دوشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۹
نظرات: ۰
۰
-
سنتی‌ها این هنر امروزی را پس می‌زنند

نقاشیخط چندان موردپسند استادان شاخص هنر سنتی نقاشی و خطاطی نیست، چرا که معتقدند هنرمندان این عرصه، خیلی زود به نتیجه می‌رسند و آن ریاضتی که برای پخته شدن هنرمند نیاز داریم از کارشان حذف شده است. 

سنتی‌ها این هنر امروزی را پس می‌زنند

سجاد تبریزی خبرنگار اطلاعات نوشت: «میلان کوندرا» در کتاب «پرده» مثالی زده که می‌تواند برای درک هنر و لذت از آن بسیار راهگشا باشد. می‌گوید فرض کنید در یک کافه مشغول نوشیدن قهوه هستید و یک موسیقی کلاسیک بی‌نقص و زیبا در حال پخش است. موسیقی برایتان هم آشناست و هم آشنا نیست، نمی‌دانید آهنگساز آن کیست ولی حدس می‌زنید احتمالا یکی از سمفونی‌های بتهوون است. در همین حال دوستی از راه می‌رسد، از او در مورد موسیقی سؤال می‌کنید و او برایتان توضیح می‌دهد که این یک سمفونی جدید است و یک آهنگساز گمنام جوان آن را ساخته... در این لحظه تمام یا بخشی از لذت موسیقی برای شما فرو می‌ریزد. 

کوندرا این مثال را می‌زند و توضیح می‌دهد که چگونه تاریخچه و حواشی یک اثر هنری، بر لذت بردن از آن تأثیرگذار است. شبیه این اتفاق را در هنرهای سنتی خودمان هم می‌توانیم بارها و بارها ببینیم، مثل غزلی که ممکن است ابتدا به نظرمان برسد متعلق به حافظ است اما...

بحث در مورد چرایی و چگونگی لذت هنر می‌تواند مبحثی جدی در فلسفه هنر باشد، اما عجالتا می‌توان گفت تکرار یک زیبایی، الزاما زیبا نیست و این‌جا موضوع خلاقیت و آزادی عمل هنرمند مطرح می‌شود؛ مشکلی قدیمی ‌و جدی میان استادان هنر سنتی ما با شاگردانشان که شاید بتوان گفت روند طبیعی رشد خلاقیت هنری را تحت‌تأثیر قرار داده است، به طوری که بعضا خلاقیت‌ها نادیده انگاشته می‌شوند و هنرمندان خلاق در انزوا قرار می‌گیرند.

«مجتبی اسفندیار»، مربی نقاشیخط، پیش از ورود به این رشته جذاب و پرمخاطب، 20 سال نقاشی می‌کشید و حالا هفت سال است به صورت تخصصی نقاشیخط کار می‌کند. او هنرهای دیگری مثل آبرنگ، پاستل، رنگ‌روغن و غیره را تجربه کرد تا به سبک خود در نقاشیخط برسد. در کنار آن خط معلا را به صورت تخصصی کار می‌کند و با خط‌های دیگری مثل کوفی، کوفی نوین و ثلث نیز آشناست.

فروش هنر

بدون شک مهمترین مشکل هنرمندان، امرار معاش از طریق هنر است. مجتبی اسفندیار در این مورد توضیح می‌دهد: بازار کار هنر دو گرایش دارد، آموزش و فروش آثار. فروش آثار نیز خود دو مقوله دارد، اول، فروش آثار هنریِ هنرمندان شناسنامه‌دار و دوم فروش آثار دکوراتیو. 
به گفته وی، معمولا کارهای هنرجوها در رده دوم است. در نوع اول یا فروش آثار هنری، زمینه خیلی مهم است و هنرمند باید شناخته‌شده با سابقه هنری زیاد باشد که این زمان‌بر است. اما فروش آثار دکوراتیو می‌تواند به سرعت اتفاق بیفتد و این تبدیل به یک معضل شده است، چرا که بسیاری از هنرجویان می‌خواهند سریع به مرحله فروش آثار برسند. این باعث شده تا کیفیت کارها کم شود. 

تشخیص اثر

این که بسیاری از ما توانایی تشخیص اثر هنری از اثر دکوراتیو را نداریم، مسأله‌ عجیبی نیست، تقریبا اکثر مردم همین مشکل را دارند. اسفندیار در این مورد می‌گوید: قطعا کسی که حرفه‌ هنری ندارد، بیشتر جذب جنبه بصری کار می‌شود؛ کاری از نظرش زیباست و فرقی نمی‌کند چه کسی آن را اجرا کرده است. 

وی می‌افزاید: امروز تکنولوژی به کمک هنرمند آمده، مثلا برش شبرنگ با لیزر و کاملا تمیز صورت می‌گیرد، اما کاری که با دستگاه انجام شده و کاری که استاد با دست انجام داده، تفاوت زیادی دارد، در عین حال کار لیزری تمیزتر به نظر می‌آید و احتمالا چشم مشتری را می‌گیرد. به هر حال این که کسی با یک نگاه متوجه تفاوت این دو شود، کار سختی است، برای همین باید به سابقه هنرمند رجوع کنیم. یکی از ملاک‌ها این است که ببینیم هنرمند صاحب اثر چقدر سابقه دارد، چند سال کار کرده و کارهای دیگر او چیست. 

دعوای خوشنویسی و نقاشیخط

بسیاری از فعالان خوشنویسی، دید مثبتی به نقاشیخط ندارند و آن را هنری بازاری و زودگذر می‌دانند. مجتبی اسفندیار معتقد است: زمانی که کوبیسم آمد، بسیاری از هنرمندان نسبت به آن گارد داشتند و آن را هنر نمی‌دانستند یا حتی وقتی نقاشی آبستره آمد، آن را فاقد اصالت می‌دانستند، چرا که هم سرعت ساخت اثر در آن به نسبت نقاشی سنتی بالا بود و هم با قواعد سنتی نقاشی فاصله داشت. اما مردم آن را به عنوان هنر پذیرفتند.

وی ادامه می‌دهد: نقاشیخط یا کالیگرافی چندان موردپسند استادان شاخص هنر سنتی نقاشی و خطاطی نیست، چرا که معتقدند هنرمندان این عرصه، خیلی زود به نتیجه می‌رسند و آن ریاضتی که برای پخته شدن هنرمند نیاز داریم از کارشان حذف شده است. این موضوع تاحدودی قابل درک است. این که هنر تا این حد بازاری باشد و هنرجویان بخواهند به بازار برسند، موضوعی است که در نقاشیخط وجود دارد. 

از این نظر، دیدگاه بزرگان تا جایی قابل دفاع است، اما در عین حال آثار استادان نقاشیخط بسیار خلاقانه است و کار زیادی برده، زیبایی‌های بصری بیشتری دارد و نمی‌توان گفت چون سنتی نیست، ارزش ندارد.

نقاشی بر خط غالب است

آنچه در هنر نقاشیخط چشم‌نواز است، رنگ و طرح است، رنگ و طرح‌هایی که هم جدیدند و هم گویا نسبتی با هنر پیشینیان ما دارند. اسفندیار توضیح می‌دهد: در نقاشیخط، نقاشی غالب است و خط، ابزاری برای کار است، پس این هنر از خوشنویسی جداست و ایراد خوشنویسان از این نظر وارد نیست، چون کار متفاوت است؛ نقاشیخط و خوشنویسی دو هنر جدا هستند.

در نقاشیخط، تمرکز روی نقاشی است و در خوشنویسی، روی فرم، ادبیات و مفهوم. در نقاشیخط، ظاهر و فرم و دید بصری و نمای کلی که از تابلو شکل می‌گیرد مهم است، برای همین اگر حروف، کوچک و بزرگ شود، ایراد به حساب نمی‌آید، چرا که خط باید از قالب سنتی خارج شود، اما در خوشنویسی این‎گونه نیست و حتما باید طبق استانداردِ نقطه‌گذاری انجام شود. این حسن نقاشیخط است. 

وی ادامه می‌دهد: در خوشنویسی اگر کار شما به میرعماد شبیه باشد به نقطه اوج می‌رسید، اما در نقاشیخط این موضوع معکوس است؛ اگر شما شبیه کسی ننویسید امتیاز است. لازم است کاری که ارائه می‌دهید مختص خودتان باشد.

