امام مساله فلسطین را از یك امر تاكتیكی خارج و به یك امر استراتژیك تبدیل و از صبغة ناسیونالیسم آن کاست. امام موسی صدر اولین كسی بود وضعیت شیعههای جنوب لبنان و رابطه اش با جنبش آزادیبخش را بهبود بخشید و به مساله فلسطین صبغة مكتبی و اسلامی داد و آن را از یک مساله صرفا عربی خارج و ثابت کرد که عرب زیرمجموعهای از امت اسلام است و نه برعکس.
علی اکبر صالحی: هر ارتشی در جهان دارای چند ركن مهم است که «دلیل» در رتبه نخست این ارکان قرار دارد؛ به این معنا که یك ارتش برای اقدامات خود به دنبال دلیل و سبب است. ارکان دیگر،«اراده و ایمان» تعریف شده است. اگر ارتشی سبب یا دلیل اشاره شده را داشته باشد، ولی اراده ای برای تحقق آن را نداشته باشد، كارایی لازم نخواهد داشت. رکن سوم «ابزار» است كه اگر در اختیار ارتش قرار نگیرد عملا کاری از پیش نخواهد برد و در نهایت ضرورت چهارم،«فرماندهی» است. ابزار موردنیاز یک ارتش، در حوزههای زمینی، هوایی، دریایی، فضایی، اطلاعاتی و شناختی است.رویارویی ارتشهای عرب و رژیم صهیونیستی در طول تاریخ را باید با توجه به این تعاریف و ارکان مورد بررسی قرار داد و دلایل شكستها و پیروزی ها را تحلیل کرد.
سیر جنگ های اسرائیل و کشورهای عربی
نخستین جنگ میان اسرائیل و کشورهای عربی سال 1948 رخ داد كه اسرائیل تازه اعلام استقلال كرده بود و این جنگ با هدف شکست رژیم آغاز شد ولی نتیجه آن متاركه جنگ، یعنی یك نوع توافق آتشبس موقت بود. در نبرد بعدی هم که سال 1956 روی داد و به جنگ کانال سوئز مشهور است، جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر کانال سوئز را ملی اعلام کرد و فرانسه، انگلیس و اسرائیل ضد مصر وارد جنگ شدند. در این جنگ هم با ورود نیروهای بینالمللی، توافقنامه آتشبس امضا شد.
در جنگ شش روزه سال 1967كه مصر، اردن، سوریه و عراق در آن مشاركت داشتند رژیم اشغالگر صهیونیستی پیروز شدو نتیجه جنگ بعد از شش روز اشغال شبه جزیره سینا در مصر، كرانه باختری در اردن، جولان در سوریه بود كه ضربه مهلكی به فلسطین بود و خیانتی كه از سوی نزدیکان (داماد) به عبدالناصر به او شد، واقعا غیرقابل باور بود.
جنگ بعدی در سال 1973 بین مصر، سوریه و اسرائیل شروع و درنهایت منجر به توافق آتشبس شد. در این جنگ،زمینی رد و بدل نشد و پس از آن هم زمینه توافق کمپ دیوید فراهم شد. جنگ بعدی سال 1982 روی داد که سازمان آزادیبخش فلسطین به ریاست یاسر عرفات در برابر اشغال لبنان ایستاد، جنگ چند ماه طول كشید، اسرائیلتا سال 1985 در لبنان حضور داشت و درنهایت مجبور به عقبنشینی از بخشی هایی ازلبنان شد اما تا سال 2000 در جنوب لبنان ماند. این جنگ همزمان با تشكیل حزبالله بود و این گروه مشاركت جدی در آنداشت و درنهایت توانست اسرائیل را از جنوب لبنان عقب براندکه از این عقب نشینی می توان به عنوان اولین شکست اسرائیل نام برد.
در حالی كه در جنگهای قبلی در سال های 1973، 1967، 1956 و 1948 با اینکه دولتها با اسرائیل جنگیدند، هیچ كدام موفق به شکست یا عقب نشاندن این رژیم نشدند؛یا سرزمین از دست دادند و یا متاركه جنگ كردند. در سال 2000 اسرائیل نه با جنگیدن در برابر دولت که با مقاومت تشكیلات مردمی حزب الله مجبور به عقبنشینی از لبنان شد و این حضور و نقش آفرینی تشكیلات مردمی در مقابل تشكیلات دولتی است به این معنا که وقتی مردم وارد صحنه شدند، افول اسرائیل در جنگ هم آغازشد.
افول به این مفهوم كه نه دیگر میتواند سرزمینی را اشغال كند و نه به آن اهدافی كه تعیین كرده بود، دست یابد. جنگ 33 روزه سال 2006 با حزبالله لبنان هم تاکید دیگری بر شکست هیمنه اسرائیل بود. گرچه تعریف شکست می تواند متفاوت باشد اما اسرائیل به هیچ كدام از اهداف خود در این جنگ ها نرسید و در نهایت به پذیرش آتش بس و استقرار نیروهای بینالمللی در مرز لبنان تن داد. در جنگ 22 روزه با حماس بین سال 2008 تا 2009 هم بار دیگر اسرائیل دست خالی از میدان خارج شد.
از سال 2000 كه رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان عقبنشینی كرد، حتی با وجود درگیریهایی كه بهطور مرتب با نیروهای حزبالله و جنبش امل وجود داشت، اسرائیل معنای عقبنشینی را فهمید و جهان هم عرب متوجه شد كه اسرائیل دیگر آن هیمنه و تصویری كه از او ساخته بودند، نیست و می توان این رژیم را شکست و در بن بست قرار داد. این تفکر از همان سال سبب شد که رژیم صهیونیستی در هر درگیری خود چه با حزب الله، چه حماس و چه در کرانه باختری، همواره به یک نوعی عقبنشینی كند. به این مفهوم كه به هیچ كدام یا دستکم بخش عمده ای از اهداف خود نرسد.
شکست چهار کشور عربی از رژیمی کوچک و فاقد عمق استراتژیک در جنگ 1967بسیار سوال برانگیز و البته متاثرکننده بود. در پاسخ به این پرسش باید بار دیگر به ارکان اشاره شده در ابتدا بازگردیم. واقعیت آن است که در آن مقطع طرفین برای جنگیدن دلیل داشتند؛ اعراب برای آزادی سرزمین اشغال شده خود می جنگیدند و اسرائیل مدعی بود كه این سرزمین آباء و اجدادی اوست، بنابراین هردو طرف برای خود دلیل داشتند. مردم یهود باور داشتند که فلسطین سرزمین آباء و اجدادی آن هاست و بایدبه آن برگردند.
بیانیه یا وعده بالفور هم ناشی از همین تلاش ها برای ساخت خانه ای امن برای اسرائیلیها در فلسطین است.
در جنگ مورد اشاره تسلیحات در اختیار ارتش کشورهای عربی شاید به اندازه ارتش اسرائیل که از سوی غرب با مدرن ترین تسلیحات تجهیز شد، نبود اما آن ها هم به اندازه کافی تسلیحات و ارتش قوی در اختیار داشتند و دست برتر را نداشت. بنابراین هر دو در ارکان دلیل و ابزار جنگی تقریبا به یک اندازه بودند اما ابزارهای اطلاعاتی که با كمك سیستم اطلاعاتی غرب به دست می آمد و ابزارهای شناختی اسرائیل بسیار قوی تر بود که حتی در ارتش مصر هم نفوذ اطلاعاتی یافته، ضربه مهلك را به این ارتش وارد کرده و عملا بخش عمدهای از نیروی هوایی مصر را نابود کردند.
فرماندهی اسرائیلیها هم در این جنگ برتر و مجهز به سیستم اطلاعاتی مصونشدهای بود که برخلاف عربها در ارتش آن ها نفوذ کرده و اشراف اطلاعاتی بیشتری داشت. در نهایت اراده و ایمان كه اساس ركن مهم ارتش را تشکیل می دهدکه آحاد تشكیلدهنده آن ارتش، دارای اراده و ایمانی باشند و بتوانند بر ترس فائق بیایند.
غربیها از همان ابتدا و به این دلیل که ارتش اسرائیل وابستگی شدیدی به آن ها داشت، نگران این رکن بودند و به همین دلیل به منظور سست کردن این اراده در ارتش كشورهای عربی، به چند ركن از اركان جامعه آن ها هجوم بردند. ایمان، امید، اعتماد، آگاهی عمومی، اراده این جوامع را با تبلیغات و روشهای گوناگون متزلزل کردند و افكار عمومی جهان عرب و دولتمردان را تحت تاثیر خود قرار دادند.یكی از مصادیق فروریزی و شكست ارتشهای عربی از دست رفتن آن ركن اراده و ایمان و غلبه ترس بر آنهابود. اگر ترس بر ارتشی که در حال جنگ است غلبه كند، قطعا آن ارتش شكست خواهد خورد.
تاثیر انقلاب اسلامی
با انقلاب اسلامی كه سال 1979 به وقوع پیوست، موضوع فلسطین وارد شرایط تازه ای شد. یكی از ویژگیهای بارز امام خمینی (ره) این بود كه از تمامی عناصری كه میتوانست در راستای تحققبخشی به وحدت امت اسلامی در درازمدت كمك كند، بهره می برد و دقیقا به همین دلیل انقلاب ایران را انقلاب اسلامی و نه انقلاب شیعی نامگذاری کرد.
در دیدگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی، یكی از محورهایی كه جهان اسلام می توانست حول آن و بدون حساسیت و تعصبی جمع شود، بحث فلسطین به عنوان قبله نخست و سرزمین مقدس مسلمین بود. امام برای مساله فلسطین قاعده روز قدس را ساختو این موضوع را به مساله ای دائمی برای جهان تبدیل کرد. تا زمان تحقق پیروزی بر رژیم صهیونیستی، این روز قدس پابرجا خواهد بود و جهان اسلام باید دائم به دنبال تحقق این هدف باشد. این یكی از بزرگترین تصمیمات استراتژیك و راهبردی امام (ره) بود.
امام مساله فلسطین را از یك امر تاكتیكی خارج و به یك امر استراتژیك تبدیل و از صبغة ناسیونالیسم آن کاست. امام موسی صدر اولین كسی بود وضعیت شیعههای جنوب لبنان و رابطه اش با جنبش آزادیبخش را بهبود بخشید و به مساله فلسطین صبغة مكتبی و اسلامی داد و آن را از یک مساله صرفا عربی خارج و ثابت کرد که عرب زیرمجموعهای از امت اسلام است و نه برعکس.
پس از انقلاب اسلامی مردم ایران،دولتهای عربی که مقهور آن هیمنه ساختگی اسرائیل شده بودنداحساس كردند كه به بنبست رسیدند و آرمان آزادی قدس شریف و سرزمینهای اشغالی فلسطین را فراموش کردند و کار را به پیمان های صلح رساندند.
به این ترتیب مسئولیت مقابله با رژیم صهیونیستی از دوش دولتهای عربی برداشته و روی شانه مردم عرب و جهان اسلام گذاشته شد و در نبردهای پس از آن، این بار دیگر ارتش مردمی جهان اسلام، قرآن در دست داشتند و از دین و ایمان و باورهایشان رها نبودند؛ حال آنکه در ارتش اسرائیل شرایط برعکس شده بود.از دیدگاه نیروهای مقاومت شهادت در مسیر مجاهدت فی سبیل الله پیروزی است و سرباز مسلمان دیگر ترسی در این زمینه نداردو با یك اراده قوی پیش می رود. به این ترتیب دو مكتب در مقابل هم یعنی مكتب اسلام و مكتب طرف مقابل با عناصر دینباوری و ایمان سستتر وجود دارد. واقعیت آن است که اگر اراده نباشد و ترس مستولی شود، توان جنگیدن حتی با وجود تجهیزات خوب هم امکان ندارد.
اشتباه تاریخی دولتهای عرب در قبال انقلاب ایران، ایستادگی در برابر آن بود، آنها دوراندیشانه عمل نکردند و خود را از انقلاب جدا كردند اما خلأ آنها از سوی مردم پر شد. منظور از مردم هم حركتهای آزادیبخشی است که به انقلاب نزدیك شدند و توانستند در یمن، لبنان و فلسطین اشغالی تحت چتر حمایتی، معنوی و ارشادی جمهوری اسلامی قرار بگیرند و آن ركن اراده و ایمان را در خود تقویت كنند و برای آرمان و هدفی بجنگند كه دنیا و آخرت آن ها را تامین کند.
اسرائیل در تمام نبردهای پیش از سال 2000 از طریق ایجاد رعب، ترسی كه در دل دولتمردان كشورهای عربی با تبلیغات و هوچیگری قرار میداد اینگونه القا میکرد که ارتش فناناپذیر، جاودان و شکستناپذیر در اختیار داردکه آمریکا هم از آن حمایت میکند، بنابراین دولتهای منطقه چارهای جز صلح ندارند. پس از جنگ 33 روزه و نیز جنگ حماس، این افسانه آرامآرام فرو ریختو استراتژی ایجاد ترس در مقابل كثرت، شكست خورد. در جنگ غزه هم با وجود فجایع دردناک، مردم همچنان پایداری میكنند.
این مقاومت از آن جهت انجام میشود که مردم غزه دیگر چیزی برای از دست دادن ندارندو در برابر اسرائیلی هستند که سالها در آسایش زندگی کرده و به تعبیر قرآن طاقت مشکل ندارد. اسرائیل امروز با سالهای 48و 67 قابل قیاس نیست و جوانهایش آن اراده و ایمان و باور پیشین را ندارند. مردم غزه اما معتقدند در راه مبارزه با این رژیم اگر شهید هم شوند بازهم پیروز هستند. این جنگ ارادههاست و قطعا پیروزی با جبهه مكتب اسلامی است.
این یادداشت در ضمیمه طوفان الاقصی روزنامه اطلاعات منتشر شد.