پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - ۰۵:۵۰

مدیری که فراتر از یک وزیر می‌اندیشید

رویکرد علمی و عملی استاد روزبه در طول هفده‌سال مدیریت در دبیرستان، که مقارن با مراقبت‌های شدید و بعضاً تنگنا‌های فراوان از سوی نظام حاکم بود، موجب شد که بنیانِ نهاده‌ی او با درایت و ظرافت از تندباد‌های شکننده و بهانه‌جویی‌های تعطیل‌کننده در امان بمانَد.

محمد علی فیاض بخش: دو دهه‌ی سی و‌ چهل خورشیدی، دوران اقبال فرهیختگان در دو حوزه‌ی دین و علم‌ِ روز به فعالیت‌های مدرسه‌ای بود.

تلاش‌های پیشینی در امر مدرسه‌داری، عمدتا به میان‌داری کسانی بود، که سفره‌ی مدارس نوین را جز با طبخ دانش بیگانه از دین‌ورزی نمی‌پسندیدند و از دگرسو، متدینان واهمه‌ی آن داشتند، که تعلیمات مدرسه‌ای بر ستون اعتقادات و ایمان مذهبی فرزندانشان رعشه افکنَد و زین روی همواره مقاومت در برابر مدرسه‌ای شدن فرزندانشان را به امید درامان‌ماندن دیانتشان، به راهی‌کردن ایشان به محیط مدارس ترجیح می‌دادند.

این عرصه نیازمند مردانی بود، که با شناخت و آگاهی و بصیرت نسبت به هر دو حوزه‌ی دین و دانش، کمر همت بربندند و مفارقت تاریخی میان این دو گستره را به وصلتی نیکو بدل سازند. 

ظهور مدارس نوین در بستر اعتقاد و التزام به مبانی دیانت و الزامات شریعت، پیامد چنین نگرش و محصول چنان خطرکردنی بود.

استاد رضا روزبه(ره)، داتش‌آموخته‌ی فیزیک از دانشگاه تهران بود. عمق دانش وی در این رشته و‌ نیز آشنایی و تسلط او در دیگر رشته‌ها در دروس دبیرستانی، اسطوره‌ای علمی را در قامت مدیر مدرسه در نگاه دانش‌آموزان مدرسه علوی تجسّم داده‌بود.

به موازات این وجهه‌ی کم‌نظیر علمی، روح قدّیس‌گونه‌ی او منبع ریزانی بود برای تربیت و صیقل جان نوجوانان؛ در عصری که دین و دانش در یک قهرِ تحمیلی و ناسزاوار به سر می‌بردند. 

رویکرد علمی و عملی استاد روزبه در طول هفده‌سال مدیریت در دبیرستان، که مقارن با مراقبت‌های شدید و بعضاً تنگناهای فراوان از سوی نظام حاکم بود، موجب شد که بنیانِ نهاده‌ی او با درایت و ظرافت از تندبادهای شکننده و بهانه‌جویی‌های تعطیل‌کننده در امان بمانَد؛ آتشی فروزان بر کف دست، که شعله‌اش از هیمه‌‌ای بود برنشسته در آتشکده‌ی دل و جانش.

روز ۲۱ آبان ۱۳۵۲، در کلاس نهم، شاهد تشییع او از حیاط دبیرستان بودیم. تا یک‌هفته پیش از رحلت، در اتاقی مجاور دفتر مدرسه، نیمه‌افتاده بر تشکی، رتق‌وفتق امور مدرسه را می‌کرد و گاه با کمک دو نفر، پله‌ها را بالا می‌رفت تا به کلاس فیزیک دانش‌آموزان برسد؛ در اوج گریبان‌گیری‌اش به سرطان؛ و ما دانش‌آموزان، از این مناظر هیچ اعجابی نداشتیم!

روز تشییع، بزرگان و نام‌دارانی را دیدم، که جز به آن بهانه، در تمام عمرم نمی‌توانستم از نزدیک ببینمشان؛ از علما و مراجع تهران، تا اساتید نام‌آور دانشگاه و البته خیل پرشمار دانش‌آموختگان دبیرستان و انبوه والدین دانش‌آموزان.
او یک مدیر مدرسه در آن روزگاران بود!

نویسنده :
محمدعلی فیاض بخش
گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب