیمی هر متن و دقت و کوشش و امانت‌داری فراوان در اینکه سرانجام متنی که به دست خواننده می‌رسد تا آنجا که ممکن است شبیه متن تألیفی مولف اصلی باشد. 

اوج تصحیحات انتقادی قزوینی را می‌توان در «جهانگشای جوینی» و «مقدمه شاهنامه منثور ابومنصوری» ملاحظه کرد.

چیزی که در این تصحیح و مقابله متون، قزوینی از آن وحشت و ابای تمام داشت، تصحیحات قیاسی و اصطلاحات ذوقی در متن اصلی است و این عمل را در اکثر نوشته‌های خود نفی می‌کرد و زشت و ناروا می‌شمرد. وی در مقدمة دیوان حافظ مصحح خود نوشت: 
«این طریقة اخیر خلاف سیرة علما و محققین وخلاف امانت و انصاف است، چه هیچکس حق ندارد که سلیقه و ذوق شخصی خود را برای عموم ناس حکم قرار دهد و طرز فهم و اجتهاد خود را بر دیگران تحمیل نماید و اجتهاد و قضاوت هیچکس مخصوصاً در امور ذوقیات برای دیگری صحت نیست و هیچکس جز پاره‌ای مردم نادان غیر مانوس به طریقه علمی انتقادی این روش را اختیار نکرده است. (مقدمه دیوان حافظ، ص که).

کتابخانة قزوینی 

علامه قزوینی در مدت اقامت سی و شش ساله خود در اروپا کتابخانة درخوری از کتاب‌های مربوط به تاریخ و ادب ایران به زبان‌های فارسی و عربی و زبان‌های خارجی تهیه کرد که بعد از بازگشت به ایران به خانة خود منتقل کرده بود.

مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی که در مدت اقامت ده ساله قزوینی بعد از بازگشت به ایران، مرتب به خانة قزوینی رفت و آمد داشته و در گفتاری مفصل که در نشریه «بخارا» به چاپ رسیده، شرح کشافی از زندگی و اوضاع خانه و طرز زندگی قزوینی ارائه داده، از وضع کتابخانه وی که در یکی از اتاق‌های خانه بدون جاگرفتن در قفسه و اشکاف ولو بوده، به‌طوری که فقط خود قزوینی می‌توانسته کتاب مورد نظر خود را به (طرفه‌العینی) پیدا کند. (رک: مهدوی دامغانی، حاصل اوقات، ص ص 803 ـ 860)

قزوینی در یک وصیت‌نامه که به تاریخ 4/8/1326 نوشته، در مورد وضعیت و ارزش کتابخانه خود یاد‌آور شده: 
«سادساً» قریب سه هزار جلد کتاب نیز دارم از هر نوع چاپی و خطی و بزرگ و کوچک که به هیچ وجه من الوجوه فعلاً «نمی‌توانم قیمت آنها را که در عرض چهل سال تمام متدرجاً خریده‌ام تعیین کنم و قیمت خرید غالب آنها در پشت آنها نوشته شده است. ولی آن قیمت‌ها از سی چهل سال قبل تاکنون واضح است که اغلب تا ده مقابل هم ترقی کرده است و به همان نسبت هم پول‌هایی از فرانک و قران که در زمان‌ها با آن پول‌ها آن کتب خریداری شده پایین آمده است. تعیین قیمت تقریبی آن کتب جز به تقویم چند نفر آدم مطلع کتاب‌شناس اهل خبره ممکن نیست. (نامه‌های پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1394، ص 350)

زنده یاد مجتبی مینوی درباره کتابخانه، قزوینی در گفتاری نوشته: «کتابخانه شخصی قزوینی گنجی بود از کتب بسیار خوب و مفید و مهم و معتبر مربوط به کلیه فنون و علوم و معارف مشرق زمین که به فارسی و عربی و فرانسه و انگلیسی و آلمانی تألیف شده است و من گمان نمی‌کنم در جزو کتابخانه‌های شخصی که در دنیا موجود است، کتابخانه‌ای در این رشتة به خصوص باشد که به این جامعی باشد، (مینوی، نقد حال، ص 454).
مجتبی مینوی همچنین در آن گفتار پیشنهاد کرده بود که کتابخانة قزوینی از خانواده‌اش خریداری شود تا آن مجموعه ضمن نگاهداری مناسب برای پژوهشگران آینده مفید فایده شود. از این نظر مینوی نوشت. 

«کتابخانة بی‌نظیر آن مرحوم را باید برای ملت خرید و نگذاشت که آن کتب متفرق شود، زیرا که چنین مجموعه‌ای در ایران منحصر‌به‌فرد است، و در باقی دنیا هم فقط در کتابخانه‌های بزرگ ممالک معظم که شاید از شش تا تجاوز نکند چنین مجموعه‌ای موجود است، مع هذا چند صد کتاب ممکن است در کتابخانه مرحوم قزوینی باشد که حتی در آن کتابخانه‌های بزرگ هم نیست. از همه اینها گذشته شاید در کتابخانه آن مرحوم یک جلد کتاب نتوان یافت که آن را خود قزوینی نخوانده باشد ودر هامش صفحات آن تعلیقی و تحقیقی ننوشته باشد، و تمام این یادداشت‌ها که حاصل علم و اطلاع بی‌نظیر و نتیجه سال‌ها تحقیق و تتبع است باید در جایی گذاشته شود که عامه اهل تحقیق به آنها رجوع کنند و از آنها مستفیه شوند.» (نقد حال، ص 456).

باری پیشنهاد زنده یاد مینوی مورد قبول واقع شد و دانشگاه تهران کتاب‌های او را خریداری کرد و اینک کتاب‌های مرحوم قزوینی در کتابخانة دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نگاهداری می‌شود.

 آثار قزوینی 

با اینکه وسعت و عمق اطلاعات علامه قزوینی بیش از اندازة اقران و معاصران او بود، اما مجموعة تألیفات و مقالات او کمتر از دانسته‌های عمیق او می‌باشد، و این مطلب چندان مسئله غامضی نیست، چرا که او بیش از هر چیز به سلامت سخن و برد آن نزد همگان می‌اندیشید و بخاطر وسواسی که در بیان حقیقت مطلب داشت برای هر موضوعی ساعت‌ها وقت می‌گذاشت تا تمام جوانب موضوع را ادا کرده باشد. به‌طوری که هیچگونه نقد و نظر انتقادی از جانب خرده‌گیران متوجه صاحب سخن نشود. 

این وسواس به حدی بود که بنا به روایت دوست دیرینه او «سید حسن تقی‌زاده» برای پیداکردن سرایندة بیتی عربی در کتاب «تاریخ جهانگشای جوینی» بیش از 5 سال انتشار جلد سوم آن کتاب را به تعویق انداخت، تا حدی که داد و فغان ناشر کتاب (موسسه اوقاف گیب) را در آورده بود.
زنده یاد ایرج افشار در مورد این ویژگی قزوینی در دقت علمی می‌نویسد: «اما بزرگی و نامداری قزوینی تنها به دانش و اطلاعات عالمانة او در رشته‌های تاریخ و ادب اسلامی نبود بلکه صفت برجسته وی وجود «روح علمی» در آن پیکر پر جوش و پر توش بود که وی را همواره به اندیشیدن درست و ژرف‌نگری رهبری کرد و نگذاشت که کاری را آسان و خرد بگیرد. به پایمردی چنین روحیه‌ای بود که از شتاب می‌گریخت و در برتری گذاردن نکته‌ای بر نکتة دیگر از انصاف به دور نمی‌ماند. (یادبود دهمین سال مرگ محمد قزوینی، مجله دانشکدة ادبیات، سال 6، شماره 2، 1337).

دکتر علی اکبر سیاسی نیز دربارة این خصیصة قزوینی می‌نویسد: «قزوینی در کنار این صفات و خصوصیات، از خصیصة برجسته دیگری که «امانت علمی»، باشد، به صورتی برخوردار بوده است که تا از موضوعی اطلاعی قطعی و نزدیک به حق الیقین حاصل نمی‌کرد، به هیچ وجه آن را نمی‌پذیرفته و به طالبان علم و دانش‌پژوهان عرضه نمی‌داشته است.» (در ماتم علامه، فقیر محمد قزوینی، علامه قزوینی، وزارت فرهنگ، 1328).

