نرگس خانعلی زاده در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت: دیگر زمانش گذشته است! زمان اینکه برخوردهای تند و چکشی، بتواند نوجوان و جوان امروز را به راه درست بیندازد و او را مصمم به تغییر رویه کند.
آنچه که امروز قریب به اتفاق روانشناسان و کارشناسان خانواده به آن معتقدند، همدلی است؛ روشی که بر اساس آمار و تجربه، احتمال بازدهیاش بر بیتأثیر بودن زور و قدرت در نمونههای اخیر، غلبه داشته است!
خبرش شوکهکننده است؛ دختر نوجوانی خودش را از ساختمانی به پایین پرت کرده است! اما چرا؟ چنین اتفاقی آنقدر بزرگ و غیرقابل تصور است که نمیشود حرفهای دهان به دهان چرخیده را باور کرد؛ حتی نمیشود با یک پرسوجوی ساده، علت و چرایی ماجرا را هم فهمید، اما آنچه که در ادامه این خبر منتشر شده، ناراحتی شدید این دختر نوجوان نسبت به اخراج چند روزهاش از مدرسه به خاطر داشتن لاک بوده است. ماجرایی که برخی معتقدند شاید بتواند یکی از علتهای اصلی این تصمیم او باشد.
فارغ از اینکه این تصمیم تأسفآور و غمانگیز او، به چنین اتفاقی در مدرسه برمیگردد یا خیر، بهتر است کمی به عقب برگردیم و از مسئولان مدرسه بپرسیم که اخراج 3 روزه بابت داشتن لاک، روشی منطقی برای اصلاح دانشآموزان است؟ به نظر میرسد که در روزگار امروز، باید به دنبال روشهایی با احتمال تأثیرگذاری بیشتری در قشر نوجوان باشیم.
عزت نفس و ما ادراک عزت نفس!
چه در جایگاه معلم و چه در مقام والدین، باید با اهمیت ویژگی درونی نوجوان، یعنی عزت نفس او را در نظر بگیرید؛ چرا که از بین رفتن عزت نفس در وجود او، میتواند او را وادار به انجام هر رفتار غیرقابل قبولی کند. در واقع کسی که عزت نفسش در بین جمعیتی که برایش با ارزش هستند از بین رفته باشد، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. برای همین است تحت هیچ شرایطی نباید او را جلوی دوستان یا خواهر و برادر و به طور کلی اطرافیانش، کوچک کرد و ارزشهایش را نادیده گرفت. این موضوع، ابتداییترین چیزی است که باید در تنبیه نوجوان در نظر بگیریم و به هیچ عنوان فراموش نکنیم که اگر این اتفاق بیفتد، هیچ پیامدی بعد از آن، از نوجوان بعید نخواهد بود. تذکر، توبیخ، ممنوعیت، نصیحت و ... رفتارهایی اینچنینی باید در فضایی امن و به دور از چشم سایرین اتفاق بیفتد که نوجوان پیش روی آنها خودش را کوچک و بیارزش احساس نکند!
احترامی که احترام میآورد
نمیشود به عنوان مدیر یا ناظم مدرسه، مدام با دانشآموزمان سر جنگ داشته باشیم و انتظار داشته باشیم که او حرفهای ما را بپذیرد و توصیههایمان را آویزه گوشش کند. او با ما اختلاف نظر و سلیقه دارد، حرفهای ما را تاریخ گذشته میداند و نمیتواند آنطور که باید، بر روی خط فکری ما حرکت کند! در این میان، به نظر میرسد که تنها راهی که ما و نوجوان را به همدیگر میرساند، یک احترام دو طرفه به سلایق و علایق یکدیگر است که قدم اول این احترام را ما به عنوان والد یا مربی باید برداریم تا نوجوان، قدمهای بعدی را به سمت ما بردارد. آنوقت است که هر دو میتوانیم همدیگر را بپذیریم! فریاد، توهین، اخراج و ... فقط موجب از بین رفتن حرمتها و احترام بین دو طرف میشود. راه مناسب آغاز این احترام دو طرفه، به حداقل رساندن صحبتهای منفی است؛ مخصوصا در وقت و زمانی که جو مثبت و خوشایندی در خانه یا مدرسه حاکم است و امکان پذیرش حرفهای ما بر نوجوان بالاست؛ اما آخر همه اینها، یادتان نرود که احترام است که احترام میآورد.
جنگ قدرت ممنوع
موضوع جنگ قدرت نه فقط در دوره کودکی که حتی در دوره نوجوانی هم نتیجهبخش نیست و نخواهد بود! در واقع این را فراموش نکنید که هرگاه وارد مشاجره و اعمال فشار بر نوجوانان شدید، بدانید که بازنده خواهید بود؛ حتی اگر در روزهای اول، ظاهری برنده داشته باشید؛ چرا که همه آن زور و فشارها و قدرتمندیها، در وجود او جمع میشود و در نهایت، یک روزی و در جایی که هرگز فکرش را نمیکنیم، خودش را به بدترین شکل ممکن نشان میدهد. چنانکه میبینیم، بر فرض این که اخراج، راهحلی مناسبی برای لاک نزدن باشد، چه کسی فکر میکرد این نوجوان تا به این اندازه از این اتفاق تحت فشار باشد و دست به چنین کاری بزند؟ اگر بتوانیم کاری کنیم که نوجوان، احساسات، دلبستگیها و ناراحتیهای خود را با ما در میان بگذارد، آنوقت دیگر موقعیت و فرصتی برای برقراری میدان جنگ و اینکه چه کسی زور بیشتری دارد و قدرتش بر دیگری غلبه میکند، وجود نخواهد داشت.