این مربی نقاشیخط تأکید می‌کند: به نظرم نقاشیخط قطعا از خوشنویسی سبقت و جای آن را خواهد گرفت، چون هر کسی می‌تواند خودش را در قالب نقاشیخط بیان کند، اما در خوشنویسی شما حصاری دارید که نمی‌توانید از آن خارج شوید، باید در آن حصار باشید تا به اوج برسید. این می‌تواند مهمترین امتیاز نقاشیخط باشد.
 
چالش‌های هنر

هنر نقاشیخط از سویی از طرف بزرگان هنرهای سنتی موردنقد است و از دیگر سو، با هنرجویانی مواجه است که صبر زیادی برای رسیدن به بلوغ هنری ندارند. مجتبی اسفندیار می‌گوید: برای خوشنویس شدن نیاز به زمان، مشق و ریاضت داریم که برای بچه‌های این دوره و زمانه، سخت و غیرقابل قبول شده است. 

این مربی نقاشیخط می‌افزاید: مردم با خوشنویسی ارتباط دارند، ولی برای نسل جدید، هم زمان اجرای کار و هم رنگ و لعاب مهم است و این باعث شده تا به نقاشیخط نزدیک شوند. از این جهت به نظرم نقاشیخط، آینده روشن‌تری دارد و می‌تواند جای خوشنویسی را بگیرد. اقبال عمومی ‌به نقاشیخط طبیعی است، چرا که وقتی هنرهای نقاشی و خوشنویسی را تلفیق کنیم، جنبه زیبایی آن بیشتر می‌شود.

نوآوری، محور اصلی 

از آنجا که نقاشیخط، هنری جدید به شمار می‌آید، نوآوری اصل و محور آن است. مجتبی اسفندیار خود نیز در ساخت اثر، نوآوری‌های زیادی دارد، وی در مورد کارهایش توضیح می‌دهد: من تذهیب را که غالبا روی کاغذ اجرا می‌شد، روی بوم اجرا می‌کنم.

به علاوه، تذهیب به صورت سنتی، تکمیل‌کننده و زیور خط بود، اما من خط را به عنوان پس‌زمینه استفاده می کنم و تذهیب، محور اصلی تابلوهاست.  وی می‌افزاید: استفاده از ابزارهای جدید و اجراهای متفاوت و نیز اجرای معکوس روند تذهیب از دیگر نوآوری‌هایم بود، چرا که در تذهیب ابتدا گل‌ها کار می‌شود و رنگ‌گذاری زمینه، آخرین مرحله است. اما در اجرای روی بوم، من معکوس کار می‌کنم، اول رنگ زمینه اجرا می‌شود و بعد در نهایت به گل‌ها می‌رسیم.

همچنین برای پرکردن فضاهای خالی و ایجاد بافت تار و پود روی بوم، مجموعه‌ای از حروف و فرم‌ها ابداع کردم که لابه‌لای کلمات اضافه می‌کنم، برای همین تابلوها بافت یکنواختی دارد.

نوآوری با فناوری

مجتبی اسفندیار علاوه بر نوآوری در به‌کارگیری ابزار و نوآوری درطرح‌ها از تکنولوژی هم برای کارهای اخیر خود استفاده می‌کند، از جمله تکنیک «واقعیت افزوده». این مربی هنرمند توضیح می‌دهد: بهره بردن از هنرهای دیجیتال مثل واقعیت افزوده می‌تواند تکمیل‌کننده هنر باشد، در صورتی که اصل کار به طور کامل دیجیتال نباشد.

مثلا من در فضای کهکشان «اسماء الله حسنی» را نوشتم و با استفاده از ابزار دیجیتال، ویدئویی درست کردیم که وقتی گوشی به سمت بوم می‌رود، ویدئو پخش می‌شود، کلمات در حال چرخش هستند و به سمت الله پیش می‌روند.

وی در پایان گفتگوی خود می‌افزاید: از این دست کارها در ایران و جهان زیاد نیست. من ایده‌های زیادی برای اجرا دارم ولی متخصصی که بتواند از ابزارهای دیجیتال برای تکمیل هنر استفاده کند، کم پیدا می‌شود.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب