مطالعات جامعهشناسی نشان میدهد که کلیشههای جنسیتی رواج یافته و نهادینه شده در جامعه بر بستر سهگانه خانواده، رسانه و آموزش شکل گرفته و تا زمان اصلاح نشدن این روند، همچنان کلیشههای جنسیتی تداوم خواهد یافت.
کلیشه جنسیتی چیست؟
«کلیشه جنسیتی» به رویکرد یا تعصب مرتبط با جنسیت درباره گرایشات یا خصوصیاتی گفته میشود که باید به عنوان نقشهایی توسط مردان یا زنان جامه عمل پوشانده شود از این رو میتوان گفت؛ کلیشه جنسیتی مجموعهای از باورهای فرهنگی و اجتماعی مشترک هستند که قابلیتها و ویژگیهای خاصی را به افراد، نسبت میدهند. خانواده و نهادهای آموزشی، گروههای همسالان، رسانهها و دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی در بازتولید این کلیشهها مؤثر هستند.
رسانه و کلیشههای جنسیتی
آنچه مسلم است؛ رسانه بر درک عموم مردم جهان مؤثر است؛ رسانه میتواند بر آگاهیها و ذهنیت مردم نسبت به دنیای اطراف تأثیر بگذارد. در مطالعات رسانهای و فرهنگی، بررسی کمیت و کیفیت موضوع بازنمایی در رابطه با نقشها، نژاد و قومیت، خردهفرهنگها و بهخصوص بازنمایی مردان و زنان، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.
در مورد بازنمایی جنسیت، اکثر مطالعات موجود نشان میدهد؛ نگرشی با مضمون مردسالارانه در رسانههای مختلف به نوعی تسلط دارند. این تسلط به این صورت است که با استفاده از کلیشهها و تصورات قالبی مختلفی که ریشه در فرهنگ و تاریخ جامعه ما دارند، جایگاه فروتری را به زنان نسبت داده و الگوهای اجتماعی پستتری را در ارتباط با زنان در جامعه ترسیم میکنند.
تفکیک جنسیتی و مدرسه
مدرسه نهادی است که هدفش القای ارزشها و قواعد اجتماعی زمانه و جامعه به کودکان است. وجود تبعیض جنسیتی در مدرسه نشاندهنده آن است که مدرسه کاری جز بازتاب دادن پیشداوریهای جامعه انجام نمیدهد و نهادی اجتماعی است که تبعیض جنسوندی به زنان و دختران را که حتی پیش از ورود کودکان به مدارس در مغزشان فرورفته، تقویت میکند. ماهیت تبعیضآمیز نظام آموزشی پس از بررسی موشکافانه نقشهای زنانه و مردانه در متنها و تصاویر کتابهای درسی آشکار شده است. حال اگر نظام آموزشی طرح تفکیک جنسیتی را در کتب درسی اجرا کند نشان از آن دارد که کودکان، هیچ امکانی برای گریز از کلیشههای تبعیضآمیز ندارند. در تصویرهای زنانه و مردانه کتابهای درسی پسرانه از امکانات نامحدود آینده شغلی و نیز انبوه گزینشها برخوردارند ولی دختران فقط میتوانند خود را برای مادر شدن آماده کنند. بدین ترتیب است که هر دو جنس با برچسبهای متفاوت در ردهبندیهای تبعیضآمیز محصور میشوند و مجبورند که خود را با تصویری که به آنان ارائه و تلفیق شده است و با انتظاراتی که از آنان میرود مطابق سازد.
عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش کلیشههای جنسیتی
گر چه تفاوتهای جنسیتی معناداری در میزان پذیرش کلیشه جنسیتی وجود دارد اما در مجموع، ویژگیهای شخصیتی ابزاری یا سازنده نظیر فعال، پرانرژی، مستقل، پرخاشگر، مدیر، قوی و توانا به مردان و ویژگیهای شخصیتی بیانی یا روحیهبخش نظیر عاطفی، حساس، جذاب، آرام، صبور، مضطرب، وابسته به دیگران و نگران به زنان نسبت داده شدهاند.
همچنین مشخص شد؛ بین جنسیت، محل سکونت، میزان تحصیلات، میزان درآمد خانواده و میزان سختگیری والدین با میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی رابطه معناداری وجود داشته است؛ و متغیرهایی نظیر پایگاه اجتماعی اقتصادی خانواده، نگرش جنسیتی سنتی، نگرش شغلی سنتی و وضع تأهل بر میزان پذیرش کلیشههای جنسیتی تأثیرگذار بودهاند.
جامعهپذیری جنسیتی
یکی از مهمترین عواملی که کلیشهها را در اذهان تثبیت میکند، جامعهپذیری جنسیتی است. جامعهپذیری جنسیتی فرآیند بازتولید نابرابری جنسیتی است و با نهادینه کردن نابرابری و تداوم بخشیدن به آن در نسلهای بعدی میتوان جامعهپذیری جنسیتی را بستر اصلی نابرابری دانست. جامعهپذیری جنسیتی از درون خانواده ریشه میگیرد. در اثر جامعهپذیری جنسیتی که در خانواده رخ میدهد، دختر و پسر هر یک با هنجارهای جنسیتی زنانه یا مردانه اجتماعی میشوند.
رفتارهای تبعیضآمیز والدین از همان ابتدا با تهیه لباس و اسباببازی با توجه به جنسیت شروع میشود. جامعهپذیری جنسیتی کنونی با کارکردهای آشکار و پنهان خود نابرابری را هر چه بیشتر نهادینه میکنند و این مانعی برای توسعه همهجانبه و به ویژه توسعه انسانی است. امروز بیشتر از هر زمانی دیگر نیازمند برنامهریزی منسجم و هدفمند برای برقراری جامعهپذیری خنثی و بدون ارجحیت جنسی در ساختارهای جامعه و عوامل مهم جامعهپذیری از جمله خانواده، نهاد آموزش و رسانهها برای تغییر روند کنونی جامعهپذیری جنسیتی هستیم و این هم به نفع مردان است هم به نفع زنان.
نظرات
والتر لیپمن، نویسنده آمریکایی، نخستین کسی است که در کتابش با عنوان «افکار عمومی» تفکر قالبی یا همان کلیشهسازی را به معنای تصاویر ثابت و محدود در ذهن به کار برد. در نظر او تفکر قالبی شامل باورها، اندیشهها و قالبهای ساخته و پرداخته ذهنی است که به ادراکات شخص از محیط پیرامون خود رنگ و شکل خاصی میبخشد و به صورت میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
آندره میشل در کتاب خود با عنوان «پیکار با تبعیض جنسی» با بررسی پژوهشهایی که در سطوح بینالمللی و برای یونسکو صورت پذیرفته است، نمونههایی از تصورات قالبی مشترک در سطح دنیا درباره زنان و مردان را ارائه میدهد.
از نظر میشل کلیشههای جنسیتی را در چهار دسته کلی میتوان جای داد:
1- نقشهای مختلف در درون خانواده: مادر نقش خدمترسان خانوادگی و وابسته به همسر را بهعهده دارد و پدر نقش نانآور و تکیهگاه را
2- خصوصیات شخصیتی: پسران و مردان آفریننده، تصمیمگیر و اهل عمل هستند (فعال) اما دختران وابسته و نظارهگر (منفعل)
3- نقشهای سیاسی و اجتماعی: زنان اگر هم، در سطوح اجتماعی فعال باشند، در سطوح کوچک و محلی فعالند، اما مردان از مسئولیت برخوردارند یا رهبر سیاسی هستند
4- نقش حرفهای: مشاغل به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شدهاند؛ زنان منشی یا پرستارند و مردان کارفرما یا پزشک
هام، نویسنده کتاب «فرهنگ نظریههای فمینیستی» در کتابش نوشته است: تصورات کلیشهای، تصورات از پیش شکلگرفته درباره افراد، گروهها یا اشیاست.
جامعترین شرح فمینیستی از کلیشهسازی را اینگه برومن و همکارانش ارائه دادهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که تفکر کلیشهای درباره خصوصیات شخصیتی نقش جنس بسیار رایج است.
برنسون، میگوید: کلیشهها خصوصیات واقعی مردم نیستند اما به طور گستردهای عقاید یا فرضیاتی را در مورد گروههای بهخصوص رواج میدهند.
رینر، معتقد است کلیشهسازی یک پیامد مهم از نیاز رسانهها به سادهسازی بهمنظور ساختن یک بازنمایی است. فرآیند سادهسازی به منظور ایجاد وقایع و نظرات پیچیدهتر برای مخاطب است.
ژولیت میچل، هدف هر نوع کلیشهسازی را تقویت و توجیه وابستگی، فرودستی و نابرابری موقعیت زنان در جامعه میداند.
هویت جنسیتی
هویت جنسیتی به معنای تشخیص ذهنی فرد از خود به عنوان مرد یا زن است. تشخیص هویت جنسیتی از کودکی شروع میشود و در نوجوانی تقویت میشود و به ثبات میرسد. هویت جنسیتی فرد در واقع شامل رفتارهای بیرونی فرد در جامعه، خانواده و یا در ذهن خود فرد است که ممکن است مردانه یا زنانه باشد.
برابری جنسیتی
تحقیقات بینالمللی نشان داده جوامعی که برابری جنسیتی را در تدوین سیستم آموزشی خود در نظر میگیرند، رشد اقتصادی بهتری دارند. این، نظام آموزشی یک جامعه است که برابری یا نابرابری جنسی را در ذهنها تلقین کرده و در کل جامعه گسترش میدهد. بخشی مهم از تلاش برای رسیدن به برابری جنسیتی در نظام آموزش، فائق آمدن بر چالشهای کلیشهای جنسیتی جامعه است. کلاس درس، معلمان و کتابهای درسی میتوانند کلیشههای قالبی نابرابر را به تدریج بشکنند و از حیز انتفاع ساقط کنند.
بدون اصلاحات آموزشی مناسب با هدف حذف نگاه تبعیضآلود جنسی از مباحث درسی و کتابهای تحصیلی، تغییرات و اصلاحات کلان اجتماعی عملاً غیرممکن میشود یا به اهداف تعیین شده هرگز نمیرسد. از طرفی، با توجه به رابطه عمیق نسلها و انتقال مفاهیم بین آنها، عدم رفع تبعیض جنسیتی در سیستم آموزشی، کلیشههای جنسی غلط را هر چه بیشتر در سطح جامعه ترویج خواهد کرد.
نابرابری جنسیتی
مجمع جهانی اقتصاد که مقر آن در ژنو سوئیس است در گزارش سالیانه خود درباره نابرابریهای جنسیتی اظهار نظر کرده است. این گزارش که درباره فاصله زنان و مردان در بهرهمندی از فرصتهای شغلی و اقتصادی، دسترسی به امکانات بهداشتی و آموزشی و همچنین میزان حضور هر یک در صحنه سیاسی است، 130 کشور جهان را در جدولهای مختلف ردهبندی کرده است.
هیچ کشوری به برابری جنسیتی نرسیده است؛ اما چهار کشور نروژ، فنلاند، سوئد و ایسلند توانستهاند فقط کمی بیشتر از هشتاد درصد موارد برابری جنسیتی را به دست آورند.
جمعبندی
انسانشناسی شناختی با تأکید بر زبان به عنوان شاهراه ورود به دنیای ذهنی انسانها، سعی در شناخت هر چه بیشتر بعد انتزاعی و مفهومی فرهنگ دارد. اما از آنجا که روشهای انسانشناسی بر عدم تعمیم مفاهیم در بعد کلان تأکید دارند، و از سوی دیگر نیز کلیشههای فکری از مفاهیمی است که در این گرایش میتواند مورد بررسی قرار گیرد، پس میتوان گفت که کلیشههای جنسیتی مورد ذکر نیز در سطح کلیشههای فکری است و قابلیت تعمیم به کلیه افراد جامعه را ندارد؛ بلکه با توجه به ویژگیهای فردی، جسمی، نژادی، روانی، عاطفی، اجتماعی و فرهنگی افراد است که چنین کلیشههایی میتواند واقعی به نظر برسد و حکم کلی صادر کردن برای کلیشههای بدنی زنان و مردان از نظر این علم مطرود است.
تهیه و تدوین : افسانه رحیمی؛ کارشناس ارشد جامعهشناسی
ویراستار: جواد شمس
بهار 1403