سه‌شنبه ۰۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۱:۰۸

شباهت عجیب یک فیلم با فیلمی از کیارستمی

می خواهیم درباره فیلمی صحبت کنیم که خود زندگی را هدف قرار داده و فارغ از تصاویر و داستانی که خلق کرده است، می خواهد در این جهان لایتناهی، شما را با اتفاقی روبرو کند. 

منوچهر دین پرست در نقد فیلم زندگی و زندگی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: معنای زندگی اساساً چیست و چگونه می توان به آن دست پیدا کرد؟ آیا زندگی چیزی جز رفتار بیولوژیکی و غریزی است و ما برای چیز دیگری زندگی می کنیم؟ به افرادی که دور و برمان زندگی می کنند، چقدر دقت می کنیم؟

کدام یک خوشحال  تر و کدام عصبی تر و ناراحت تر هستند و مدام شکوه و گلایه می کنند؟  آیا تنها شادی و خوشحالی آنها به مسائل مالی ارتباط دارد یا اگر مشکل مالی هم نداشته باشند، باز هم حال شان بد است و اگر با آنها به صحبت و درد دل بنشینیم، مدام از زمین و زمان گلایه می کنند و در واقع خودشان هم نمی  دانند که چه می خواهند؟...

از این پرسش ها فاصله بگیریم. می خواهیم درباره فیلمی صحبت کنیم که خود زندگی را هدف قرار داده و فارغ از تصاویر و داستانی که خلق کرده است، می خواهد در این جهان لایتناهی، شما را با اتفاقی روبرو کند. 

در دوران سهمگین و دهشتناک کرونا، تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست دادند. رفتارها و زیست مردم به شدت تغییر کرد و چیزهایی جایگزین شد که شاید تا پیش از این جایی در تصور ما نداشت.

 معلمی به همراه کودک خردسالش در پی این ماجراست که چرا چند دانش آموزش در روستایی دور افتاده، وارد کلاس های آنلاین نشده اند.
 او می خواهد هر طور شده، خود را به آنها برساند و دلیل را جویا شود. سماجت و جستجوگری معلم در نوع خود بی نظیر نیست؛ چرا که ما چنین رفتاری ایثارگونه را در این قشر می بینیم. به هر حال، فیلم بر اساس چنین ساختاری قرار گرفته است. 

اما وقتی که فارغ از جزئیات و خرده داستان  ها و خرده روایت های فیلم مانند افرادی که قاچاقی درختان را قطع می کنند یا خانواده  ای ماهی پرورش می دهند یا کودکی که ساربان شترهاست بگذریم، متوجه می شویم که کارگردان فیلمی را خلق کرده است که می خواهد ابتدا و انتهای آن را با یک معنای خاصی که در نظر دارد، پیوند دهد.

فیلم اگرچه بی شباهت به فیلم زندگی و دیگر هیچ کیارستمی نیست، اما این فیلم هم به نوعی همانند فیلم کیارستمی در جستجوی زندگی است. اساساً در نگاه این دسته از کارگردان ها، زندگی در بطن جامعه و چیزی انتزاعی نیست. آنها زندگی را همسو با تفکر سهراب سپهری می بینند. 

نگاه ساده و بی آلایش آنها به زندگی، چیزی جز همین رفتارها و کنش ها نیست. در فیلم زندگی و زندگی به کارگردانی«علی قوی تن»، ما با جهانی ساده روبرو هستیم که اتفاق عجیب و خارق العاده و دلهره آوری روبرو نیستیم. او فیلمی ساخته  است که می خواهد مخاطب را در زیست روزمره اش همراهی کند. 

اگرچه باید پذیرفت که زندگی دارای سطوح و درجات تکاملی فراوانی است که بین دو سر حد، یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل که پشت سرهم به ظهور می رسند، محو می شوند، همانطور که انسان از لحاظ علم و آگاهی به سوی کمال در حرکت و سفر به سر می برد، همانطور هم حیات انسانی به سوی رسیدن به برترین سطح کمال ایده آل در حرکت است.

بنابراین، معنای اصلی زندگی عبارت است از سعی و کوشش انفرادی، خانوادگی و اجتماعی در جهت ارتقاء یا بالا بردن سطح زندگی و رسیدن به سعادت دنیوی. 

حال با چنین تعاریفی، نگاهی به فیلم زندگی و زندگی داشته باشیم. فیلم در بیابانی کویری تهیه شده که در متون ادبی و عرفانی، بیابان نشانه سردرگمی است. نشانۀ کسی است که وقتی در بیابان قرار گرفته، در پی راهی است. راهی که او را به قرار و سکنی می خواهد برساند. او در بیابان در پی نشان و آدرسی است. دائم از این سو به آن سو می رود. بارها مسیر را اشتباه می رود، اما این اوست که در انتها به راه خود می رسد.

 زبان مادر در فیلم با زبان کودکی، آمیختگی عجیبی یافته است و هر دو می خواهند به نشانی برسند. کودک از دلایل آمدنش به جهان شروع می کند تا اینکه به پدر ندیده اش می رسد. مادر رازهایی را آشکار می کند که پیش از این نگفته بود. این پیوند، کلیت فیلم را ساخته و مخاطب در میان این دو داستان قرار می گیرد. مخاطب با صحنه هایی بی تنش و آرامی روبرو می شود که گویی در برکه  ای آسوده به پشت خوابیده و جهان بدون هیچ تکانی همچنان پابرجاست. 

زبان تصویری که کارگردان برای بازگو کردن معنای زندگی برگزیده، اگرچه باید عمیق تر و شاعرانه تر گزیده می شد، اما افسوس که خرما بر نخیل و دست کوتاه است. اساساً انتخاب تصویر برای بیان مفاهیمی عمیق بسیار سخت و دشوار است و نیازمند ذهنی نقاد و سری شوریده دارد. چرا که میان کلام و تصویر، اگرچه فرسنگ ها راه است، اما گاهی به باریکی یک تار موست.

 من به شخصه میان جهان ذهنی کارگردان فیلم و عباس کیارستمی، تفاوت پیچیده و غامضی نمی بینم. هر دو از شدت بداهت در میان این معنا قرار گرفته اند و هر کدام برای تحقق بیان خود تصاویری را انتخاب کرده اند که مخاطب را به سوی آن جذب می کند. حال باید دید که آیا مخاطب با زبان تصویری علی قوی تن می  تواند معنای زندگی را بیابد؟! 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب