سعید رجبی فروتن: از همان زمان که برای ابراز همدردی به مناسبت رحلت شهادت گونه رئیس جمهور و همراهان ایشان، محافلی بیانیه نویسی را کلید زدند، میشد حدس زد که کمترین پیامد این کار آن است که صدور بیانیه و اسامی هنرمندان مندرج در آن نمیتواند، بخش بزرگی از جامعه فرهنگی و هنری را پوشش دهد، سهل است سبب شکاف و واگرایی میشود.
معمولاً چنین بزنگاههایی بهترین فرصت برای همدلی و انسجام ملی است خصوصا آنکه حادثه پیش آمده بشدت تراژیک است و جانباختگان سانحه در حین خدمت و برای افتتاح و پیگیری پروژههایی در مقیاس ملی، جان به جان آفرین سپردند.
سنت بیانیه نویسی که از اواخر دهه شصت در جامعه هنری بویژه سینمایی ایران مرسوم شد، عموما اقدامی انضمامی و با منویات و مقاصد سیاسی همراه بوده است.
اوج اینگونه تحرکات موسم انتخابات ریاستجمهوری بود که فعالان سیاسی و احزاب با سواری گرفتن از شهرت و محبوبیت هنرمندان، برای تصاحب صندلیهای قدرت اسب خود را زین میکردند. خوشبختانه در دورههای اخیر اینگونه اقدامات که نتیجهای جز ایجاد دوقطبی و اختلاف ندارد، بشدت کمرنگ شده است و حنای آن رنگی ندارد.
در ماجرای اخیر نیز بسیاری از هنرمندان ضمن تألم و تاثر قلبی ترجیح دادند به جمعیت سوگوار و تشییع کننده شهدا ملحق شوند و یا آنکه در قاب تلویزیون سوگمندانه چشم به آیین با شکوه وداع با خادمان ملت بدوزند و یا با سکوت در آن تامل کنند اما از همراهی با امضاکنندگان به دلیل همان سوابق ذهنی و شائبههای مترتبه، پرهیز کنند.
بنابراین تردیدی نیست که جمعی از هنرمندانی که نام آنها در بیانیه عرض تسلیت دیده نمیشود، یا در خیل بدرقه کنندگان قرار داشتند و یا در خلوت همدلی نشان دادند و در حسابهای کاربری خود در شبکههای اجتماعی به این واقعه تلخ واکنش نشان دادند.
در نقطه مقابل ای بسا چهرههایی که نامشان در بیانیه وجود دارد اما به هر دلیل امکان حضور در مراسم تشییع و آیینهای نکوداشت برگزار شده از سوی حوزه هنری و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نداشتند و در قاب دوربینها قرار نگرفتند.
در جریان تشییع شهدای خدمت ظاهراً مردم وفادار بیرجند و هیاتهای مذهبی آن شهر، همه امور ریز و درشت مراسم را بدون یاری خواستن از دستگاههای دولتی انجام دادند تا اوج احساسات و عواطف خالصانه خود را نشان دهند.
در جامعه فرهنگی و هنری نیز این ظرفیت وجود داشته و دارد که در رویدادهای ملی «سوگ» و «سور» تشکلهای صنفی و مردم نهاد پاپیش بگذارند و نهادهای دولتی شتابی برای پیشی گرفتن از آنها نداشته باشند.
در شرایطی که شکاف و فاصله بین دولت و جمع قابل توجهی از هنرمندان وجوددارد و البته فقط مختص به این دوره نیست، بهتر آن است که تشکیلات صنفی فراگیر و یا موسسات خدماتی و رفاهی نقشآفرینی کنند تا انگ دولتی بودن و سوگیریهای سیاسی از مجالس پیشبینی شده رخت بربندد.
در شرایط کنونی موسسه حمایت از هنرمندان پیشکسوت، صندوق اعتباری هنر و جامعه صنفی تهیه کنندگان سینمای ایران و تشکیلاتی از این دست پتانسیل برپایی آیینهای مردمی و به دور از شائبه های سیاسی و جناحی را تا حد زیادی دارا هستند.