محمد صالح علا در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: خودمان را میبینیم با دهان بازمانده، ابروهای بالا رفته و چشمهای گشاد شده و خیره که اینها همه از نشانههای تعجب کردن هستند. تعجب کردن، یک عکسالعمل طبیعی است. اصلاً شاید خوب است که بگوییم یکی از انسانیترین عکسالعملهای آدمی، تعجب کردن است. چنان که شاید بهتر بود دکارت میگفت: من تعجب میکنم، پس هستم!
همۀ کشفها و اختراعها موجب تعجب انسان است. تعجب کردن، زیباترین احساس آدمی است. من اگر تعجب نمیکنم، احساس تعجبم را از دست دادهام. منفذهای فهمم از پدیدههای عالم مسدود شده است.
اصولاً یکی از تعریفهای هنر، هنر به کمال هنری است که بتواند مخاطبش را شگفتزده کند. با اثری زیر پای مخاطبش را خالی کند. هنری که ما را متعجب نکند، شعری و نقاشی و نمایش و سینما و آوازی که ما را متعجب نکند، هنری متوسط یا هنری پیش پا افتاده یا کم ارزش است.
از دیگرسو، همۀ انسانها بالقوّه قادرند که تعجب کنند. اندازۀ تعجب ما نسبت مستقیمی با فهم ما دارد. احساس تعجب در همه چیز فراهم است.
آسمان، زمین، خورشید، ماه، ستارهها، کوهها، دریاها، درختها، هر انار یا خوشۀ انگور میتواند ما را متعجب کند. نه تنها در نخستین دیدار که هر دفعه که درختی، اناری، گلی را میبینیم، چنان شگفتزده شویم که انگار این نخستین بار است با آن ملاقات میکنیم. هر بار دیدن ماه، دیدن پدر و مادر، یکان یکان هموطنانمان، ما را شگفت زده میکند.
پس اگر من با دیدن روی ماه هموطنی، بیاختیار شگفتزده نمیشوم؛ همسایۀ دلتنگم را میبینم و تعجب نمیکنم؛ شخص گرسنهای را میبینم، هموطن در بندی را میبینم یا اگر هموطنی را به ناحق اعدام میکنند، حیرت نمیکنم بلکه میایستم تماشا میکنم، بیآنکه اعتراض کنم؛ جوانی را در فاصلۀ بسیار با آرزوهایش میبینم و تعجب نمیکنم؛ احتمالاً مبتلا به یک ناخوشی اخلاقی شدهام.
حیرتانگیز است که آدمی در برابر این همه چیزهای شگفت، بیهیچ تعجبی به زندگی خود ادامه دهد. تعجب نکردن، یک نقطه ضعف اساسی است. فقدان فهم عمیق از رویدادهاست. کالی عقل است. چنان که طفلی که عقلش به کمال نرسیده، تعجب نمیکند. زیرا هنوز سود و زیان خود را تمیز نمیدهد. مولوی میگوید:
فخر رازی علم را لیتی کند از برای طفلکان تی تی کند
البته آنها که تعجب نمیکنند، باید ابزار تعجب را برایشان تی تی کرد که احتمالاً آنها هم انسانهای بدی نیستند؛ که گفت:
دلبرم خوب است، اما رسم و آئینش بد است
مهربانیها به مردم میکند، اینش بد است
شاید ما در این دوران به دنیا آمدهایم برای آنکه تعجب کنیم. البته تعجب کردن و شگفت زده شدن، پدیدهای مادرزادی نیست. آدمیزاده متعجب به دنیا نمیآید.
تعجب کردن و متحیّر بودن را کمکم میآموزیم. آن هم در برخورد با عجایبی که در زندگی با آنها مواجه میشویم. به ویژه در جامعهای که تولید تعجب بدون تعطیلی است. در جامعهای که هر روز بیشتر امور آن، ما را متعجب میکند.