یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۳
نظرات: ۰
۰
-

انتخابات پیش روی ریاست جمهوری از جهات مختلفی به انتخابات سال ۱۳۸۴ شبیه است. با این وجود، هنوز عده ای امید دارند تا با ایجاد یک دو قطبی و خروجی حداقلی از شورای نگهبان به یکباره دو قطبی سال ۹۲ نیز قابل تکرار باشد.

خبرآنلاین نوشت: شاید بتوان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ را تراژیک ترین انتخابات ریاست جمهوری برای هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب نامید. اصلاح طلبان بعد از ۸ سال – دو دولت اصلاحات- ساختمان پاستور را به اصولگرایان واگذار کردند، آن هم بعد از دو شکست سنگین در شورای شهر دوم و مجلس هفتم.

اصولگرایان هم ابتدای کار سرمست از پیروزی محمود احمدی نژاد به عنوان کاندیدای مورد حمایت آن ها، بودند اما با گذر زمان دو طرف از هم فاصله گرفتند و احمدی نژاد حتی منکر حمایت این جریان از خود شد.

بازی روزگار حالا اما دوباره در تیرماه سال جاری موعد برگزاری انتخاباتی زودهنگام برای نهاد دولت را رقم زده است. انتخاباتی که بعد از ۱۹ سال دوباره در روزهای نخست تابستان تیرماه برگزار می شود. حتی دوباره محمود احمدی‌نژاد هم در آن حضور دارد، که البته کاندیداتوری اش بیشتر شبیه تکرار کمدی آن روزها است.

به جز احمدی نژاد اما به نظر می رسد رخدادهای سیاسی در دو جناح شباهت های قابل توجهی به انتخابات ریاست جمهوری نهم دارد؛ به روزهای تیرماه سال ۸۴ که ماراتن کاندیداتوری چهره های اصولگرا و اصلاح‌طلب و شکاف‌های جدی در هر دو جریان در نهایت محمود احمدی‌نژاد را به لیست روسای جمهور جمهوری اسلامی اضافه کرد.

البته اگرچه از جهات مختلف اعم از وضعیت درون اصلاح‌طلبان و اصولگرایان، زمان برگزاری انتخابات، تعدد کاندیداها و شکاف ها و تقسیم بندی های تازه شکل گرفته در درون جناح راست، انتخابات پیش روی ریاست جمهوری به انتخابات سال ۱۳۸۴ شبیه است اما عده‌ای امید دارند تا با ایجاد یک دو قطبی و خروجی حداقلی از شورای نگهبان به یکباره دو قطبی سال ۹۲ نیز قابل تکرار باشد.

اصولگرایان؛ ۱۹ سال بعد از ۳ تیر ۱۳۸۴

فارغ از شباهت‌های تاریخی و نکات نغز انتخاباتی همانند این که در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز دوباره علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد در عرصه رقابت حضور دارند مدل فعالیت‌های درون جریانی دو جناح نیز شباهت هایی با رخدادهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری نهم دارد.

اصولگرایان در سال ۱۳۸۳ با محوریت «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب» خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده می کردند. بعد از آن که به یمن و مدد همین شورا با یک وفاق و وحدت نسبی توانسته بودند دوره دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس هفتم را فتح کنند.

اواسط سال ۸۳ برای انتخاب نامزد اصول‌گرایان، یک گروه پنج‌نفره متشکل از «علی‌اکبر ناطق نوری»، «حبیب‌الله عسگراولادی»، «محمدرضا باهنر»، «محمدرضا جمشیدی» و «حسین فدایی» را ایجاد کرد. این افراد به ترتیب به عنوان رئیس شورای هماهنگی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین، نماینده جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی انتخاب شده بودند. بر اساس چارچوب تنظیم شده، ۵ نفر از نیروهای شورای هماهنگی وارد عرصه رقابت شدند تا طبق نظرسنجی‌ها، کاندیدای نهایی انتخاب شود.

حالا با گذشت سال ها هر کدام از چهره ها و وجهه های حاضر در آن شورا گلایه های خود را دارند. به طور مثال نزدیکان علی اکبر ولایتی می گویند که تعلل شورای هماهنگی در معرفی کاندیدای نهایی موجب شده تا ولایتی در ۲۷ آذر ۱۳۸۳ از فرایند این شورا کناره‌گیری کند. از سوی دیگر احمدی‌نژاد هم با این شورا ناسازگاری داشت. او معتقد بود که ناطق نوری و جناح راست پیشاپیش تصمیمشان را برای حمایت از ولایتی یا لاریجانی گرفته‌اند؛ لذا حاضر به تن دادن به خروجی شورای هماهنگی نبود. ناطق نوری هم افکار احمدی‌نژاد را فضایی و تخیلی می‌دانست. علیرضا زاکانی هم بعدها در گفت و گویی با خبرگزاری فارس مدعی شد که به علت انتخاب زودهنگام علی لاریجانی توسط شورا در اسفند ۸۳ فرآیند وحدت با مشکل مواجه شده است.

انتخاب علی لاریجانی در ۲۱ اسفندماه ۸۳ در شورای هماهنگی باعث جدایی رسمی احمد توکلی، محسن رضایی، محمود احمدی‌نژاد و محمدباقر قالیباف از این شورا و تشکیل «شورای هماهنگی دوم» شد. حلقه ای که علی اکبر ولایتی هم به آن پیوست. این چهار نفر ائتلاف جدیدی را شکل داده و با امضای میثاق‌نامه‌ای، فعالیت انتخاباتی را به صورت مستقل از شورای هماهنگی ادامه دادند. با این وجود این شورا نیز دستاوردی بیشتر و بهتر از شورای هماهنگی اصلی نداشت؛ تنها احمد توکلی به نفع قالیباف کناره‌گیری کرد. جمعیت ایثارگران که از حامیان احمدی‌نژاد بود، به فاصله چند روز مانده به ثبت نام داوطلبان، به جمع حامیان قالیباف پیوست. ولایتی نیز به نفع هاشمی رفسنجانی کنار رفته و رضایی هم سه روز قبل از انتخابات انصراف داد.

در مرحله دوم شورای هماهنگی حاضر به حمایت از احمدی نژاد نشد چرا که او چهارچوب های شورا را نمی پذیرفت. در نهایت هم جامعه مدرسین و جامعه روحانیت نظر جدیدی ارائه نکردند و شورای هماهنگی هم که در مرحله نخست از لاریجانی حمایت کرده بود، در مرحله دوم سکوت اختیار کرد. همچنین جبهه پیروان خط امام و رهبری و حزب مؤتلفه اسلامی هر دو نامزد را اصول‌گرا خوانده و از حمایت فرد خاصی خودداری کردند. با این حال جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران و احمد توکلی با صدور بیانیه‌ای از احمدی‌نژاد حمایت کردند.

تکرار ۸۴ در اردوگاه اصولگرایان؟

حالا ۱۹ سال بعد از آن روزها دوباره اصولگرایان در نقطه ای با شباهت ها و البته تفاوت هایی با تیرماه سال ۱۳۸۴ ایستادند. نکته اول سیل حضور کاندیداها و شعف جریان انقلابی برای ثبت نام است. اینبار اگرچه قالیباف و رضایی به دلیل تصدی ریاست مجلس و تعریف نقش جدید در بخشی از جریان نیروهای انقلاب می گویند در عرصه انتخابات حاضر نمی شوند و احمد توکلی و علی اکبر ولایتی نه از نظر سنی و از نظر توان و سلامتی دیگر گزینه های انتخابات نیستند اما علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد هنوز کاندیدا شدند.

غیبت مردان سال ۱۳۸۴ اما اینبار با چهره های دیگر در جریان انقلاب پر شده است؛ سعید جلیلی که خود را شمایل انقلاب و مقاومت می داند، وحید حقانیان چهره دفتر رهبری که می گوید با تصمیم «شخصی » آمده،علیرضا زاکانی و مهدی اسماعیلی از شهرداری و وزارت ارشاد کاندیدا شدند و البته گمانه زنی ها درباره قطعیت کاندیداتوری مهرداد بذرپاش.

در سال ۱۳۸۴ همین تشتت کاندیداها و فقدان توان شورای هماهنگی در تجمیع و به وحدت رساندن آن ها زمینه ساز کشیده شدن انتخابات به دور دوم و بعد از هم پیروزی محمود احمدی نژاد شد . اصولگرایان البته ان روزها این پیروزی را جشن گرفتند اما وقتی در سال های بعد او از تمامی خطوط قرمز جریان اصولگرایی عبور کرد و وقعی به اصولگرا و اصولگرایی ننهاد دیگر از احمدی نژاد و دولتش به عنوان دستاورد یاد نکردند.

البته در کنار مشابهت سازی این تشتت کاندیدا در سال ۸۴ و شرایط فعلی، نباید از استحاله جریانی در بخشی از اردوگاه اصولگرایی غافل شد.

وضعیت درون جریان اصولگرایی در سال ۸۴ بسیار با وضعیت امروز در جبهه نیروهای انقلاب متفاوت است. تولد بخش های تازه از از قبیل «امنا» « جریان رائفی پور» «جبهه پایداری» «نواصولگرایان» در یک طرف موضوع است و اختلافات جدید درون جریانی در طرف دیگر. همه این مسائل بافت درون جریانی اصولگرایان را از آن ایام متفاوت کرده است.

در گوشه‌ای از این اردوگاه پسران علیه پدران شوریدند و از شیوخ، حرف شنوی ندارند. حالا این «جوانان یکه تاز انقلابی» هستند که برای بزرگترها تعیین تکلیف می‌کنند. با این وجود باز هم بر اساس یک اصل ساده انتخاباتی شکستن سبد رای اصولگرایان می‌تواند تجربه سال ۱۳۸۴ را برایشان تکرار کند. تجربه‌ای که البته با احتمال بعید تایید صلاحیت محمود احمدی نژاد از جانب او تکرار نخواهد شد اما این روزها کم نیستند چهره هایی که در پوپولیسم محمود احمدی نژاد را در هر بازاری در پس پشت می اندازند.

در این شرایط علی لاریجانی به عنوان نماد «نه به وضع موجود» بدنه رای مشخص خود را دارد که این بدنه رای می تواند پای صندوق حاضر شود. به همین دلیل بدنه رای اصولگرایی در صورتی که اراده جدی برای پیروزی دارد باید به سبد یک کاندیدا برود.

اصلاح طلبان و مرغ یک پای کاندیدای اختصاصی

این روزها تجربه اصلاح‌طلبان در دو انتخابات مد نظر تحلیلگران قرار گرفته است؛ انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۴ و ۱۳۹۲ نتایج این دو انتخابات دو سرنوشت متفاوت را برای کشور و اصلاح طلبان رقم زد.

براساس سند راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات در هفته دوم خردادماه اعلام شد راهبرد اصلاح طلبان مشارکت مشروط است. اما آیا از منظر خود اصلاح طلبان در شرایط فعلی این راهبرد کارکرد دارد ؟

بررسی جزئیات دیدگاه های جبهه اصلاحات در سند راهبردی و مرور تحلیل‌های اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد که آن‌ها در عین ناامیدی از روند پرقدرت یکدست‌سازی، معتقدند که نباید در انتخابات هشتم تیر، منفعلانه عمل کرد. آن ها می گویند خطر تیرماه سال ۱۳۸۴ و تصمیمات هیجانی آن در کمین اصلاح طلبان است.

محمد مهاجری وضعیت فعلی را به سال ۱۳۸۴ شبیه دانسته و تاکید دارد که «به نظر من اصلاح طلب‌ها الان دارند اشتباه سال ۱۳۸۴ شان را تکرار می‌کنند. در سال ۸۴ آمدند و هیچ کدام هم به نفع دیگری کنار نرفتند و نتیجه آن آقای احمدی نژاد شد. الان هم اگر اصلاح‌طلب‌ها بخواهند روی گزینه‌های کم رأی خودشان، تاکید کنند و حاضر نباشند در یک ائتلاف منطقی انتخابات را پیش ببرند، احتمال اینکه سال ۸۴ تکرار بشود برایشان وجود دارد.

عباس عبدی روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی این راهبرد را «باعث تأسف» خوانده و گفته است :« این مشکل به علت نداشتن یک راهبرد کارآمد و مبتنی بر تحلیل پایدار و مستدل از وضعیت کنونی کشور است. به همین دلیل در انتخابات ۱۴۰۰ آن رفتار را کردند که هم چوب را خوردند و هم پیاز را. نه شرکت کردند و نه شرکت نکردند. البته در انتخابات اسفند گذشته سیاست قابل قبولی داشتند و به نظرم بیش از اینکه پایه تحلیلی داشته باشد ناشی از تنها راه ممکن نزد آنان بود. ولی این‌بار به تنظیمات کارخانه برگشته‌اند. دوستان اعلام کرده‌اند که: «مشارکت جبهه در انتخابات منوط به تأیید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی خود خواهد بود. شاید همه بیانیه را بتوان به این گزاره تقلیل داد، و باید گفت که موارد دیگر دورچین این گزاره هستند.»

نشانه ها و گزاره ها حکایت از آن دارد که اصلاح طلبان تصمیم برای حمایت از کاندیداهایی چون علی لاریجانی ندارند، خاصه بعد از تصمیم جبهه اصلاحات در حمایت از ۳ چهره اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان و عباس آخوندی و تاکید دبیرکل این جبهه مبنی براینکه خارج از این دایره از کسی دیگر حمایت نخواهند کرد.

گویا حالا علی لاریجانی در شمایل هاشمی رفسنجانی سال ۸۴ ایستاده است و اصلاح طلبان نیز در جایگاه خودشان. آیا همچون سال ۸۴ و در صورت کشیدن رقابت به دور دوم دیگر برای تغییر تصمیم و فرمان از «نامزد اختصاصی» دیر خواهد بود؟

سال ۱۳۹۲ می‌تواند تکرار شود؟

واقعیت امر این است که رخدادهای سال ۱۳۹۲ ریشه در چند اتفاق داشت. نخست تکرار سیکل تاریخی منتقدین از وضع موجود- در آن زمان دولت احمدی نژاد- تصمیم اصلاح طلبان به حمایت از نامزدی که لزوما ریشه های اصلاح طلبی ندارد و البته چینش سیاسی جریان اصولگرا و اصلاح طلب در انتخابات. مهمتر از همه این موارد اما ایجاد فضلی دو قطبی بین دو چهره و به نوعی دو گفتمان بود.

موضوعی که این روزها نه رنگی از آن دیده می شود و نه زنگی از آن به گوش می رسد. رخدادهای سال های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ شکاف های زیادی را در جامعه ایجاد و صندوق رای را از مرکز توجهات مردم دور کرده است. در این شرایط ایجاد دو قطبی بعید به نظر می رسد اما اگر تحت هر شرایطی این دو قطبی ایجاد شود می تواند زمینه ساز اتفاقات تاریخی باشد. ایجاد این دو قطبی اما درگیر اما و اگرهای بسیاری است. اما و اگرهایی که خودشان بسیار بیش از دو قطب و وجه دارند.

نظرسنجی

اولین اقدام ترامپ پس از ورود به کاخ سفید؟

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی