رضا نصری نوشت: به بهانه کمتر از ۵٪ غنیسازی اورانیوم در چارچوب یک برنامه هستهای صلحآمیز، اسرائیل چند دهه ایران را تحت انواع فشارهای اقتصادی و سیاسی قرار داد به نحوی که تکتک ایرانیان آثار آن را در بازار کارشان، بیمارستانهایشان، کیفیت زندگیشان و سفرههایشان احساس کردند.
یک آسیبشناسی بکنیم تا ببینیم چرا ایران نمیتواند به صورت مستقل جنایات و قانونشکنیهای بیسابقه اسرائیل را در صحنه بینالملل دستمایه منزویسازی و پاسخگو کردن اسرائیل قرار دهد؟
چه بر سر اعتبار ایران آمده که در عمل قادر نیست به تنهایی پرونده جنایات اسرائیل - از کشتار مردم بی گناه فلسطین گرفته تا زرادخانه هستهای آن - را در دست بگیرد و با ارائه پیشنویس قطعنامه و کنوانسیونهای جدید این رژیم آپارتاید را وادار به تمکین به حقوق بینالملل سازد؟
چرا نمیتوانیم حتی در سطح منطقه چند کشور مسلمان و همسایه را به سمت اتخاذ یک موضع واحد و هماهنگ هدایت کنیم و سازوکارهای جدی برای مواجه با تهدیدات امنیتی اسرائیل ایجاد نماییم؟
بحث «قدرت نظامی» جای خود! اما چه شده که خود نیز میدانیم پیشنهادات و ابتکارات ما - به عنوان یک کشور ۹۰ میلیونی با این همه ظرفیت - در صحنه دیپلماسی جهان و منطقه مورد استقبال قرار نخواهد گرفت؟
چرا جزیره مالت، با ۵۰۰ هزار جمعیت، در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه به تصویب میرساند و ایران نمیتواند؟
دلسوزانه میپرسم چرا - علیرغم اینکه تاثیر فشار سیاسی و دیپلماتیک را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کردهایم - هنوز این مولفه قدرت را جدی نگرفتهایم و قدرت «دیپلماسی» را به حال خود رها کردهایم؟