وقتی رفاه اجتماعی وجود نداشته باشد و دولت در این زمینه به وظایفش خوب عمل نکند، آسیبهای اجتماعی روزبهروز فرصت رشد بیشتری پیدا میکنند.
ارمغان زمان فشمی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: چشمهای خیلی از ما به دیدن فقر عادت کرده است. زمستانها سر چهارراه، دیدن پسربچه ای که با پای برهنه، فال و آدامس میفروشد برایمان عادی شده و تابستانها دیدن پیرزنی که از شدت پادرد روی پله های ایستگاه مترو نشسته و بساط فروش لیف و کیسه حمام پهن کرده، دیگر اذیتمان نمی کند.
دیدن این جور صحنه ها به شهروندان تحمیل میشود و وقتی موضوع ناخوشایندی بارها تکرار شود قبحش از بین میرود. عادی شدن اتفاقات تلخ و خشونت بار، وجدانها را نشانه می گیرد و نابودشان می کند.
زندگی با خیلی از هموطنانمان نامهربان رفتار کرده است. مردم زاهدان آب ندارند، مردم اهواز هوا ندارند. در روزنامه می خوانیم که مرد میانسالی از ترس از دست دادن کفش نویش، وقتی جعبه کفش روی ریلهای مترو افتاد، برای برداشتن آن پایین پرید و با سررسیدن قطار، جان خود را از دست داد. مردم خشمگین و غمگین در صفهای نان و مرغ با هم درگیر می شوند و به روی هم چاقو می کشند.
چند بار که به مرد کارتن خواب کمک کنیم، بار پنجم کم می آوریم. این وظیفه شهروندان نیست که همه مشکلات را بین خودشان رفع و رجوع کنند، درحالی که الان وضعیت طوری شده که وقتی یک کودک دچار بیماری صعب العلاجی می شود، مردم برای درمانش پول جمع میکنند.
وقتی سرپرست خانواری به دلیل بدهکاری به زندان میافتد مردم برای آزادیاش پول جمع میکنند. وقتی صاحبخانه، مستأجری را از خانه بیرون میاندازد، مردم برای سروسامان دادنش پول جمع می کنند. مردم بار وظایف دولت را به دوش میکشند.
وقتی رفاه اجتماعی وجود نداشته باشد و دولت در این زمینه به وظایفش خوب عمل نکند، آسیبهای اجتماعی روزبهروز فرصت رشد بیشتری پیدا میکنند.
آمار اشتغال و ازدواج پایین میآید و آمار بزهکاری و دزدی و اعتیاد بالا میرود. ناگوار اینجاست که دزدان میلیاردی بیتالمال، به کانادا میروند و دزدان خردهپا با مجازات قطع عضو و زندان روبهرو میشوند، درحالی که ریشه خلافهای خرد، جای دیگری است. چهبسا مجرمانی که خود قربانی فقر و خشونتند. شاید اگر مسئولان به وظایفشان درست عمل می کردند، شاهد این همه خبر بد نبودیم.