خبرآنلاین نوشت: چون که با کودک سر و کارت فتاد، پس زبان کودکی باید گشاد، جملهای که شاید این روزها تلویزیون و سینما به طور کلی آن را فراموش کرده است. پلتفرمهایی که مخاطبان اصلی آن بزرگسالان هستند. بزرگسالانی که عدهای از آنها دیگر تلویزیون را تماشا نمیکنند و عدهای دیگر قید سینما را زدند و رفتهاند سراغ ماهواره و شبکه نمایش خانگی. این مسئله قابل پذیرش است تا زمانی که یک کودک در خانه نباشد، اما وقتی پای یک بچه به این ماجرا باز میشود، مسئله جدی میشود.
کودکان نیاز به برنامههای مناسب سنشان دارند، اما این نیاز تامین نمیشود. کودکان امروز با کودکان دیروز متفاوت شدهاند، اما همچنان در تلویزیون برنامهسازی برای این رده سنی با معیارهای گذشته طراحی و ساخته میشود یا اصلا محتوایی در سینما و تلویزیون برای آنها ساخته نمیشود. برنامهسازی برای کودکان به دلیل نقش آنها در جامعه باید جدی گرفته شود، اما زمانی که این برنامهها با دمدستیترین شکل ممکن ساخته میشود چه تاثیری در جذب و آموزش کودک دارد؟ اگر برنامهسازان نتوانند کودکان و دنیای آنها را بشناسند چه اتفاقی میافتد؟
یکی از نتایجش از دست رفتن مخاطب است، نتیجهای که کمابیش شاهدش هستیم و دیدیم که این روزها کودکان مانند سابق برنامههای مخصوص خود را از تلویزیون ایران دنبال نمیکنند. گویی برنامهسازان و کودکان دو خطی هستند که به تدریج از یکدیگر دور و دورتر میشوند.
در گام اول یک مسئله را بررسی کنیم آثار حوزه کودک دو دسته هستند؛ محتواهایی که درباره کودکان ساخته میشود و محتواهایی که برای کودکان ساخته میشود، این دو مسئله کاملا با یکدیگر متفاوت است، مثلا نگاهی به آمار تولید در حوزه کودک بیندازیم؛ سهم تولیدات آثار برای کودکان و نوجوانان در طول ده سال گذشته ۶۴ عدد بوده یعنی حدود یک چهاردهم کل تولیدات و مسئله جالبتر سهم کم انیمیشن در ایران است، اینکه در ده سال گذشته و از میان این ۶۴ اثر فقط ۱۵ اثر به انیمیشن تعلق دارد و از میان همین ۱۵ اثر هم ۹ عنوان برنده جوایز خارجی شدند و اکران خارجی نیز داشتند.
به آثار تولید شده در سالهای متفاوت هم یک نگاهی بیندازیم؛ در سال ۱۳۹۱ هفت اثر، ۱۳۹۲ دو اثر، ۱۳۹۳ پنج اثر، ۱۳۹۴ شش اثر، ۱۳۹۵ هشت اثر، ۱۳۹۶ هفت اثر، ۱۳۹۷ یازده اثر، ۱۳۹۸ نُه اثر، ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ تنها یک اثر مخصوص کودکان تولید شد، ۱۴۰۱ شش اثر و ۱۴۰۲ یک اثر تولید شده است.
به بهانه روز کودک با رضا فیاضی که پیشکسوت این عرصه است به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
مشکل اصلی اکران نشدن فیلم مناسب کودکان چیست؟ مشکل اساسی عدم تولید محتوای بالا در این حوزه چیست؟ آیا مباحث مالی است؟
نمیتوانیم بگویی مباحث مالی چون اتفاقا وقتی یک فرزند به سینما میرود والدینش را هم همراه با خودش میبرد، مدیریت درست و سرمایهگذاری درست برای این امور انجانم نمیشود و فیلمهایی هم که ساخته میشود یا بد اکران میشود یا اصلا اکران نمیشود و به این شیوه اصلا پول باز نمیگردد. یک مشکلی که در حال حاضر وجود دارد و من متوجه این نکته شدم این است که وقتی فیلم برای کودکان ساخته میشود اما اجازه اکران نمیگیرد یا به آن بیتوجهی میشود و کسی سراغش را نمیگیرد، چگونه تهیهکننده یا سرمایهگذار بودجهاش را بگذارد پای ساخت آن؟ به هر حال آن فرد هم علاوه بر در نظر گرفتن موضوعات فرهنگی قصد دارد که سرمایهاش بازگردد، اما این اتفاق رخ نمیدهد،فکر میکنم برای رسیدن به این ماجرا که چرا این اتفاق در حال رخ دادن است باید سراغ مسئولین شورای صدور پروانه نمایش رفت. معضل اصلی ما این است که فیلم کودک مخاطب خودش را دارد اما از پرداختن به آن خود داری میشود.
چرا این اتفاق میافتد؟
هم شما و هم من میدانیم که آن زمان که زی زی گولو پخش میشد تنها دو شبکه وجود داشت که تولید داشتند و توانستند برای بچهها خاطرهسازی کنند، کاری که این روزها انجام نمیشود و خاطرهای ساخته نمیشود. الان چندتا از کارگردانان به نام در این حوزه با تلویزیون همکاری میکنند؟ و این ماجرا هم به این خاطر نیست که تولید کننده در این حوزه وجود ندارد، به این خاطر است که خود تلویزیون دنبال آنها نیست. من الان سرمایه چندانی ندارم اما مطمئنم که با «قصههای تا به تا»، روی کودکان آن زمان و حتی نسلهای بعدترش سرمایهگذاری کردم و زمانی که وضعیت اجتماعی و رفتارهای اجتماعی از قبیل نریختن زباله در طبیعت و خیابان بهتر میشود، میفهمم سرمایهگذاری جواب داده است.
ممکن است بخاطر نبود برنامه و فیلم کودک مناسب، یا حتی برنامه تلویزیونی مناسب، والدین و فرزندانشان، به سمت ماهواره، شبکه نمایش خانگی و فیلم های سینمایی که چندان مناسب نیست بروند؟
بله، وقتی در اوج بیکاری و وقت داشتن، کودک نرود سینما، فیلم مخصوص خودش را ببیند، میرود در شبکه نمایش خانگی و سینما فیلمی میبیند که به هیچ عنوان مناسب او نیست.
کودکان این نسل خاطرهای از برنامه کودک ندارند، با گذشت سالهای سال، هنوز آقای جمالی و زیزیگولو از خاطرهها نرفته است، اما حالا تلویزیون هم دیگر مانند قبل به کودکان توجه چندانی ندارد، موسیقی خوب نیست، بودجه خوب نیست، سختگیریها بیشتر شده، هنرمندان و کارگردانانی که سالها در تلویزیون فعالیت میکردند، دیگر در این عرصه نیستند چون یا قهر کردند، یا ممنوعالفعالیت شدند و کلا کسی با کودکان کاری ندارد، در عوض هم مردم تلویزیون را نگاه نمیکنند، مبادله انصافانهای است، تلویزیون چیزی ارائه نمیدهد، کسی هم برنامههایش را نگاه نمیکند.
جای خالی حوزه کودک چه آسیبی به فرهنگ و هنر وارد میکند؟
اصل قضیه کودک و نوجوان است، من همیشه میگویم اگر یکی از این مسئولان محترم، فقط گذرش از یک کتابخانه گذشته باشد، بوی کتاب، او را به سمت فرهنگ میکشاند و دلش برای برای فرهنگ این مملکت میسوزد، تاکید میکنم فقط بوی کتاب به مشامش خورده باشد و حتی یک کتاب هم نخوانده باشد، این را فراموش نکنیم که تلویزیون و سینمای ما با نپرداختن و عدم توجه به کودک و نوجوان یک نوع نسلکشی فرهنگی انجام میدهد،نسلها سرمایه هستند نباید به راحتی آنها را از دست داد.