سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۲

داریوش کاردان: هیچ وقت سعی نکردم مردم را با بیژامه راه راه و آفتابه بخندانم

داریوش کاردان معتقد است؛ نه تنها سطح سلیقه در جامعه پایین آمده بلکه سطح توقع از مدیرانمان آن‌هم نه فقط درصداوسیما، بلکه تمام مدیران فرهنگی، مطبوعاتی، فضای مجازی و حتی نمایش خانگیمان هم پایین آمده است.

داریوش کاردان: هیچ وقت سعی نکردم مردم را با بیژامه راه راه و آفتابه بخندانم

خبرآنلاین نوشت: داریوش کاردان از دهه شصت در صداوسیما بوده و بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم، برنامه‌هایی را ساخته و اجرا کرده که در زمان خودش یکه‌تاز بوده و بعد از سال‌ها تقریبا بی‌مانند است. هنرمندی که برنامه «صندلی داغ» او تقریبا بنیانگذار تاک شوهای تلویزیونی بود. کسی که در دهه شصت جرات می کرد در لباس استاد خرناس با مسئولان سیاسی کشور، در رادیو شوخی کند و همه را روی صندلی داغی بنشاند که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد. حالا سال‌هاست که رد و نشانی از این پیشکسوت در صداوسیما به چشم نمی‌آید و خودش می‌گوید: «رادیو گوش نمی‌دهم و ترجیح هم می‌دهم که تلویزیون نبینم» و وقتی از دلیل کم کاری‌اش می‌پرسیم می‌گوید آنچه مدنظر من است، مدنظر مدیران نیست و بالعکس ضمن اینکه سطح سلیقه بسیار کاهش پیدا کرده است.

مهم ترین محورهای این گفت و گو را بخوانید.

_ من در طول این ۴۴ سال که حالا شده ۴۵ سال، هر کاری کرده‌ام از دوبله و نویسندگی گرفته تا اجرا و بازیگری و تعریف از خود نباشد کارهایم بد نبوده؛ یعنی قابل قبول بوده و نزدیک به استاندارد بوده است؛ هرچند خودم قبول ندارم، ولی این که چرا امروز در هیچ کدام از این کارها نیستم جوابش نزد من نیست. گاهی کارهایی پیشنهاد می‌شود (نمی‌خواهم بگویم من شأنی دارم) ولی در شأن من نیست، ممکن است یک نفر، خیلی فرد بدی باشد و یک کار خوب در شأن او نباشد، چون شأنش بد است. واقعیت این است که گاهی به من سریال‌هایی پیشنهاد می‌شود و می‌گویند بیا در این کار بازی کن. اثر را بررسی می‌کم نه سر و ته دارد، نه محتوا، گاهی هم با من و سلیقه‌ام جور در نمی‌آید و قبول نمی‌کنم. گاهی کارهایی که می‌توانم انجام دهم، از من خواسته نمی‌شود. بعضی اوقات هم کارهایی انجام داده‌ام که نیمه رها شده است.

_ امروز خیلی چیزها تفاوت کرده است، یکی از چیزهای اصلی این است که سلیقه‌ها خیلی پایین آمده‌؛ به عنوان مثال طنز مورد قبول من اصلا این طور نیست. من هیچ وقت سعی نکرده‌ام که مردم را با بیژامه راه راه و آفتابه بخندانم، همیشه شوخی‌های نیش‌دار و طنزهای فخیم مدنظرم بوده‌است. حتی آن ترانه‌هایی هم که می‌ساختم و به نظر شاد و همراه با رقص می‌آمد، حرف‌هایی داشت و همیشه تلاش کردم چیزهای بیهوده نگویم، چون از نظرم این‌چیزها خریدار ندارد. به همین منظور هم از سال‌ها پیش و به طور ضمنی چندین بار اخطار دادم که این فاصله بین یک طنز فاخر با سطح سلیقه مردم در حال افزایش است و طنز ما روزی به جایی خواهد رسید که اول کوچه بازاری و بعد هم مبتذل شود. من اصلا این فضا را بلد نیستم، نه این که بگویم بد است، شاید هم این طنزها لازم باشد، اما من بلد نیستم. اگر هم بلد باشم حاضر نیستم وارد این فضا شوم. اگر بخواهیم از کلمات آن‌گونه استفاده کنیم اصلا کار سختی نیست حتی فضای فعلی جامعه هم برای این کار آماده شده به همین خاطر هم قصه‌ سریال‌ها و برنامه‌های جدی هم در همین فضا روایت می‌شود. بخشی از این اتفاق به دلیل عوض شدن سلیقه‌ها و بخش دیگر آن به عوض نشدن من مربوط است.

_ امروز می‌بینیم که در مسیر این تندباد شوخی با هرچیز و جذب مخاطب به هر قیمت، آقایی که یک زمان فیلم‌های خیلی خوب و جدی بازی می‌کرد، امروز در حال قر دادن است، چرا؟ جامعه می‌خواهد، باز هم نمی‌گویم این اتفاق بد است، حتی خود من هم در «دفتر یادداشت» کارهایی انجام دادم اما برای پایه ریزی هویت کاکتر بود. شما اگر امروز تبلیغات فیلم‌ها را نگاه کنید، همه در حال رقصیدن هستند. فضا تغییر کرده و این‌طور شده که مردم می‌خواهند چیزهای این چنینی را ببینند.

_ جامعه ما گرسنه است، سرگرمی، طنز و حتی خبرهای هیجان‌انگیز می‌خواهد. جامعه، مردم و گروه‌های مختلف ضمنی و اجتماعی از این اخبار و برنامه‌ها لازم دارند، ولی چون جز نیمرو چیزی نیست پس خواه ناخواه از خواسته خودشان پایین می‌آیند. حالا اگر شما یک طنز خوب پخش کنید که معنا هم داشته باشد عده زیادی می‌پرسند:« ما آمده‌ایم که تفریح کنیم، این چه می‌گوید؟ چرا برای یک ساعت خندیدن باید فکر کنم؟ این طور می‌شود که سلیقه‌ها عوض می‌شوند. ما برنامه‌ای داشتیم که خودم آن را ساخته بودم و خیلی‌های دیگر در فرآیند ساخت آن کمکم کردند. اگر بخواهید می‌توانم نام ببرم که کاری که هم می‌خنداند و هم نکته‌ای پشت این خنده داشت. کار طوری بود که نکته‌ای را پشت خنده‌ها می‌گفت، اما امروز نکته‌ای در کار نیست. مدتی هم هست که اجازه داده‌اند برنامه سازان چیزهایی که قبلا ممنوع بوده را بگویند، که آن‌ها هم انقدر می‌گویند که از حساسیت می‌افتد. یک تریلی که دارد سرازیری می‌رود می‌گویند خیلی ترمز نگیر، بگذار روی دنده سنگین، چون زیاد که ترمز بگیری از حساسیت می‌افتد و در مواقع خطر دیگر کار نمی‌کند.

- من راحت به شما بگویم. نمی‌دانم بعد از این مصاحبه چه اتفاقی می‌افتد، اما آن زمان‌ها، وقتی اشاراتی می‌شد و ما می‌فهمیدیم که در فلان جا اختلاسی شده، آن را که مطرح می‌کردیم جامعه تکان می‌خورد، اما امروز آنقدر این ماجرا زیاد شده اصلا برایمان مهم نیست که چه رقمی دارد و چند میلیارد است و به اصطلاح «کک هیچ کسی نمی‌گزد» نه مردم و نه مسئولین. انگار واکسینه شدیم، هرچه هم در رادیو و نمایش‌نامه‌های طنز بگویند دیگر مهم نیست.

- من ترجیح می‌دهم که تلویزیون نبینم و به جای آن یک فیلم سینمای خارجی یا داخلی ببینم که چند نفر از آن تعریف کرده‌اند و رادیو هم گوش نمی‌دهم. دیده بودم که اکثر خانم‌های خانه‌دار رادیو پیام برایشان مثل یکی از لوازم آشپزخانه مثل ملاقه و... است و باید همان جا روشن باشد، بعضی اوقات هم سوار ماشین می‌شوم رادیو ورزش یا رادیویی که فقط ترانه پخش می‌کند را می‌بینم که روشن است. بالاخره ملت به فوتبال یا ترانه علاقه دارند که گوش می‌دهند و نمی‌توانم این را تایید کنم، اما اگر کارم این بود که آمار مخاطبین صدا و سیما را دربیاورم، آن وقت آن را بررسی می‌کردم.

- صحبت کردن درباره جامعه، جامعه‌شناس می‌خواهد، اما من به عنوان یکی از افراد جامعه (حرف‌هایی که می‌زنم تخصصی نیست و حرف‌های دل خودم است) باید بگویم، جامعه دیگر حوصله نقد ندارد. جامعه دغدغه‌اش نان، شیرخشک بچه‌ و داروست(بعضی آمپول‌های خاص ۱۴۰میلیون تومان است) دغدغه جامعه مسکن است. این جامعه نمی‌خواهد نقد گوش کند و می‌گوید:« به من چه؟ باید بیشتر کار کنم تا پول بیشتری به خانه‌ام ببرم، که بتوانم گوشت و تخم‌مرغ و... بخرم. دغدغه‌ما امروز این‌هاست و برای این که کسی در آن بالا ۳ میلیارد اختلاس کرده، کاری از دست ما برنمی‌آید. فرض کنید من پیک موتوریم، دغدغه من این نیست که چه کسی چه‌قدر اختلاس کرده است من فقط می‌خواهم توانایی پرداخت قسطم را داشته باشم. فکر می‌کنم دغدغه جامعه من، در حال حاضر دیگر فرهنگ، شناخت و ایران‌شناسی نیست. ما در جایی قرار گرفته‌ایم که شبیه رازبقاست و می‌خواهیم که فقط زنده بمانیم، اما زندگی نمی‌کنیم، البته جو غالب را می‌گویم وگرنه خیلی‌ها خیلی قشنگ زندگی می‌کنند. اصلا نمی‌خواهیم دنبال نقد باشیم و تنها نقدی که امروز مردم ما می‌شناسند، نقدی است که به جیب می‌آید و غیر از آن چیزی نیست. آن‌ها فراغ بال می‌خواهند؛ یعنی شما باید مشکلات اولیه زندگی را رفع کنی، یک سقف ولو کوچک بالای سرت باشد، بچه‌ات گرسنه نباشد، لباس تنت باشد، دارو به‌دستت برسد، آن‌وقت می‌توانی بنشینی درباره فرهنگ صحبت کنی و انتقاد کنی، متاسفانه ما در همان پله اول گیر کرده‌ایم. 

_ کشوری که در مجموع نفت و گاز در جهان، اول است، در ضریب هوشی یکی از کشورهای برتر جهان است و مردمش هوش بسیار بالایی دارند، ضریب نجابت، نوع دوستی، مهمان نوازی، آثار تاریخی، منابع زیرزمینی، روزمینی، کویر و بندرش بالا و ارزشمند است و چیزی کم ندارد و می‌گویند: «دو کشور در جهان است که اگر درش را کامل ببنند مردمش از گرسنگی نمی‌میرند، یکی آمریکاست و یکی ایران» و همه چیز دارد، از نفت، جنگل، برف، سرما و از اردبیل و بوشهر و ارومیه و... نباید چنین وضعیتی داشته باشد.

- بخشی از روان و روح و تن بچه در خانه شکل می‌گیرد. بقیه در جامعه، کوچه، مدرسه و دانشگاه شکل می‌گیرد و از دست پدر ومادر خارج است. نه فقط در ایران بلکه در همه دنیا این طور است. امروز فضای مجازی سوار بر اسب تربیت همه خانواده‌ها شده است. شما خودت را هم بکشی و به بچه‌ات بگویی این صحنه را نبین او می‌رود در اتاقش و زیر پتویش آن را تماشا می‌کند. 

- من به عنوان کسی که تقریبا از ابتدای انقلاب در رادیو و تلویزیون بودم تا به حال، که حضورم تقریبا نیم‌بند شده و بعضی اوقات هر چهار یا ده سال یک بار به تلویزیون می‌روم، با کمال حسرت می‌گویم: «سال به سال دریغ از پارسال.» ما حتی سطح توقع مدیرانمان هم پایین آمده، ان‌هم نه فقط درصداوسیما، بلکه تمام مدیران فرهنگی، مطبوعاتی، فضای مجازی و حتی نمایش خانگیمان. حالا یا به دلیل این است که سیاسی برخورد می‌شود، یا به دلیل برخوردهای دیگر. اینان روز به روز توقعات خودشان را پایین آورده‌اند. یک زمانی می‌گفتند: «سریالی پخش کنیم، که خیابان‌ها خلوت شود.» امروز می‌گویند:« خداکند مردم اخبار را ببینند.» وقتی هم که سالی - ماهی یک سریال پخش می‌شود و قشنگ است و مردم کم کم اقبال نشان می‌دهند، برای این که مثلا فلان برنامه دیده شود، آن را می‌گذارند قبل پخش آن سریال یا وسط سریال، در صورتی که هیچ ربطی به آن ندارد. 

 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب