ضمیمه اطلاعات نوشت: در یکی از روزهای خلافت امیرالمؤمنین (ع)، روز عید غدیر (۱۸ ذیحجه)، که مصادف با روز جمعه بود، حضرت پس از حمد و ثنای پروردگار این خطبه عجیب را خواند: پس از این باید بگویم،ای جماعت مؤمنان! خدای- عزوجل- در این روز برای شما دو عید فراهم کرد؛ دو عید بزرگ سترگ، که یکی از این دو جز به آن دیگری استوار نتواند بود. این چنین کرد تا نیکی را در حقتان به اتمام رساند و از راه درست آگاهتان کند، و در پی روشندلان تان برد از پرتو هدایت او فروغ یافته، و رهسپارتان سازد به راه روشن دین خود، و فراوان بر سرتان ریزد از نعمتهای خویش.
بدین روی، جمعه را روز اجتماع قرار داد و همه را به شرکت کردن در آن فرا خواند، تا آنچه در روزهای هفته کرده اید، تطهیر پذیرد و کژی و کاستیهایی که در کار و کسبتان روا داشته اید؛ جمعه به جمعه، به هنجار آید و تصحیح شود. هم در این روز است یادکرد مؤمنان یکدیگر را، و هم پدیدار شدن بیم پرهیزکاران از خداوند؛ و در این روز است که خداوند پاداش کردار نیکوکاران را چندین برابر دیگر روزها دهد. اما کار به اینجا تمام نشود، مگر آن که هر چرا که فرموده است به جای آرید، و از آنچه نهی کرده است دست بکشید، و برای کارهایی که به تأکید امر کرده است، فروتنانه کمر اطاعت بندید.
اکنون بدانید که اعتقاد به توحید پذیرفته نیست، مگر با اعتراف به نبوت محمد (ص) و هیچ اعتقاد و عملی قبول نیست، مگر با قبول ولایت و سرپرستی آن کس که خداوند، خود، او را ولی و سرپرست قرار داده است؛ و آیین طاعت خدا بهنجار نخواهد بود، مگر چنگ در زنید به توفیق و نگهداشت خدایی و نگهداشت آنان که اهل ولایت اویند؛ یعنی کسانی که در روز دوح (غدیر) درباره آنان آیت فرستاد، و اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت؛ و پیامبر را فرمود تا ابلاغ کند و گمراهان و منافقان را به چیزی نشمرد؛ و خود ضمانت کرد که او را از بد ایشان نگاه دارد.
بدین گونه و با اشاره (به نگهداشت پیامبر از بداندیشان) درون آنان را که به ریب اندر بودند نمایان ساخت، و از باطن آن کسان که راه ارتداد میسپردند پرده افکند. اینجا بود که هم مؤمن و منافق، آنچه را باید بدانند دانستند. سپس آن کس که بی پروا بود و لاابالی، از حق روی گردانید و آن کس که پا بر جای بود و استوار، بر پذیرفتن حق پای فشرد؛ و اینجا بود که جهالت پیشگی منافقان و خیره سری نابفرمانان فزونی گرفت؛ و بس دندان بر دندان فشردند و دست بر دست زدند. یکی سخن گفت، یکی بانگی کرد، و آن کس که نابفرمانی پیشه ساخته بود، بر همان سر بایستاد.
در این میان گروهی دیگر اعتراف کردند، اما نه از ته دل و نه از سر ایمان، چنانکه گروهی دیگر اعتراف کردند هم به زبان و هم از جان. بدین سان، خداوند دین خویش را کامل کرد و با کامل کردن دین، چشم پیامبر و مؤمنان و تابعان او را روشن ساخت؛ و این همان (واقعۀ غدیر) بود که برخی تان خود شاهد آن بودید و به برخی دیگرتان خبر آن رسید؛ و بدین واقعه، آن وعدۀ نیکوی خداوند به شکیبایان در پیوست و پرداختههای فرعون و هامان و قارون و سپاه اینان و تختگاهشان را تباه و ویران کرد. اما گروهی گمراه برجای ماندند که در تباه ساختن کار مردمان هیچ فرو نگذارند.
اینان را نیز خداوند در همان جایگاههای خود فرو خواهد گرفت و آثارشان را نابود خواهد ساخت و نشانه هایشان را محو خواهد کرد و از آن پس، دلهاشان را از دریغ و درد خواهد آکند و به گروهی ملحقشان خواهد فرمود که دستان ایشان باز هست و کالبد ایشان نیرومند ساخت و توانا یی شان داد، تا بدانجا که (به سوء اختیار و سوء استفاده از مواهب الهی) دین خدا را دگرگون کردند و احکام او را باژگونه ساختند؛ و بس زود-، اما به هنگام- خداوند بر دشمنان خویش پیروز گردد و خدا لطیف است و خبیر.
(لازم نبود این اندازه سخن گویم) چه اندکتر از این نیز ابلاغ را بسنده بود. اکنونای مردمان، مشمول رحمت خدای باشید در آنچه خداوند شما را بدان فرا خوانده و ترغیب کرده است؛ یکی بیندیشید و به سوی دین او روی آورید و راه او بسپرید. راههای پراکنده دیگر در پیش مگرید تا از راه خدا باز نمانید. در این روز، گشایش در رسید و منزلت آن کسانی که شایسته بودند، بلندی گرفت و برهان خدا روشن گشت.
آری امروز، روز روشن کردن حق است و از مقام پاک (رهبر معصوم) به صراحت (نص) سخن گفتن. امروز، روز کامل شدن دین است. امروز، روز عهد و پیمان است. امروز، روز گواهی و گواهان است. امروز، روز نمایاندن بنیادهای نفاق و انکار است. امروز، روز بیان حقایق ایمان است. امروز، روز راندن شیطان است. امروز، روز موعود فیصله دادن حق است. امروز، روز فراموش گشتۀ بلند گرایان است. امروز، روز راه نشان دادن و ارشاد است. امروز، روز آزمودن مردمان است. امروز، روز رهنمونی به رهنمایان است. امروز، روز آشکار ساختن مقاصد پوشیده و زمینه سازیها و تمهیدهای دیگران است. امروز، روز نص (تصریح) بر شخص است؛ یعنی آنان که ویژه اند رهبری را.
امام در آن روز همواره میگفت امروز .. امروز.. تا این که فرمود: اکنون، در اعمالتان مراقب خدای- عزوجل- باشید و از او بپرهیزید، و با او مکر مکنید و از راه فریب در میایید. با اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند و با اطاعت آن کس که شما را به اطاعت او امر کرده است، به خدای تقرب جویید. راه گمراهی مسپرید واز پی آنان که گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند، مروید.
خدای عزیز، گروهی را نکوهیده است و در کتاب خویش (از قول آنان) چنین فرموده است: «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلونا السبیلا ربنا آتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا: ما مهتران و بزرگان خویش را اطاعت کردیم و ایشان گمراهمان کردند. پروردگارما! عذاب ایشان را دو چندان کن و برایشان لعنتی بزرگ فرست.» نیز فرموده است: «و اذا یتحاجون فی النار، فیقول الضعفاء للذین استکبروا انا کنا لکم تبعا، فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شیء، قالوا لو هدانا الله لهدیناکم: و آنگاه که در دوزخ مشاجره کنند، پس ضعفا به آنانکه استکبار کردند و بزرگی فروختند گویند، ما پیرو شما بودیم، آیا اکنون میتوانید اندکی از این عذاب را از ما بردارید، آن گردنکشان گویند، اگر ما به راه خدا رفته بودیم شما را نیز به راه میبردیم.»
اکنون، آیا میدانید که این استکبار (که در قرآن آمده است) چیست؟ استکبار ترک اطاعت آن کس (امام) است که خداوند امر به اطاعت آن کرده است، و گردن فرازی است در برابر آن کس که خداوند پیروی او را خواسته است. در قرآن از این گونه سرگذشت مستکبران بسیار آمده است. اگر آدمی در این گونه آیات ژرف بیندیشد، بی گمان او را از راه بد باز دارد و اندرز دهد.ای مؤمنان! بدانید که خدای- عزوجل- فرموده است: «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص: خداوند آن کسان را دوست میدارد که در راه او میجنگند، با صفی چونان بناهای استوار در هم پیوسته.» آیا میدانید مقصود از «فی سبیله» چیست و راه خدا کدام است؟
منم صراط خدا، که هر کس آن را نپیماید (از او اطاعت نکند)، در چاه گمراهی فرو افتد. منم راه خدا، که پس از پیامبر مرا نصب کرده و نشان داده است؛ منم قسیم بهشت و دوزخ. منم حجت خدا، هم بر بدکاران و هم بر نیکو کاران.
از غنودن در غفلت بخیزید و پیش از فرا رسیدن اجل عمل کنید و برای دست یافتن به آمرزش پروردگار بر یکدیگر پیشی گیرید، پیش از آن که (رستاخیز شوید و) با رویی برافرازند درون آن بهشت و برون آن دوزخ. آنگاه بانگ کنید و بانگتان نشنوند و غریو برکشید و غریوتان به هیچ نگیرند. به خود آیید، پیش از آن که فریاد بخواهید و کس به فریادتان نرسد. شتاب کنید در طاعت، پیش از گذشتن فرصت. (مپندارید که فرا رسیدن روز پاداش بس دور است، بلکه همین حالاست). چنین است که گویی دم لذات (تباه کنندۀ خوشی ها= مرگ) در رسیده است. دیگر نه گریزگاه نجاتی هست و نه دور شدگاه خلاصی.
این مجمع اکنون به پایان میرسد و شما همگی روانۀ خانههای خویش میشوید. بروید- خدای برشما رحمت فرستد- و بر خانوادۀ خود فراخ گیرید. به برادان خود نیکی کنید. خداوند را بر این نعمت که شما را بخشیده است، سپاس گزارید. متحد شوید تا خدا کمکتان کند. نیکویی کنید تا خدا دوستی تان را پایدار دارد. از نعمتهای خداداد یکدیگر را هدیه فرستید. خداوند در این روز، چندین برابر عیدها پاداش دهد.
این گونه پاداشی را جز در این روز (غدیر) دیگر نخواهید یافت. نیکویی کردن در این روز، مال را بسیار کند و عمر را دراز. مهربانی کردن باعث رحمت خدا شود و مهربانی او. در این روز به برادران و به خاندان از مال خداداده ببخشید، هر اندازه که بتوانید. همواره چهره خندان دارید. چون به یکدیگر رسیدید، شادمانگی کنید و خدای را بر نعمت هایش سپاس دارید. بروید و به آنان که امیدشان به شماست، نیکی بسیار کنید. در خورد و خوراک، خود و زیر دستانتان یکسان باشید. این یکسانی و مساوات را تا جایی که توانایی دارید، عملی سازید که پاداش یک درهم در این روز، صد هزار درهم است، و برکت به دست خداست.
روزۀ این روز را نیز خداوند مستحب قرار داده است و در برابر آن پاداشی بس بزرگ نهاده. اما اگر کسی در این روز، نیاز برادران خود را برآورد- پیش از تمنا و درخواست- و با میل و رغبت خوبی کند، پاداش او چنان آن کس باشد که این روز را روزه داشته است و شب آن را با عبادت به بامداد رسانیده؛ و هر کس در این روز به روزه داری افطاری دهد، چنان است که گویی دسته دسته مردم را افطاری داده است.
همین که به یکدیگر رسیدید، همراه سلام، مصافحه کنید، و نعمتی را که در این روز نصیبتان شده است، به یکدیگر تبریک گویید. باید این سخنان را آن که بود و شنید، به آن که نبود و نشنید برساند و باید توانگران به سراغ مستمندان روند و قدرتمندان به دنبال ضعیفان. پیامبر- که درود خدا بر او باد- مرا به این چیزها امر کرده است.
به قلم : استاد محمدرضا حکیمی