همشهری آنلاین نوشت: نمایشنامهخوانی «آدمخوارها» نوشته و کار رضا حماطی، برای یک روز در در عمارت نوفل لوشاتو روی صحنه رفت، اما همچنان حواشی آن ادامه دارد. بسیاری از هنرمندان چنین حرکتی را توهین را به "صحنه مقدس" تئاتر دانستند و هنرمندانی که سالها برای این هنرزحمت کشیدهاند. بعضیها با گذاشتن عکسی از علی نصیریان و عزت الله انتظامی روی صحنه تئاتر در کنار تصویر این بلاگرها بی هیچ کلمهای آنچه را بر سر فرهنگ و هنر و تئاتر آمده، نمایان کردند. کاربران دیگری هم فیلمی از محمود استادمحمد را بازنشر کردند که در آن با چهرهای رنجور از بیماری و با اشک میگوید «دلم میسوزد که بعضیها نمیدانند تئاتر چقدر برای ما مهم است و چقدر برای آن زحمت کشیده شده»
قداست یا حرمت
یکی از بازیگرانی که به این اتفاق اعتراض کرد، شبنم مقدمی بود. او در صفحه شخصیاش در اینستاگرام نوشت: «صحنه ارث پدر هیچکس نیست، اما پر واضح است که جای هر کسی روی صحنه نیست. نام هر لاطائلاتی که بر سکویی اجرا میشود، نمایش نیست و هرکس به تماشای هر اباطیلی نشست، تماشاگر تئاتر نیست. تئاتر قداست نه، اما حرمت دارد...تمام کنید این بساط فضاحت و تحقیر و ابتذال را.»
عاطفه رضوی، بازیگر و چهره پرداز هم نوشته است: «برای من که همیشه با تمام وجود به شغل فرهنگی و هنری خود احترام گذاشته ام و با کمترین حاشیه تمام تبعاتش را به جان خریده ام، خبر هولناک و دردناکی است که کسانی از این دست که حتی برای خود احترام قائل نیستند چه برسد به هنر و جامعه، با تشویق و ترغیب روی صحنه میروند.» برای بسیاری هم این اتفاق در کنار نبود هنرمندان واقعی تئاتر روی صحنه، بسیار تأسفبار بود.
این انتقادات تا حدی پیش رفت که یکی از بلاگرهایی که در این نمایش حضور داشت، ویدئویی در صفحهاش منتشر کرد و گفت از تئاتر منتفر است و بعد از این از ده کیلومتری سالن تئاتر هم عبور نخواهد کرد.
در مقابل هنرمندانی هم هستند که معتقدند ماجرای این سالهای تئاتر، داستان غم انگیزتری است و صرف حضور چند بلاگر اوضاع را از آنچه هست، بدتر نمیکند. کسانی هم بودند که میگفتند این برخورد با کسانی که به صحنه تئاتر روی آوردهاند، درست نیست و آنها را دلشکسته میکند. مثل پیام فروتن، طراح صحنه و مدرس دانشگاه تهران که بعد از ویدئوی بلاگری که در این تئاتر حضور داشت و شرحش رفت، در اینستاگرامش نوشت: «همین را میخواستید؟ تئاتر قرار است جذب کند نه این که دیگران را سرشار از نفرت کند.»
امپراتوری مخاطب
جدا از این نظرات، نباید از یاد برد که این اتفاق یک شبه رخ نداده و محصول وضعیت و گردش اقتصادی ضعیف تئاتر است. از سالهای پیش که تئاترهای خصوصی پا گرفتند و تعدادشان روزبه روز بیشتر هم شد، متولی گری دولت در تئاتر هم کم تر و کم تر شد تا جایی که در حال حاضر تقریبا فقط نهادی است که مجوز اجرای نمایشها را میدهد و روی نمایشها نظارت میکند. بودجه تئاتر هم سال به سال کم تر و ناکارآمدتر میشود. با بیشتر شدن تعداد سالنهای خصوصی که به دلیل بیشتر شدن فضای کار برای تئاتریها قطعا اتفاق خوبی بود، عامل پول در تئاتر بیشتر از هر زمانی تعیینکننده شد. مبلغ بالای اداره سالنها باعث شد مدیران سالنها ترجیح دهند نمایشهای پرفروش و باب ذائقه مخاطب روی صحنه بیاورند و اجاره گزاف سالنها به این منجر شد که کارگردانان از چهرههای سینمایی در کارشان استفاده کنند. آن هم نه به دلیل قدرت بازیگری آنها، که البته بسیاری از آنها این قدرت را دارند، بلکه به دلیل جذب مخاطب. به این ترتیب است که امپراتوری مخاطب در تئاتر شکل میگیرد و تا جایی میرود که برای دیده شدن اجرا دست به دامان چهرههایی شوند که مخاطب عام تصویرشان را در صفحههای مجازی دیده است.