محمد کاظم سجادپور: بحران و فاجعه چند وجهی غزه، یکی از کمسابقهترین موارد حساس در روابط بینالمللی است. این بحران و فاجعه از زوایای گوناگونی مورد توجه و بررسی قرار گرفته و میگیرد. این بحران سرنوشتساز و سیّال، ابعاد استراتژیک، سیاسی، روانشناختی، جامعهشناختی، انساندوستانه، حقوق بشری، اقتصادی و اجتماعی فراوانی دارد و بیتردید، نقطه عطفی در مناسبات منطقهای و بینالمللی است.
یکی از ابعاد قابل توجه این بحران ماهیت و چگونگی کنشگری کنشگران مختلف است که خود بازتاب شرایط در حال دگرگونی در روابط بینالمللی میباشد. جمعیت کنشگری و کنشگران را در این بحران، چگونه میتوان مورد ارزیابی قرار داد؟ در پاسخ باید به مفاهیمی چون «کنشگری متراکم»، «کنشگری نامتقارن» و «کنشگری خشم محور» توجه کرد .
در بحران غزه، کنشگران متعدد و متراکمی وجود دارند که حداقل در سه سطح تحلیلی قابل شناساییاند. در سطح محلی، مهمترین کنشگران حماس، فلسطینیها، رژیم صهیونیستی است. در سطح منطقهای، نه فقط همه دولتهای منطقه، بلکه مردم منطقه نیز کنشگرند. در سطح جهانی، آنچه جالب به نظر می رسد، ورای دولتها و نهادهای بینالمللی، بدون اغراق، همه مردم جهان، کنشگران مهم و موثری در این بحران شدهاند.
در تاریخ معاصر بینالمللی، هیچ بحرانی، بدین درجه از تراکم کنشگری روبرو نبوده است. بجز تعداد معدودی از کنشگران غربی که حامی حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه هستند، مخالفت یکپارچه جهانی با این حمله، نشان از تراکم و فشردگی کنشها در حمایت از مردم فلسطین است. کنشگری در همه ابعاد و در همه فضاها، خود ناشی از درک نامتقارن بودن مناسبات قدرت است که از یک طرف رژیمی تا دندان مسلح در مقابل بیش از 2 میلیون مردم عادی بیپناه قرار گرفته است.
اما داستان فلسطین، ماهیتاً در ارتباط با کنشگران نامتقارن قرار داشته و دارد. رژیم صهیونیستی، توان نظامی نابرابری نه فقط نسبت به فلسطینیها داشته، بلکه در مناسبات نظامی منطقهای، در مقایسه با دولتهای عربی، برتری استراتژیک دارد و ایالات متحده، پیوسته در حفظ این برتری استراتژیک که در ادبیات مربوط از آن با واژگان «لبه استراتژیک» (Strategic Edge) یاد میشود، تلاش داشته است.
اما آنچه که در بحران غزه روشن شد آنکه صرف این قدرت نظامی را نمیتوان با سرنوشتسازی نهایی برابر دید. حماس و رژیم صهیونیستی کنشگران نامتقارن و نابرابری هستند، مقایسه کمی شاخصههای نظامی بین آن دو، نمودارهای نامتوازنی را ترسیم میکند. اما این بدان معنی نیست که قدرت نظامی برتر، میتواند کنشگران دیگر و خود را نادیده بگیرد. رژیم صهیونیستی این احساس را داشت که نیروهای فلسطینی را به حاشیه رانده؛ جهان عرب را خنثی کرده و میتواند با حمایت ایالات متحده، مناسبات خود را با کشورهای عربی عادی کند.
هیچگاه تصور نمیکرد که کنشگری مانند حماس، اینگونه قدرتآفرینی و بازی را دگرگون کند. این پدیده، نشان میدهد که رابطههای نامتقارن را نمیتوان پیوسته به سود قدرت برتر تحلیل کرد. قدرت شکسته شده است! انحصار پایان یافته است، قدرتمندی کنشگری حاشیهای سرنوشت ساز شده است. کنشگران نامتقارن را نمیتوان نادیده گرفت.
آنها بازیآفرین و دگرگونکننده بازیها شدهاند. این پدیده در روابط بینالمللی فوقالعاده قابل ملاحظه است که حد و مرز آن از فلسطین فراتر رفته و به یکی از شاخصههای جهان معاصر تبدیل گردیده است.اما در کنار این موضوع، خوانش روانشناختی از بحران غزه است. پیوند روانشناسی و سیاست بسیار عمیق بوده و بدون توجه به عنصر روانشناختی، بسیاری از پدیدههای سیاسی قابل تجزیه و تحلیل نیستند.
آنچه که حماس، در اوج نامتقارن بودن قدرت انجام داده، گذر از مرزهای امن روانی رژیم صهیونیستی و حرکت در سیستم عصبی آن است. خروج آن رژیم از تعادل کلاسیک روانی و احساس تحقیر عمیق و کم سابقه، مجموعه تصمیمگیری و رفتاری آنرا موقعیتی روانی و غیرعادی داده است. رژیم صهیونیستی، کنشگری عمیقاً عصبی است و حماس توانسته، کل نظام صهیونیستی را عصبی و عصبانی کند. بهمریختگی عصبی این رژیم، پیامدهای سیاسی و استراتژیک متعددی را در بر دارد. افزایش خشونت و حمله زمینی به غزه، درمان این شرایط برای رژیم صهیونیستی نیست. در افزایش دامنه و چرخه خشونت، آسیبهای فراوانی به فلسطینیان وارد شده و میشود.
ولی روشن است که این اقدامات هرچقدر هم شدت داشته باشد، نمیتواند کنشگری فلسطینیان و اثرات عمیق آن کنشگریها را نادیده بگیرد و به حاشیه ببرد. با همه نشیبها و فرازها و علیرغم موانع و مشکلات و وجود مناسبات نامتقارن محلی و منطقهای و بینالمللی، فلسطینیان ثابت کردهاند که کنشگران جدی و موثریاند و آنها و آرمانشان را نمیتوان نادیده گرفت.
بحران غزه در مورد کنشگری نوین در روابط بینالمللی است کنشگری که در آن تراکم و فشردگی چندلایهای از سطح محلی تا بینالمللی قابل مشاهده است. فلسطینیان، رابطههای نامتقارن را بهم ریختهاند و شرایط عصبی را دگرگون ساختهاند و کنشگری آنها سرنوشتساز است.