آثار قزوینی که توسط او یا با همکاری عباس اقبال و دکتر قاسم غنی به چاپ رسیده و اکثراً شامل تصحیح نسخ خطی است و عبارتند از: 
1ـ مرزبان نامه، تألیف مرزبان بن شروین، اصلاح سعد‌الدین وراوینی، 1327 قمری، لیدن بریل (تجدید چاپ تهران، کتابخانة تهران، 1317)
2ـ المعجم فی معایر اشعار العجم، تألیف شمس قیس رازی به اهتمام ادوارد براون، بیروت مطبعه کاتولیکی، تجدید چاپ به همت محمدتقی مدرس رضوی، تهران، کتابخانة خاور 1314)
3ـ چهار مقالة نظامی عروضی سمرقندی، لیدن، اوقاف گیب، بریل، 1327 قمری.
4ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد اول، با مقدمه و حواشی و فهارس لیدن، بریل، 1329 قمری.
5ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد دوم، با مقدمه و حواشی و فهارس، لیدن، بریل 1334 قمری.
6ـ تاریخ جهانگشای جوینی، جلد سوم، با مقدمه و حواشی و فهارس،  بریل 1355 قمری.
7ـ لباب‌الالباب، محمد عوفی، جلد اول. (جلد دوم آن توسط پروفسور ادوارد براون تصحیح و نشر شده است.)
8ـ عتبه الکتبه، با مشارکت عباس اقبال، چاپ تهران 1329 خ 
9ـ سمط العلی للحضره العلیا (با مشارکت عباس اقبال)
10ـ دیوان حافظ با همکاری دکتر قاسم غنی، تهران، زوار1320 خ 
11ـ سیاست‌نامه، تألیف خواجه نظام الملک طوسی، با حواشی و یادداشت‌ها و تصحیح محمد قزوینی، با تصحیح مجدد و تعلیقات و مقدمه مرتضی مدرسی چهاردهی، تهران، زوار.
12ـ شد‌الازار فی حط الاوراد لمن زوار المزار، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، 1328 خ 
ب ـ رسالاتی که توسط قزوینی تألیف شده است: 
1ـ رساله‌ای دربارة لوایح جامی، به زبان فرانسه (وین فیلد آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.)
2ـ مقدمه‌ای بر کتاب‌های نقطه الکاف، تذکره الاولیا (تألیف براون) و تاریخ عصر حافظ (تألیف دکتر قاسم غنی.)
3ـ رساله در شرح حال مسعود سعد سلمان که فقط ترجمه انگلیسی آن توسط ادوارد براون انجام شده است.
4ـ رساله در شرح حال ابوالفتوح رازی که در پایان جلد پنجم تفسیر او (چاپ تهران) درج شده است.
5ـ مقالة انتقادی و تاریخی درباره نفثه المصدور که توسط عباس اقبال در سال 1308 خورشیدی چاپ شده است.
6ـ رساله در احوال ابوسلیمان منطقی که توسط انجمن تبعات ایرانی در پاریس چاپ شده است.
7ـ کتاب وفیات المعاصرین که به صورت پاورقی درمجله یادگار درج می‌‌شد و به انجام نرسید.
8ـ رساله ممدوحین سعدی و شرح احوال آنان که در سال 1317 خ در تهران انتشار یافت.
ج ـ کتاب‌های قزوینی که توسط استادان دیگر به چاپ رسیده است:
1ـ بیست مقاله قزوینی، جلد اول، به کوشش ابراهیم پورداود، انجمن زرتشتیان ایرانی، بمبئی 1307 خ (تجدید چاپ، تهران، ابن سینا 1332 خ).
2ـ بیست مقاله قزوینی، جلد دوم، به کوشش عباس اقبال، تهران 1313 (تجدید چاپ، تهران، ابن سینا، 1332 خ).
3ـ نامه‌های قزوینی به تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، انتشارات جاویدان، تهران 1353خ. (تجدید چاپ با عنوان: نامه‌های پاریس، از محمد قزوینی به سید حسن تقی‌زاده، با اضافات، به کوشش ایرج افشار، نشر قطره، تهران 1384).
4ـ یادداشت‌های قزوینی، به کوشش ایرج افشار، 10جلد، دانشگاه تهران، 1332 ـ 1354 خ.
5ـ مقالات قزوینی، گردآورنده عبدالکریم جربزه‌دار 4 جلد نشر اساطیر، تهران 
6ـ مسایل پاریسیه، به کوشش ایرج افشار ـ علی محمد هنر، جلد اول، بنیاد (موقوفات دکتر محمود افشار، تهران 1385خ).
7ـ به یاد محمد قزوینی، به کوشش ایرج افشار، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، تهران 1386 خ.

 درگذشت قزوینی 

مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی شرحی درباره درگذشت و وقایع مربوطه نوشته‌اند.

روزنامه اطلاعات روز بعد در یک آگهی با عنوان «ضایعه بزرگ» که به امضای علی اصغر حکمت وزیر امور خارجه و سید حسن تقی‌زاده نماینده مجلس شورای ملی در صفحه اول به چاپ رسیده بود، خبر درگذشت قزوینی و روز تشییع جنازه و تاریخ مجلس ترحیم در مسجد مجد را به اطلاع همگان رساند. (اطلاعات، سال 23، شماره 6943 شنبه 7/3/1328) 

همچنین در شماره بعد گزارش تشییع جنازه و مراسم تدفین را با عنوان «جنازه مرحوم قزوینی امروز با تجلیل شایان مدفون گردید.» درج کرد و چنین نوشت: 
«با احترام درگذشت علامه محمد قزوینی امروز تمام دانشکده‌های تابعه دانشگاه تهران تعطیل بوده. و عموم آقایان استادان و دانشجویان و جمع کثیری از رجال و معارف برای شرکت در مراسم تشییع جنازه آن مرحوم در مسجد سپهسالار گرد آمده بودند.

در ساعت 5/8 صبح پس از نطق‌هایی که در باب مقام شامخ علمی فقید سعید ایراد شد، دسته گل‌های بی‌شماری که از طرف دانشگاه ـ وزارت فرهنگ‌ ـ فارغ‌التحصیلان دانشگاه ـ رجال و دانشمندان و محترمین فرستاده شده بود، پیشاپیش جنازه حرکت داده شد. بعد در میان حزن و اندوه فراوان حاضرین جنازه مرحوم قزوینی به وسیله دوستان آن مرحوم و دانشجویان بر دوش تا میدان سرچشمه حمل گشت و از آن‌جا جنازه در اتومبیل مخصوصی که با دسته‌های بی‌شمار گل تزیین گردیده بود، نهاده شد و مشایعین هم در اتومبیل‌های خود قرار گرفته و جنازه به حضرت عبدالعظیم منتقل گردید و پس از آنکه در حرم طواف داده شد، در میان ابراز تاثر شدید مشایعت کنندگان و حاضرین در آرامگاه ابدی ابوالفتوح رازی مدفون گشت. سپس از طرف دو تن از حاضرین درباره فضایل علمی مرحوم قزوینی سخنانی ایراد شد.» (روزنامه اطلاعات، سال 23، شماره 6944 ـ یکشنبه 8/3/1328).

مجلس ترحیم قزوینی نیز در روز سه‌شنبه 10/3/1328 در مسجد مجد برگزار شد.

همچنین از طرف وزارت فرهنگ یک دبیرستان به‌نام محمد قزوینی نام‌گذاری گردید (اطلاعات، شماره 6946 ـ پنجشنبه 12/3/1328) 
در سوگ محمد قزوینی بسیاری از شعرا و فضلا اشعاری سرودند که در مراسم یادبود او خوانده شد و در جراید انتشار یافت، که از میان آنها می‌توان از بدیع‌الزمان فروزانفر، لطفعلی صورتگر، محمود فرخ، جلال‌الدین همایی و فکری سلجوقی اشاره کرد. ملک‌الشعرای بهار نیز در رثایش چنین سرود: 
از ملک ادب حکم گذاران همه رفتند 
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند 
آن گرد شتابنده که بر دامن صحراست 
گوید چه نشینی که سواران همه رفتند 
همچنین مجموعه سخنرانی‌ها و اشعاری که در مجالس رسمی سوگواری و بزرگداشت او ایراد شده بود، چندی بعد به صورت مجموعه ای در کتابی زیر عنوان «علامه محمد قزوینی» از طرف وزارت فرهنگ انتشار یافت. 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب