چهارشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۸

پسته در آثار عطار نیشابوری وداستان پسته‌زارهای نیشابور

بسياري از مستندات و شواهد تاريخي و جغرافيايي موجود نشان مي‌دهد كه نام «پسته» و درختان آن منشأ از سرزمين خراسان ـ به مفهوم جغرافيايي بسي وسيعِ قديم آن، كه ماورا‌ءالنهر را نيز شامل مي‌شد ـ منشأ دارد؛ بسياري از دره‌ها و دامنه‌هاي اين سرزمين را جنگل‌ها و توده‌‌هاي درختان پستة خودروي زير پوشش داشته است.

محمد حسین ابریشمی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: در مقالة حاضر نخست به معرفي پسته و رويشگاه‌هاي طبيعي آن، به‌ويژه در نواحي ابرشهر، نيشابور كهن، منطبق با سرزمین پارت در عهد باستان، مي‌پردازد و سپس با غور و پژوهش در ديوان و برخي منظومه‌هاي عطار نیشابوری، عروسان خيال او را با مضامين پسته ـ اين محصول بسيار مقوّي، مغذّي هوش‌افزا، خون‌ساز، نشاط‌آفرين و خوشمزة هميشه خندان با منشأ و ماهیَّتِ نام و نشانِ ايراني ـ نقل كرده؛ و در پي آن به نقل «داستان پسته‌زارهاي نيشابور» پرداخته است.

داستانی جالب و شنیدنی دربارة پسته که قرن‌‌ها در بین نیشابوریان دهان به دهان گشته و هنوز هم در اذهان برخی سالمندان آن دیار باقی است.

پسته

بي‌گمان كلمة «پسته» يك واژة گویشی بسيار كهن ايراني و برساختة مردماني است كه در روزگارانِ کهن بسي دور، در عرصة پهناوري در نواحي جنگل‌ها و رويشگاه‌هاي طبيعي درختان پسته، مي‌زيسته‌اند.

بسياري از مستندات و شواهد تاريخي و جغرافيايي موجود نشان مي‌دهد كه نام «پسته» و درختان آن منشأ از سرزمين خراسان ـ به مفهوم جغرافيايي بسي وسيعِ قديم آن، كه ماورا‌ءالنهر را نيز شامل مي‌شد ـ منشأ دارد؛ بسياري از دره‌ها و دامنه‌هاي اين سرزمين را جنگل‌ها و توده‌‌هاي درختان پستة خودروي زير پوشش داشته است.

اكنون نیز بقاياي آنها در شمال شرقي ايران (در جنگل‌هاي پستة نواحي زورآباد جام، سرخس، كلات، درگز، سملقان بجنورد، قازانقايه و مراوه تپة گنبد كاووس) و همچنین جنگل‌هاي كشورهاي افغانستان، ازبكستان، تاجيكستان و قرقيزستان، ازبكستان تا کاشغروختن در سرحد شمال‌غربی چين موجود است.

در دوران‌های گذشته جنگل‌هاي پسته و توده‌هاي درختي آن در بخش‌هاي زيادي از گسترة بسیار پهناورِ ابرشهر باستان، يعني نيشابور قديم پراكنده بوده است. محدودة نیشابور در ادوار کهن، تقريباً سرزمين پارت، يعني خراسان كنوني و نواحي اشك‌آباد (عشق آباد پايتخت فعلي تركمنستان) و از سوي غرب تا نواحي دامغان، را شامل مي‌شد.

آژي دهاك، پادشاه ماد، پارس‌ها را «پسته‌خور» خطاب كرده بود، و پارت‌ها (اشكانيان) پستة جنگلي را به عنوان خوراكي نيروبخش همواره، در سفر و حضر، همراه داشتند؛ در يك روايت ايراني به اين نكتة مهم اشاره شده است كه مادر زردشت، به هنگام بارداري، روزانه هفت دانه پسته و هفت مويز و يك سيب اصفهان مي‌خورد؛ ايرانيان به تجربه دريافته بودند كه پسته خون‌ساز و هوش‌افزا، مويز نيروزا و سيب لطافت‌بخش پوست چهره و بدن است، و تناول آنها موجب تقويت جسم و جان، و زيبايي و لطافت صورت و سيرت كودك مي‌شود. پزشكان و داروشناسان در منابع طب قديم به اين نكات اشاره كرده‌اند، و صحت آن توسط دانشمندان معاصر تأييد شده است.

واژة ايراني «پسته» يك لفظِ صوتي (نام‌آوا / onomatopoeia) ناشي از صدايِ شكستن دانة پستة محصول درختان خودروي بوده، كه در گوشِ مردمانِ مستقر در نواحي رويشگاه‌هاي طبیعی آن لفظِ «پیستک / پیسته» تداعي و وارد گويش آنان شده است. گسترة پهناور رويشگاه‌هاي طبيعي درختان پسته بر روي نقشة جغرافيايي (كه براساس 36 مأخذ تاريخي و جغرافيايي و گزارش‌هاي باستاني و كهن تا عصر حاضر ترسيم شده است) در اينجا ارائه مي‌شود.

در این گسترة پهناور جنگل‌ها و درختستان‌هاي پستة خودروي شهرها و آبادي‌هاي باستاني خراسان قديم (چون هرات، بلخ، گوزگانان، بادغيس، مرو، نسا، ابيورد، گناباد، بُشت و طرثيث / ترشيز، زوزن، گنبد (جنبد، نام فیض آباد محولات در برخی از متون کهن فارسی تا قرن نهم هجری)، زاوه، سرخس، طوس، بيهق، و ابرشهر يا نيشابور) و در ماوراءالنهر (مانند سمرقند، بخارا، خجند، ياركند، ترمذ و اخسيكت و ده‌ها شهر ديگر) قرار داشته است؛ از محدودة همين عرصة پهناور، تا قبل از حملة مغول (سال 617 و 618) هزاران دانشمند در رشته‌هاي مختلف علوم، فنون، فقه، فرهنگ، ادب و عرفان برخاسته‌اند كه برخي از آنها در جهان و بعضي در دنياي اسلام (چون ابن‌سينا، بيروني، فارابي، بوزجاني، امام محمدغزالي، خواجه عبدالله انصاري، ابوسعيدابوالخير، رودكي، فردوسي، خيام، عطار و ...) شهره‌اند؛ عدد بزرگان و دانشمندان برخاسته از محدودة گسترة جغرافيايي رويشگاه‌هاي طبيعي درختان پسته خارج از شمار بوده و آثار انبوه آنان در حملات و هجوم‌هاي هراسناك قبايل تركستاني از ميان رفته و معدودي بر جاي مانده است. 

از باب نمونه، ابوعبدالله حاكم نيشابوري در در قرن چهارم تاريخ نيشابور را در چندين مجلَّد به عربي نوشته، به معرفی نیشابور (ابرشهر) و اوضاع طبیعی و اجتماعی و فرهنگی آن و نیز شرح احوال دانشمندان و بزرگان پرشمار آن سرزمین پرداخته است. از آن کتاب عظیم تلخيصي بسیار اندك در قرن هشتم توسط محمدبن حسين خليفة نيشابوري به فارسي ترجمه شده و اصل آن از ميان رفته است. در اين ترجمه اسامی و مشخصاتی از برخی دانشمندان ناحية نيشابور تا عصر مؤلف آمده است. دكتر شفيعي كدكني كه اين كتاب را، تصحيح و منتشر كرده در مقدمة عالمانة خود از جمله نوشته است: «اگر اين كتاب را حتي فهرستي از كار حاكم نيشابوري بشماريم ـ كه تقريباً چنان است ـ اين فهرست، زندگاني حدود 2680 تن از بزرگان را شامل است». 

كثرت دانشمندان ناحية نيشابور تا قرن چهارم و پنجم، در همين عدد متوقف نشده و قطعاً تا حملة مغولان بر تعداد دانشمندان و آثار آنان افزوده شده است.

بی‌گمان در ديگر شهرهاي نواحي پسته‌خيز خراسان و ماوراء‌النهر، به تناسب جمعيت و اهميت، و نيز توجه حكمرانان به علم و دانش، هزاران دانشمند و شخصيت‌هاي برجسته پرورش يافته‌اند؛ به طوري كه عدد مجموعة آنان در مقايسه با ديگر نواحي ايران و جهان اسلام كه فاقد جنگل‌هاي پسته بوده‌اند، بسيار بيشتر است؛ اين مهم نبايد اتفاقي باشد و قطعاً‌ پسته در فهرست مواد غذايي مردمان نواحي خراسان و ماوراء‌النهر موجب ارتقاي توش و توان قواي جسمي و دماغي و در نتيجه افزايش ضريب هوشي آنان شده است. شادروان دكتر عبدالحسين زرين‌كوب در يادداشتي بر كتاب پستة ايران شناخت تاریخی  به همين مُهمّ اشاره كرده‌اند: 

توجه به اين نكته كه آنچه به عنوان محصولات غذايي در هر مرز و بوم به دست مي‌آيد، در ايجاد و پرورش نيروي حياتي و سجيّه و مَنِش اقوام تأثير قابل ملاحظه دارد... .


اكنون نيز ملاحظه مي‌كنيم كه مردمان مناطق پسته كاري از هوش و فراست بيشتري برخوردارند. مثلاً در استان كرمان كه درختان پسته در حدود دو قرن پيش توسط خراساني‌ها به آن نواحي رفته، ظهور بزرگان و نخبگان افزايش يافته، در حالي كه تا حملة مغولان و نيز تا رواج پسته كاري عدد آنان بسیار اندك است، يا مثلاً‌با ايجاد باغ‌هاي پسته در نواحي ساوه و قم، كه در منابع قرن سوم و چهارم هجري بدان اشاره شده عدد دانشمندان در اين نواحي و مناطق همجوار (ري، قزوين و اصفهان) قابل توجه بوده است.


مستندات حكايت از آن دارد كه پسته از خراسان به دیگر نواحي انتقال يافته، چون درختان رَقَمِ (به اصطلاح: واريته) مشهور به «پستة سبزواري» در باغ‌هاي كاشان تا عصر ناصرالدين شاه وجود داشته که در تاریخ کاشان به آن اشاره شده است.

پسته‌زارهاي بسيار انبوه نواحي سبزوار توسط «سباشي» امير خراسان و حاجب سلطان مسعود غزنوي، و يكصد هزار سوار جنگي وي منهدم شده كه واقعة غم‌انگيز آن را ابوالحسن بيهقي (قرن 6) نقل كرده است: «مردمان خراسان او را حاجب پاك روب لقب نهادند»؛ از چگونگي انهدام پسته‌زارهاي نواحي ابرشهر، نيشابور عصر ساساني،‌ كه در عهد پارت‌ها بهره‌برداري مي‌شده است، اطلاعي مستند نداريم، ‌اما داستاني کهن، حکمت‌آموز و شنيدني در بين مردمان برخي از نواحي خراسان،‌ به‌ويژه نيشابوريان، رواج دارد كه تبيين‌كنندة چگونگي برافكندن درختان پستة نيشابور است که شرح آن ذیل عنوان «داستان پسته‌زارهای نیشابور» در پایان مقالة حاضر آمده است.

مضامين پسته در عروسان خيال عطّار

صاحب اين قلم طي ربع قرن (سال‌هاي 1348-1373) مطالعه و پژوهش در باب مباحثي از تاريخ كشاورزي از جمله به پژوهش تاريخي دربارة پستة ايران پرداخته است، كه منجر به تأليف كتاب «پستة ايران» گرديد. این کتاب در سال 1373، منتشر و كتاب گزيده سال شد. در ضمن تحقیق و تألیف کتاب موصوف به مطالعه و بررسي واژة «پسته» در مضامين شاعران، از قرن سوم هجري تا عصر حاضر ادامه داده كه حاصل آن تحت عنوان: پسته‌نامه، در سال 1371، وسيلة ادارة بررسي‌هاي اقتصادي بانك كشاورزي به چاپ رسيده است. در پی آن، تا 23 فروردين 1388، به این پژوهش ادامه داده است، و از حدود 800 ديوان و مجموعة شعري، در حدود 2000 بيت از 400 شاعر، با مضاميني از پسته يادداشت كرده است. قطعاً‌، شمار شاعران و عدد ابيات آنان، با مضامين پسته، به مراتب بسیار بيشتر از اينهاست. 

با اين وجود، با بررسي ابيات يادداشتي، به اين نتيجه رسيده است كه: اولاً، گمان نمي‌كند در هيچ كدام از ادبيات منظوم ديگر زبان‌هاي رايج جهان، به اندازة سروده‌هاي فارسي طي 12 قرن گذشته، مضاميني با واژة پسته آمده باشد؛ ثانياً، بيشترين مضامين از آن سخن‌سرايان همان محدودة عرصة پهناور رويشگاه‌هاي طبيعي درختان پسته،‌ يعني خراسان و ماوراء‌النهر قديم است؛ ثالثاً، با بررسي ابيات هر يك از شاعران، از نظر آمار عددي، عطار نيشابوري سرآمد است و مقام نخست را از نظر شمار مضامين پسته دارد. در حالي كه نگارنده همة آثار مُسلّم يا منسوب به عطار را در دسترس نداشته، و مضامين پسته در عروسان خيال او را تنها در شش اثر وي: ديوان عطار، خسرونامه، مختارنامه، مصيبت‌نامه، الهي‌نامه و منطق‌الطير را مطالعه و بررسي كرده است. 

براساس همين مطالعات، و يادداشت‌هاي خود، گمان قريب به يقين پيدا كرده كه عطار در مقايسه با ديگر شاعران همة آفاق و اعصار، بيشترين مضامين پسته را در سروده‌هاي بسي دلنشين خود، گنجانده است. مضامين شاعرانة وي نشان مي‌دهد كه عطار علاقه و توجه بليغي به پسته داشته است، و شايد بتوان با بررسي مضامين پسته در آثار منظوم منسوب به عطار، به شيوة قياسي، صحّت انتساب برخی آثار منسوب به عطار نیشابوری را محك زد. 

توجه فوق‌العادة عطار به پسته حكايت از آن دارد که وی درختان پسته را همواره در جلو چشم یا میدان دید و در دسترس خود داشته است. به يقين تا پيش از وقوع قتل عام وحشيانة صدها هزار انسان توسط مغولان در نيشابور ـ كه شايد يكي از عظيم‌ترين كشتار‌هاي بشري در طول تاريخ جهان باشد ـ و به روایت‌هایی، شهادت عطار در اين واقعة بسي غمبار (سال 618 قمري)، هنوز بقاياي پسته‌زارهاي نيشابور و نواحي آن بر جاي بوده است؛ چون، علاوه بر وجود شواهد و مستنداتي پراكنده، بنابر تحقيق از كارشناسان خبرة محلي اكنون در دامنه‌هاي كوهستان مهر در ناحية سبزوار حدود 70 درخت پسته و در نزديك ديزباد از نواحی نيشابور چند درخت پستة خودروی باقي است. 

به هر حال بدان لحاظ که عطار در قرن ششم می‌زیسته، و هنوز بقایی از پسته‌زارهاي سرزمين پارت باستان، در عرصة پهناور سرزمین نيشابور عصر ساساني و بعد از اسلام،‌ را در اطراف دیار خود می‌دیده، طبعاً به «پسته» علاقه و توجهی خاص و مستمر داشته است. در نتیجه نام و یاد آن در ذهن پویا و شاعرانة وی نشسته است. به همین دلیل در آثار منظوم خود به فراوانی از «پسته» یاد کرده است.

بدان سان که گویی پسته‌زارهای طبیعی نیشابور را از چشمة پاك و زلال انديشه آبياري و نام «پسته» محصول، هوش‌افزا و خون‌ساز، آنها را در مضامین عروسان خيال‌ خويش جاودانه كرده است.

 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب