چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۲ - ۰۰:۲۵

این عیوب کمرشکن شده است

معضلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به جای خود، غیرقابل انکار است. این عیوب و معاذیر بنیادی، یا بهتر است بگوییم محاظیر (محظورات) بنیان‌کن، برای گرفتاران و دچاران، همچنان پهلوان‌فکن و کمرشکن است.

جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: ممکن است انتقاد شود که چرا باید هنوز هم از مسألۀ غدیر و امامت و خلافت و مسائل مورد اختلاف مذاهب اسلامی سخن گفت؟ چه فایده و چه فلسفه‌ای بر این زخم‌گشایی‌ها مترتّب است؟ چگونگی پاسخ، به چگونگی طرح و شرح این موضوعات بستگی دارد.

 علاوه بر این که«گذشته» شناسنامه است و از ارکان هویّت ملی و دینی است و ضلع مثلث ماضی و حال و آینده است، همچنین صرف‌نظر از این که گنجینۀ معارف و میراث بشری را دانش و دانستن و تحقیق و معرفت است که پربار می‌کند، اساساً نمی‌توان نسبت به آنچه هست، غمزه‌کنان و غمض عین کنان، دریچه فروبست و خوش بود که نیست.

معضلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به جای خود، غیرقابل انکار است. این عیوب و معاذیر بنیادی، یا بهتر است بگوییم محاظیر(محظورات)بنیان‌کن، برای گرفتاران و دچاران، همچنان پهلوان‌فکن و کمرشکن است. ولی نپرداختن به فصول دیگر کتاب زندگی آدمی در حد خودش، با توسّل به همین عیب و عذر، نه تنها درد را درمان نمی‌کند، بلکه دردی را بر آنها می‌افزاید.

مثل این است که بگوییم چون فعلاً مشکل تورّم و ترافیک در اولویّت است، هر روز باید فقط به همین نمط بپردازیم و حتی از تحقیق و تدریس هم در باب مثلاً شاهنامه و مثنوی و گلستان و هنر و ادبیات و غزل و قصیده و عشق و عرفان و هرچه جزو تورّمیّات و ترافیکیات(!) نیست، بپرهیزیم. وقتی تورم و ترافیک، زندگی را از ما گرفته است، عشق چیست؟ اگر نه هیزیم، از این نیز باید بپرهیزیم. 

هرچند تأثر و تأسف خود را از معضلات زندگی اجتماعی مردم در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها نباید پنهان کرد و در این باب نیز باید در جایگاه خودش حق‌جویی و حق‌گویی کرد، اما نمی‌توان فی‌المثل ارزش و اهمیت نظریاتی را نیز که به سهم خود از ظهور و بروز جنگ و جدال‌های خونین اجتماعی و مذهبی جلوگیری می‌کند، نادیده گرفت.

درست در روزگاری که جاهلان یا جنگ‌سالاران علی‌القاعده(!) در هر دو سوی با تمسّک به نام‌های مقدس و معارض، برای هیزم‌‌کشی و برادرکشی تلاش می‌کنند، پاسخ یکی از فقهای ایرانی به پرسش شیعیانی که دربارۀ اهل سنت سؤال کرده‌اند، حق‌گرایانه و هوشمندانه و خداپسندانه و نشاط‌آور است.

هر کس هر گامی در راه تأمین عدالت و تضمین صلح و مقابله با ظلم برمی‌دارد، در تداوم همان راه و همان گام باید از سوی آنان که داعیۀ درک و درد دارند، حمایت شود.

هرچند به لحاظ شخصی، نیازی به این کار نداشته باشد. زیرا این فکر است که در درجۀ اول حمایت می‌شود، نه فرد.  به متن این پرسش و پاسخ و ریزه‌کار ی‌هایش نگاه کنید:
ـ بسمه‌تعالی، ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل سنّت زندگی می‌کنند. آنها ما را کافر می‌دانند و می‌گویند شیعه کافر است. در این صورت آیا ما هم می‌توانیم با آنها معامله به مثل کنیم؟ و همان طوری که آنها ما را کافر می‌دانند، ما هم با آنها معاملۀ کفار کنیم؟ مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید.

ـ بسم‌الله الرحمن الرحیم. هر کس شهادت به وحدانیّت خداوند متعال و رسالت خاتم‌انبیا صلی‌الله علیه و آله و سلم بدهد، مسلمان است و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است، محترم است. 

وظیفۀ شرعی شما آن است که با گویندۀ شهادتین، هرچند شما را کافر بداند، به حسن معاشرت رفتار کنید. و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند، شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید. اگر کسی از آنها مریض شد، به عیادت او بروید. و اگر از دنیا رفت، به تشییع جنازۀ او حاضر شوید. و اگر حاجتی به شما داشت، حاجت او را برآورید.

 و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «و لایجر منکم شنئان قوم، علی الاتعدلوا، اعدلوا، هوا اقرب للتقوی». و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «و لا تقولو لمن القی الیکم السلام، لست مومنا». والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

هرچند چندان روان و روشن نیست که پرسشگران در کجا و کدام کشور زندگی می‌کنند و چرا ظاهراً متن پرسش، ناخواسته و ناخودآگاه، به صورتی تنظیم شده است که از نظر و نگاه آدم‌های بدبین، انگار علی‌الاصول(!) نه فقط در مقام مقابله به مثل، بلکه در مقام مقاتله به مثل(!) نیز تحریک‌کننده و وسوسه‌انگیز است؛ اما حتماً و حکماً «چرا»ی ما خواب و خیالی بیش نیست و اصل بر حسن نیت و صداقت و دلسوزی و درد دین‌داری سؤال‌کنندگان است.

 به هرحال، این پرسش بایسته را آنچه شایسته است، پاسخ حق‌گویانه و درایت‌مندانه‌ای است که بر قلم فقیه حوزۀ قم (آیت‌الله وحید خراسانی) جاری شده است.

البته اقلیت‌های دینی ایران نیز، هم در قانون اساسی مشروطه و هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی، رسمیّت دارند و باید از حقوقی برخوردار باشند که لازمۀ به رسمیّت شناختن آنان است. ولی این استفتاء فقهی، موضوعاً به شیعه و سنّی مربوط است و عبارات منطوی در آن را نباید از زاویۀ دیگری که مستقل از موضوع است، مورد تفسیر قرارداد.

کمتر کسی است که از فتوای فقیه «الازهر مصر»، یعنی مرحوم شیخ محمود شلتوت، آگاه باشد و در اینجا از او یاد نکند. مشی و مرام فکری و فقهی مرحوم آیت‌الله بروجردی (مرجع بزرگ شیعیان در دهۀ سی شمسی) از سویی و روشن‌بینی و دادورزی شیخ‌الازهر از سوی دیگر، در ظهور این فتوای تاریخی مؤثر افتاد که: 
ـ مذهب شیعه، یکی از مذاهب اسلامی است و شیعیان در زمرۀ برادران مسلمان‌اند و عمل به احکام فقه امامیّه مجاز و مشروع است و برای آموزش فقه جعفری در کنار مذاهب اربعه اهل سنّت، کرسی تدریس اختصاص داده می‌شود.

امروز متأسفانه نه تنها این کارنامۀ تاریخی در همین «جهان اسلام»ی که باید مدینۀ فاضلۀ مسلمانان باشد، نادیده گرفته شده، بلکه جاهلان و جائران از دو سوی می‌کوشند تا نقد و نظر علمی را به طرد و ترک دوستی و به تشدید و تعمیق دشمنی، تفسیر و تبدیل کنند.

تعصبات قمه زنانه از این سوی و فتواهای قتل‌خواهانه از سوی دیگر نیز معرکه را گرم‌تر می‌کند!

یکی فرضاً در عربستان، دست وصل و چشم شوق بر حجرۀ پیامبر دوختن را به عنوان نمونه‌ای هولناک و فاجعه‌بار از کفر و شرک و الحاد و استکبار جهانی(!) معرفی می‌کند؛ یکی دیگر هم مثلاً در پاکستان، با پایاب و پیکراب متبرّکِ(!) ذوالجناحِ روزهای عزاداری‌های عجیب، به دستشویی و شفاگیری مشغول می‌شود. این همه فاصله در مدینه فاضله؟!

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب