شنبه ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۶

بیشتر گزارشگران صداوسیما پرسپولیسی هستند!

محمد سیانکی گزارشگر ورزشی صداوسیما که دل پری از بعضی اتفاقات داشت، درباره مسائل مختلفی صحبت کرد؛ از گزارشگری در فوتبال تا علاقه‌اش به مربیگری در رده‌های پایه.

بیشتر گزارشگران صداوسیما پرسپولیسی هستند!

خبرآنلاین نوشت: او یکی از قدیمی‌ترین گزارشگران صداوسیماست ولی هرگز به اندازه سابقه و توانایی‌هایش مورد حمایت و توجه قرار نگرفته است. صحبت از محمد سیانکی است، کسی که اکنون نزدیک به 30 سال است مسابقات فوتبال را گزارش می‌کند. سیانکی اخیرا مربیگری را هم جدی‌تر از قبل دنبال می‌کند ولی کمتر کسی می‌داند که او قبل از اینکه گزارشگر رادیو و تلویزیون شود، فوتبالیست حرفه‌ای بوده و سابقه بازی کنار مرحوم سیروس قایقران را هم دارد. دست تقدیر اما او را به گزارشگری آورد؛ شغلی که خودش می‌گوید عاشق آن است و هرگز به آن برای کسب درآمد نگاه نمی‌کند.

مهم ترین محورهای گفت و گو با این گزارشگر قدیمی فوتبال را در ادامه می خوانید:

*من اول فوتبالیست بودم که به صداوسیما آمدم.من سال 71 – 72 با تیم کشاورز قرارداد بستم.یکی از مسئولان ان زمان باشگاه کشاور آمد در یک بازی محلی بازی من را دید و من را برد باشگاه کشاورز و گفت از این جوان تست بگیرید. آن زمان یورگن گده سرمربی بزرگسالان بود و آقای محمود بیداریان سرمربی امیدها بود و مرحوم سیروس قایقران هم بازیکن بود و هم مربی.باور نمی کنید در ان جو من دست و پایم می لرزید.برای اولین بار قایقران،امیر افتخاری و علیرضا دلیخون را می دیدیم.جلسه اول که رفتم گفتند فردا مدارکت را بیاور. من رفتم میدان فاطمی دفتر باشگاه کشاورز و قرارداد بستم. 150 هزارتومان پول پیش و ماهی هشت هزارتومان.خیلی پول زیادی بود.

*سال بعد یکی از بچه محل های ما آقای اسماعیل براری مدیر گروه گزارشگران رادیو بود. من ان زمان هم خوره روزنامه بودم. کیهان ورزشی، دنیای ورزش و ابرار ورزشی را همیشه می گرفتم و می خواندم. خطی را جا نمی انداختم. به من گفت اطلاعات ورزشی ات خوب است؟ گفتم عالی. گفت یک روز بیا میدان ارک رادیو. خدا بیامرزه آقای اسکویی هم بود؛ همین طور آقای جهانی. تست صدا از من گرفتند و من شدم گزارشگر برنامه های رادیو.

*اگر به عقب برگردیم فوتبال را از دایره زندگی ام حذف می کنم.علیرغم اینکه فوتبال را دوست دارم هرگز سمتش نمی روم. شاید اگر رادیو می ماندم قصه فرق می کرد اما در تلویزیون از یک طیف ضربه های زیادی خوردم. رفتارهای غیر انسانی که دل من را شکستند. طیفی که قدرت هم دستشان بود. از آدم های ورزشی صداوسیما. من از زمان آقای لاریجانی در صداوسیما بودم تا همین الان که آقای جبلی هستند. ایشان رفتار پهلوانانه ای دارند اما تا به حال حتی به ایشان هم چیزی نگفته ام. در بخش فساد شما ببینید،بخشی از آن فاسد هست و همه که فاسد نیستند. من بی احترامی های زیادی دیده ام اما دارم کارم را ادامه می دهم.

*گزارش های جام جهانی نقطع عطف زندگی ام بود.در گزارش های جام جهانی خدا خیلی به من لطف کرد و کلماتی به ذهنم خطور می کرد که از خودم می پرسیدم که این کلمات از کجا آمد؟ من اصلا دنبال تقلید و جملات تکراری نیستم.من بازی لهستان و آرژانتین را گزارش کردم. لواندوفسکی تازه به بارسلونا آمده بود و من گفتم آن چیزی برای لوا آرزوست، برای مسی خاطره است. من قبلش به این فکر نکرده بودم. یکدفعه دیدم استودیو 14 همه تعجب کردند و گفتند چه گفت؟ با این حال مسیر زندگی من به این شکل رقم خورد و تا سال 80 فوتبال را در باشگاه های شاهین و مقاومت و نیروی زمینی ادامه دادم.

*یک نکته جالب برای شما بگویم.در مقطع کوتاهی اینستاگرام را نصب کردم.می خواستم ببینم برای من جذابیت دارد یا نه؟ به دو ماه نرسید و صفحه ام را بستم. یک روز در جلسه ای با یکی از تهیه کنندگان بودیم که ایشان گفت آقایان گزارشگر! فردا این مطلب را در اینستاگرام خودتان استوری کنید و ... من به ایشان گفتم که اینستاگرام ندارم! یک چیزی گفت که انجا هم دلم شکست. گفت تو که اینستاگرام نداری کسی آدم حسابت نمی کند! آنجا مصر شدم که دیگر نداشته باشم. اگر قرار است شخصیت من با فضای مجازی شکل بگیرد می خواهم اصلا این طور نباشد و شکل نگیرد.

* من مدرک A آسیا دارم. آن زمان پول را واریز کردم و از کلاس D آغاز کردم. آن زمان رضا لک با ما بود. بعد کلاس C.در این کلاس بهزاد غلامپور، بهنام ابوالقاسمپور و تاتار بودند. بعد رسیدم به کلاس A که دوستان عزیزی بودند که با هم دوره را گذراندیم. استاد ما آقای محصص بودند. من در "کوچینگ" نمره بالایی گرفتم که آقای محصص تعجب کرده بودند. یک بار حمید مطهری که احترام زیادی هم برای من قائل است پیشنهاد داد که دستیارش شوم. حمید مربی با دانشی است.من خودم دوست داشتم در تیم های پایه کار کنم.یک روز خواهرزاده ام را بردم مدرسه فوتبال.دیدم این بچه چقدر استعداد دارد.به واسطه این بچه که داشتم به او کمک می کردم رسیدیم به آکادمی کیا.به من گفت می خواهم شانسم را اینجا امتحان کنم.آنجا هم قبول شد و من این بچه را می بردم و می آوردم تا اینکه یک روز هادی مهدوی کیا که فهمید من مدرک دارم گفت بیا و به ما کمک کن.ما دنبال آدم سالم می گردیم و ...در آنجا شروع کردم.البته در چند تیم دیگر هم بودم.سه سال در آکادمی کیا کار کردم و دو تا قهرمانی با تیم امیدهای این آکادمی به دست آوردم؛بدون حتی یک باخت. تا همین الان که پیش شما هستم یک هزارتومانی از آکادمی کیا نگرفتم.البته گله هم می کنم و شاید آقا مهدی خبر نداشته باشد.من سلامت کار کردم و مزدی هم نگرفتم.این خوب نیست.

*می خواهم به مردم،به جوان ها و به خانواده ها بگویم که سمت فوتبال نیایید و مسیرتان را عوض کنید.اصلا دنبال فوتبال نیایید یا اگر می خواهید بیایید منتظر عواقبش باشید.چه روحی،چه جسمی و چه مالی.من دوست ندارم خیلی از مسائل را باز کنم. من به این بچه هایی که با آنها کار می کنم می گویم که به این فوتبال نگاه برای تغییر مسیر نداشته باشید.از هر 100 هزار نفر یک نفر بیرانوند می شود.یک فیلم بیرو ساخته می شود و ...الان خانواده ها دارند می گویند که بچه من بی خیال همه چیز شود در صورتی که بچه اش نخبه علمی است.ما رسانه ها یک بتی ساخته ایم از فوتبال که خانواده ها فکر می کنند بچه های شان می توانند ره صدساله را یک شبه طی کنند.در خیلی از آکادمی هایی که کار کرده ام بچه هایی می آمدند که من می دیدیم رنگ به صورت ندایند!کاشف به عمل می آمد که سه روز است این بچه ها نه جای خواب دارند نه غذا.شب ها در پارک ها می خوابند.الان بازیکن تستی می آید و می بینم که رنگ و رویش پریده است.لب هایش سفید است.بدون آب و غذا و جای خواب.این را چه کسی باید درست کند.این بغض را چه کسی باید درست کند.من سربالایی زندگی ام را رفته ام و الان در سرپایینی هستم.الان اینستاگرام و فضای مجازی تعیین کننده است.مربیان بدنساز از خدا بی خبر که با پودر و قرصا و آمپول فکر می کنند می توانند از این جوان ها فوتبالیست بسازند.

*ما یک بازیکن در کیا داشتیم به نام محمد امین رزاق که هافبک وسط قدری بود، من خیلی سعی کردم به او کمک بکنم، در گزارشم هم گفت برای یک مربی چقدر لذت بخش است که یکی از شاگردانش را در جام جهانی می بیند، دیدم یک خبرگزاری زد آقای گزارشگری که خودش را پرزنت می کند، گفتم چه ربطی دارد، من در مورد یک جوان دارم صحبت می کنم، خلاصه از رده های سنی نونهالان شروع کردم و رسیدم به جوانان، اگر عمری باقی بماند به بزرگسالان برسم و در نهایت تصمیمم خداحافظیه، تصمیمم فعلا این است، تا فردا چه شود مشخص نیست. فکر نکنید کیسه ای دوختم.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب