ریحانه حیدری خبرنگار اطلاعات نوشت: دوماه از شروع سال تحصیلی جدید گذشته و هنوز خبرهای حوزه آموزش و پرورش، جزئی از پربازدیدترین اخبار هستند، از اخراج معلمان گرفته تا کمبود کادر آموزشی، کمبود مدرسه، ناایمن بودن مدارس، استخدامیهای جدید، مسمومیت و... از هر طرف مسائل و مشکلات زیرمجموعه این وزارتخانه را پی بگیریم باز هم زمان و بودجه برای پرداختن به این سازمان عریض و طویل کم میآید؛ به ویژه وقتی مدیران نالایق، زمامدار یکی از حساسترین وزارتخانهها شوند. آش بیکفایتی وزیر آموزش و پرورش به قدری شور شده که مجلس کمتر از یکسال بعد از برکناری یوسف نوری، طرح استیضاح صحرایی را میدهد.
فقر و ترک تحصیل
محمد نیکنژاد، معلم و فعال حوزه آموزش در گفتگو با اطلاعات درباره مهمترین مسأله آموزش و پرورش در ایران میگوید: باتوجه به خبرهایی که در این حوزه شنیده میشود، میتوان مسائل و معضلهای آموزش و پرورش را به سه دسته کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم کرد. مسائل کوتاهمدت را حتی میتوان در حرفهای وزیر آموزش و پرورش هم شنید.
ما حدود 24 تا 25 هزار کلاس بدون معلم داریم؛ عموم این کلاسها هم کلاسهای دبستانهای روستایی و مناطق محروم هستند؛ این روزها بغرنجترین مسأله، کمبود معلم است. البته این تنها مشکل نیست، بلکه مهمترین مشکلی که در روند تحصیل دانشآموزان و کودکان وجود دارد وضعیت اقتصادی است که بسیاری از خانوادهها با آن دست و پنجه نرم میکنند و به نظر من منشاء ترک تحصیل دانشآموزان از همان جنس اقتصادی و فقر است.
اختلاف آمار میزان بازماندگی از تحصیل
دکتر رضا امیدی، کارشناس مسائل اجتماعی و پژوهشگر در مطلبی درخصوص آمارهای متناقض بازماندگی از تحصیل اذعان کرده است: «آمار بازماندگی از دو منبع سالنامه آماری آموزش و پرورش و آمار سازمان برنامه و بودجه و مرکز پژوهشهای مجلس استخراج میشود که حدود ۵۰۰ هزار نفر با هم اختلاف دارند. زیرا در آموزش و پرورش فقط افرادی که کدملی دارند، دانشآموز محسوب میشوند اما در سرشماری، افراد بدون شناسنامه و کدملی هم ثبت میشوند.
از سوی دیگر، آموزش و پرورش تا قبل از سال 1392 هیچ آماری از بازماندگی از تحصیل نمیداد، زیرا خود را متولی دانشآموزانی میدانست که در مدرسه هستند و افراد خارج مدرسه در حیطه مسئولیت آن قرار نمیگرفت. از سال 1394- 1393 پس از پیگیریهای معاونت رفاه، آمار بازماندگی در آمار آموزش و پرورش قرار گرفت و از سال 1398 ردیف بودجهای درسازمان برنامه برای بازگشت کودکان بازمانده دوره ابتدایی به مدرسه در ۸ استان تعلق گرفت که متاسفانه تا سال ۱۴۰۰ ادامه داشت و بعد از آن قطع شد.»
فقر ،مهم ترین عامل ترک تحصیل
نیکنژاد، فعال حوزه آموزش میگوید: در هرم نیازهای مازلو، پایهایترین نیازهای انسان، نیازهای فیزیولوژیکی مانند خوردن، آشامیدن، پوشاک و امنیت است. در مراحل بعدی هرم نیازها، خواستهها و تمایلات از آن حالت پایهای خارج میشود و نیازهای فرهنگی یا تعلق به گروه پررنگ میشود.
نیازهای ارزشمندتر و ارتباط با خودشکوفایی افراد و نیازهای معنوی در بخشهای بعدی هرم قرار میگیرد. بنابراین ما تا نیازهای پایهای را برای اکثریت جامعه برآورده نکنیم نمیتوانیم به نیازهای متعالیتر برسیم. در کشور ما شرایط اقتصادی به شدت نیازهای دیگر را تحتتأثیر قرار داده است؛ یعنی 70 درصد کودکان بازمانده از تحصیل در بازه سنی 6 تا 11 سال مربوط به دهک یک تا پنج هستند.
آموزش رایگان به افسانهها پیوسته است
نیکنژاد درخصوص تحصیل رایگان در ایران میافزاید: طی دهههای گذشته، خانوادههای طبقه متوسط افزون بر آموزشی که مدرسه به کودکان میداد، فرزندانشان را به کلاسهای مختلف مانند زبان، ورزش، نقاشی، موسیقی و... میفرستادند. در حال حاضر خانوادههای طبقه متوسط به کف آن خواستهها رسیدهاند و فقط درگیر مدرسه هستند. من فکر میکنم آموزش در ایران دیگر رایگان نیست و به افسانهها پیوسته است.
البته اگر این موضوع را با مسئولی در میان بگذارید، تکذیب یا رد میکند، اما آمارها و ادعاهای خودشان هم میگوید طی سال حدود 300 تا 400 میلیارد تومان خرج میکنند و اذعان میدارند که حدود 98 درصد آن صرف هزینههای جاری میشود.
او با اشاره به شرایط اقتصادی و آموزش در کشورهای دیگر میگوید: در کشورهای دیگر هم فقر و نابرابری وجود دارد اما سیستم آموزشی بسیاری از کشورها روی تحصیل فرزندان خانوادههای فقیر یا کودکان بدسرپرست سرمایهگذاری میکند و این بچهها حمایت میشوند.
حتی در دوران کرونا این کودکان میآمدند تبلت و لپتاپ دریافت میکردند اما خانوادههای ایرانی در امر آموزش فرزندانشان تنها ماندند. عمده کودکان بازمانده از تحصیل در دهکهای پایین درآمدی هستند و بسیاری از خانوادههای قشر متوسط به بالا که همچنان تحصیل را مهمترین راه سعادت فرزندانشان میدانند تلاش میکنند تا شرایط خوبی را برای آنها فراهم کنند.
این فعال حوزه آموزش در خصوص پولیسازی مدارس اظهار میکند: برخلاف شعارهای دولت، به اعتقاد من این دولت در جهت پولیسازی مدارس کار میکند؛ نهتنها این دولت بلکه دولتهای قبلی فارغ از گرایشهای سیاسیشان، در حوزه آموزش و پرورش برنامههایی در جهت پولیسازی مدارس داشتند. اگر پولی که خانوادهها تحت عنوان کمک به مدارس به مدرسهها اهدا میکنند حذف شود، حدود 90 درصد از مدارس تعطیل میشوند و نمیتوانند بیشتر از دو ماه دوام بیاورند. اگر همان ابتدا هم این پول را نگیرند وقتی بخواهند اولین امتحان میانترم را برگزار کنند رقمهای مختلف براساس وسع خانواده گرفته میشود.
کاهش سهم آموزش
زهرا کاویانی در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد به تأثیر فقر بر آموزش اشاره کرده و بیان میکند: «کاهش سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی خانوارها به وجود آمده، باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوارهای فقیر را افزایش میدهد.
این موضوع بهخصوص زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم اصولا نرخ فقر در بین کودکان بیشتر از متوسط کل کشور است؛ یعنی خانوارهای دارای کودک در بین فقرا بیشتر و سهم هزینههای ضروری مانند خوراک و مسکن از کل هزینههای این خانوارها به مراتب بیشتر از سایر خانوارها بوده و همین موضوع باعث میشود تا توان پرداخت خانوار برای آموزش نیز کاهش یابد. در حالی که نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ در کل کشور حدود ۳۰ درصد بوده، نرخ فقر کودکان ۳۴ درصد بوده است.»
فقر فرهنگی
موضوع دیگری که منجر به بازماندگی از تحصیل کودکان میشود، مسأله فرهنگی است، طی این سالها که خانوادههای ایرانی فقیر و فقیرتر شدند مسائل اساسی مانند آموزش برای خانوادههای فقیر به نوعی به کالای غیرضروری یا کماهمیت تبدیل شده است و این مسأله به موازات مسأله فرهنگی پیش میرود.
نیکنژاد درباره ویژگیهای فرهنگی مناطق مختلف توضیح میدهد: در مناطق محروم، فقر قرین مسأله فرهنگی میشود؛ برای مثال برخی از خانوادهها پسران را کمک خرج میدانند و لزومی به ادامه تحصیل آنها دیده نمیشود.
از طرف دیگر به زعم آنها دختران هم نانخور اضافه هستند، پس اولین خواستگار را میپذیرند.
عمده این بچهها هم کسانی هستند که از آموزشهای پایه باز ماندهاند و خواندن و نوشتن در حد همان تحصیلات ابتدایی را کافی میدانند. از طرف دیگر امروزه سواد داشتن هم تنها به مهارت خواندن و نوشتن برنمیگردد بلکه باید از مهارتهای دیگر هم آگاه باشند.