محمد صالح علا در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: آدمی در مسیر اقامت تاریخی خود بر روی زمین، اختراعهای ناپسند و غیراخلاقی هم داشته است.
از جمله اختراع سلیقه میان آدمیان و آثارشان، به ویژه کشاندن آثار زیباشناختی به میدان مسابقهای که پیش پیش فاش میگویم که مقصودم جشنوارهها نیست. که اعتراف میکنم من عاشق جشنها و جشنوارهها هستم. در همین قلب خودم که همین الان در سینهام سرگرم تپیدن است، دائماً جشنها و جشنوارهها برگزار میشود.
با این وجود عقیده دارم که در فهرست اختراعهای بد آدمیان، مسابقهای کردن آثار زیباشناختی، هلدادن فیلمها، آثار موسیقایی، تجسمی و دیگر به میدان مسابقه که شما بهتر میدانید به دنیا وارد نشدهایم برای آن که با هم مسابقه بدهیم.
چنان که به دنیا نیامدهایم که از هم سبقت بگیریم. بدتر آن که به کسانی که جلو زدهاند، جلو میزنند، جایزه بدهیم. ما آمدهایم تا کنار هم باشیم. به آنها که عقب افتادهاند، عقب میافتند، کمک کنیم. دستشان را بگیریم تا کنار هم و دوشادوش هم جلو برویم.
در عالم هستی هم مسابقهای نیست. کائنات همه با هم پیش میروند و دور هم میگردند. ماه دور زمین، زمین دور خورشید، خورشید دور کهکشان راه شیری، ریز چیزها، اتمها، نوترونها و پروتونها هم همه دور هم میگردند.
ستارهها با هم مسابقه نمیدهند. درختها، نسیمها، راهها، پرندهها، شکوفههای گیلاس. فصلها هم ازهم جلو نمیزنند. همه برای هم راه باز میکنند. الآن پاییز در حال کنار کشیدن و راه باز کردن برای زمستان است. پس در هستی مسابقهای نیست.
بالاتر از همه، بلایی است که بر سر آثار زیباشناختی آوردهایم. که اهل عقل میدانند که هر آثار زیباشناختی، یک رویداد است که قابل تحلیل است، نه قضاوت. چنان که برای شما خندهدار است که من بگویم اگر این ماه کمی بزرگتر یا کوچکتر یا پر نورتر یا کم نورتر یا اگر به جای اینجا، آنجاتر قرار داشت، بهتر بود.
هر مسابقهای، هنر و پدیدهآورندهاش را طبقاتی میکند و بیشتر اندوههای انسان نتیجۀ جلوزدنها و فاصلهگرفتنهاست. که هر مسابقه، ما را از هم دور یا جدا میکند. که هر مسابقه، برنده و بازنده را به یک اندازه تحقیر میکند. که مسابقه با معنی انسان اهلی و مدنی مماس نیست.
من هم عقیده دارم که آثار زیباشناختی قابل داوری نیستند. مثل اینکه بگوییم اگر این لبخند خانوم مونالیزا کمی متبسمتر بود یا نبود، بهتر یا بدتر بود. داوری مسابقه، به روح آثار زیباشناختی خدشهای جبرانناپذیر وارد میکند. این بحثی دانشی ـ فلسفی است. بهویژه که فیلسوفها و جامعهشناسهای سدۀ بیستم ترسایی مانند: مارکوزه، لوکاچ آدورنو و دیگرها، در اضلاع ناشناختۀ آن نظریهها ابراز کردهاند.