پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۲ - ۰۵:۳۶
نظرات: ۰
۰
-
ماجرای فراری‌دادن مرحوم دعایی از مأمور ساواک!

سال ۱۳۴۶ روزی برای گفتگو پیرامون موضوعی به حجره مرحوم آقای سیدمحمود دعایی مراجعه کردم، آقای دعایی برای گرفتن وضو ـ که شیوه معمول طلاب هنگام بیرون رفتن از منزل بود ـ به طبقه اول رفته بود. یکی از مأموران «ساواک» که او را می‌شناختیم، آمد و پرسید: آقای دعایی کجاست؟

احمد صادقی اردستانی ـ مدرس حوزه و دانشگاه: پس از یورش شبانه مأموران رژیم شاه به خانه امام‌خمینی‌(ره) در قم و دستگیری و انتقال ایشان با یک دستگاه اتومبیل «فولکس واگن» از قم به فرودگاه مهرآباد تهران، در 13 آبان 1343 و تبعید به «بورسا» ترکیه، مشعل مبارزه خاموش نشد و استادان، عالمان و طلاب جوان حوزه‌های علمیه، با سخنرانی‌های در نقاط مختلف کشور و پخش اعلامیه‌های اعتراضی به تبعید امام (ره) با تن دادن به زندان‌ها و تبعید‌گاه‌ها  و پذیرش رنج‌ها و آوارگی‌ها، قرائت‌ دعاهای «کمیل» و «توسل» حدود 30 هزار نفر از طلاب جوان مبارز  در حال ایستاده در ایوان بالای سر مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در محاصره ماموران لباس شخصی رژیم قرار گرفتند و گرامیداشت واقعه 15 خرداد 1342، هر سال برای آزادی امام به نوعی انجام شد.

سال 1354 بعد از نماز عشای مدرسه فیضیه،  شعارهای تند و فریاد: «درود بر خمینی» به اوج خود رسید، اما در «مدرسه فیضیه» که پایگاه مهم و اصلی مبارزاتی بود، بسته شد.

طلاب جوان و پیر به مدارس دیگر و منازل آشنایان و بستگان خویش پناه بردند و برخی از وحشتی که رژیم به وجود آورده بود، تحصیل در قم را رها کردند و احیاناً به مشاغل و کارهای دیگری پرداختند، ولی بالاخره، هر سال و به مناسبت‌ها، با صدور اعلامیه و بخش تراکت‌ها و پیام‌ها، واقعه دردناک 15 خرداد و 17 خرداد (بسته شدن فیضیه) گرامی داشته شد، تا چراغ مبارزه همچنان روشن باقی بماند.

با انتقال پایگاه مبارزه به «مدرسه خان»، حساسیت و نظارت شدید مأموران حکومت بیشتر شد و دستگیری طلاب مبارز ساکن در آن مدرسه و در مکان‌های دیگر، افزون شد و بیم و هراس  نزدیک غروب و بعد از نماز عشاء که همراه با انتقال اخبار و پخش اعلامیه‌ها بود، افزایش یافت و گاهی هم مأموران بیمناکانه در ساعات خلوت که طلاب حوزه سرگرم درس و بحث بودند، مثل ساعت 10 صبح، برای دستگیری آنان اقدام می‌کردند.

سال 1346 روزی برای گفتگو پیرامون موضوعی به حجره مرحوم آقای سیدمحمود دعایی واقع در طبقه دوم (دست راست) مدرسه خان مراجعه کردم، آقای دعایی برای گرفتن وضو ـ که شیوه معمول طلاب هنگام بیرون رفتن از منزل بود ـ به طبقه اول رفته بود و یکی از دوستان هم در همان حجره حضور داشت، من جلوی حجره منتظر آمدن ایشان بودم، که یکی از مأموران «ساواک» که او را می‌شناختیم، آمد و پرسید: آقای دعایی کجاست؟ به نظر می‌رسید که چهره آقای دعایی را خوب نمی‌شناسد، با خود فکر کردم که چگونه می‌توانم آقای دعایی را فراری و از دست او نجات دهم، به مجرد این‌که وی از پله‌ها بالا آمد و بدون لباس روحانیت سر و کله‌اش پیدا شد،  به تندی فریاد زدم: «آقای دعایی کجاست؟ کی می‌آید؟ آخر، برای او میهمان آمده است!» و بعد با یک صحنه‌سازی، خطاب به آن مامور گفتم: «شما از قوم و خویشان آقای دعایی هستید و تازه به قم آمده‌اید؟» آقای دعایی هم که از این صحنه‌سازی متوجه قضیه شده بود، وارد حجره خود شد، بخشی از لباس‌های خود را پوشید آن‌گاه خطاب به او با تندی گفتم: «این آقای دعایی کجاست؟ سراغ او بروید و اطلاع بدهید برایش میهمان آمده که گویا از بستگان اوست و مسافری باشد!»

آقای دعایی هم که متوجه خطر شده بود، با شتاب حجره را ترک کرد و راه‌پله‌های طبقه پایین را پیش گرفت و از طریق وضوخانه که در زیرزمین بود و در فرعی آن به بازارچه «گذرخان» باز می‌شد، بدون عمامه خارج شد، راه فرار را پیش گرفت و بعد حضور در نجف اشرف و با تلاش فراوان دوستان و از جمله شهید محمدعلی منتظری با تشکیل رادیو «صدای روحانیت» و پخش اخبار مبارزین ایران استمرار یافت و از آن استفاده کردیم.

مدرسه فیضیه، از 17 خردادماه 1354 شمسی از سوی رژیم همچنان بسته بود و از ناحیه مراجع و صلاحدید آنان نیز برای بازگشایی آن اقدام و موثر و لازمی صورت نمی‌گرفت، تا این‌که رحلت آیت‌الله شیخ ابوالفضل زاهدی قمی (ولادت 1270 شمسی) واقع شد، وی در زیرزمین مسجد امام حسن عسکری(ع) امامت جماعت و تدریس تفسیر داشت و مدتی در مسجد فاطمیه (ع) اقامه جماعت داشت، این عالم بزرگ و پرهیزکار در 2 فروردین 1357، به رحمت ایزدی پیوست، صدها تن از طلبه‌های جوان انقلابی و علمای بزرگ در تشییع پیکر او شرکت کردند و با حضور مأموران دولتی که با بیم و هراس همراه بود، با برنامه‌ریزی‌های قبلی، برخلاف معمول، که جنازه‌ها را به طرف حرم حضرت فاطمه معصومه (س) می‌بردند، نخست آن را به «مسجد سلماسی» بردند و سپس به طرف مدرسه فیضیه حرکت کردند، طلاب جوان چون مدرسه چوبی و قدیمی بود، از لای آن داخل راهروی مدرسه شدند، در را گشودند و با شتاب جنازه را برای تکمیل تشییع و سوگواری به داخل مدرسه بردند و بدین‌سان به برکت تشییع پیکر این عالم ربانی، پس از 2 سال مسدود بودن فیضیه از سوی حکومت شاه و آوارگی طلاب، در فیضیه یعنی این مرکز عظیم علمی و انقلابی، برای مبارزه و تدریس و تحصیل علم بازگشایی شد.

پیکر مرحوم آیت‌الله شیخ‌ عبدالنبی زاهدی قمی، پس از تشییع باشکوه و فوق‌العاده، در قبرستان شیخان قم و در جوار مرقد زکریای بن آدم به آغوش خاک آرمید، زکریا بن آدم قمی، از اصحاب حضرت امام‌رضا(ع) بود و آنگاه که از آن حضرت پرسیدند «در حالی به شما دسترسی نداشته باشیم، احکام و معارف دینی خود را از چه کسی فراگیریم؟ فرمود: «من ذکریا بن آدم، المأمون علی‌الدین و الدنیا». از «ذکریا بن آدم»، زیرا وی در مورد دین و دنیای شما مورد اطمینان و اعتماد است.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی