سه‌شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ - ۰۶:۳۵

هدیه ویژه خدا به پیامبر اعظم (ص) و برتری‌های ایشان در مقایسه با سایر پیامبران

خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده می ‏فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، ولی درباره پیامبر اسلام تعبیر برادر نیامده، بلکه می ‏فرماید: او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.

آیت الله جوادی آملی: خداوند می فرماید: همه انبیا حقّ آوردند؛ ولی کتب انبیای گذشته، زیر هیمنه و سیطره ونفوذ قرآن کریم حفظ می‏ شود؛ وقتی خدا قرآن را مُهَیْمن برکتب انبیای پیشین قرار داده، چون کمال علمی‏ هر پیامبری در کتاب آسمانی او و کمال علمی ‏پیغمبر خاتم نیز در قرآن ظهور می ‏کند، پس رهاورد رسول خدا بالاتر از کتب انبیای پیشین است. هر پیغمبری امتش را به محتوای کتابش دعوت می ‏کند و عصاره دعوت پیامبر خاتم‏ که خود واجد معارف قرآن است، نیز هدایت به مضامین بلند قرآن کریم است.

حاصل آنکه: مقام و شخصیت معنوی هر پیغمبر در کتاب آسمانی او تجلی می‏ کند، مقام موسای کلیم در حدّ تورات و مقام عیسای مسیح در حدّ انجیل جلوه‏ گر شده است، انبیای پیشین نیز در حدّ کتب و صحف آسمانی خود ظهور کرده‏ اند، وقتی سیطره و فضیلت قرآن بر همه کتاب‌های انبیای سلف ثابت شود، سیطره و فضیلت رسول خاتم نیز بر دیگر انبیا ثابت می ‏شود، زیرا پیغمبر در حدّ قرآن است و قرآن، مهیمن است، پس پیغمبر اسلام مهیمن است.

قرآن ممثل

از برجسته‌ترین مزایای علمی ‏رسول اکرم (ص) آن است که خدای سبحان قرآن را به ‏او آموخته و حقیقت آن را در قلب مطهر او القا کرده، پس زمانی می‏ توانیم سیره علمی ‏رسول گرامی ‏را ارزیابی کنیم که حقیقت قرآن را بشناسیم و هر آنچه به عنوان آیه تدوینی کتاب اوست، در وجود مبارک آن پیامبر، به عنوان آیه تکوینی و وجود عینی متحقّق است، و اگر برای معارف کتاب آسمانی درجاتی هست، برای ولایت و رسالت اولیا و فرستادگان خدا نیز مراتبی خواهد بود، و اگر اکتناه قرآن مقدور همه نیست، لااقل دسترسی به برخی از درجات آن مقدور محقّقان هست وبه همان میزان می‏توان رسول خدا و سیره علمی‏آن حضرت را شناخت.

اسوۀ جهانیان

آیاتی درقرآن رسول خدا را به عنوان اُسوه والگوی انسان‌ها معرفی می‏ کند و آیاتی دیگر، آن حضرت را مهذّب و تزکیه شده الهی می ‏داند، آنگاه می ‏فرماید: او اسوه شماست، به او اقتدا کنید. فرموده خدا که: «لقد کان لکم فی رسول الله اُسوة حسنة» بعد از آن است که پیغمبر خود را به آداب الهی مؤدّب ساخته، با دستوراتی نظیر: «خذ العفو وآمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین» آراسته است.

درعظمت رسول خدا همین بس که خدای سبحان می ‏فرماید: «ولقد اتیناک سبعاً من المثانی والقران العظیم»؛ ما سوره مبارکه «فاتحه» و قرآنی عظیم را به تو دادیم. کتابی که: «لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة الله» اگر حقیقت آن را بر کوه نازل می ‏کردیم، متلاشی می ‏شد، کوه توان تحمّل عظمت قرآن را ندارد، امّا تو به خوبی آن را تحمّل می‏ کنی.

 آنان که در برابر قرآن، هیچ عکس العملی نشان نمی‏ دهند، به این جهت است که قرآن را تحمّل نکرده‏ اند، تنها اندکی از وجود لفظی و کتبی یا از مفهوم ذهنی آن بهره ‏برده، وحی قرآنی در جانشان ننشسته است، وگرنه آنان نیز در خود احساسی داشتند و برخود می ‏لرزیدند چنانکه دراین باره می‏ فرماید: «الله نزل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرُّ منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم إلی ذکر الله...»؛ اندام کسانی که از خشیت الهی برخوردارند در برابر عظمت قرآن می ‏لرزد، ابتدا بی‏ تابی می ‏کنند، سپس به آن مأنوس شده بدن و دلشان آرامش می‌یابد.

آنان که واکنشی در برابر قرآن ندارند، برای آن است که وحی قرآنی به دلشان نمی‏ نشیند، و گرنه مؤمن هنگامی ‏که قرآن بر او تلاوت می‏ شود، بر ایمانش افزوده می‏ گردد: «إذا تلیت علیهم ایاته زادتهم إیماناً» و هنگام یاد حق، دل او می ‏تپد: «الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم» اگر با ذکر نام الهی دل ما نمی‏ تپد، برای آن است که به دلمان راه پیدا نکرده، ذِکر لفظی هست ولی قلبی نیست، یاد خدا که به دل راه یافت، حتماً آن دل در برابر محبوب مطلق، به تپش درمی‏ آید، خاصیّت ذکر خدا آن است که ابتدا همراه آن تپش باشد، سپس انس و آرامشِ لذت بخشی پدید آید و هر چه ظرفیت قلب بیشتر و انس با قرآن افزونتر باشد، تحمّل و آرامش در سایه آن بیشتر خواهد بود، لذا اگر قرآن بر کوه نازل می‏ شد، آن را متلاشی می‏ کرد؛ ولی بر قلب رسول اکرم (ص) نازل شد و آن حضرت همچنان آرام بود «نزل به الروح الأمین علی قلبک لتکون من المنذَرین»؛ قلب او آن قدر استوار و مستحکم بود که از هر کوهی متصلّب‌تر می‏ نمود.

عظمت در اخلاق

خداوند پیامبر خود را به عظمت اخلاقی می‏ ستاید: «و إنک لعلی خلقٍ عظیمٍ» با جمله اسمیه و تأکید می‏ فرماید تو دارای اخلاق عظیمی هستی. وقتی خدای سبحان از چیزی به عظمت یاد کند، معلوم می‏ شود که از عظمت فوق العاده‏ ای برخوردار است؛ چون او هرچیزی را به عظمت نمی‏ ستاید؛ بسیاری از موارد را با صفت «ضَعف» یا «قلّت» یاد می‏ کند، سراسر دنیا را اندک می ‏شمرد: «متاع الدنیا قلیل» و از دسیسه‏ های شیطان به عنوان: «إنّ کید الشیطان کان ضعیفاً» سخن می‏ گوید؛ امّا وقتی از خُلق رسول خدا (ص) نام می ‏برد، می‏ فرماید:ای پیامبر تو واجد همه ملکات نفسانی در حدّ اعلا هستی! دید باطلی است که انسان، چون کفار قریش، عظمت را در سایه ثروت بداند، آن‌ها که گفتند: «لولا نزِّل هذا القران علی رجلٍ من القریتین عظیم» فلان ثروتمند ساکن مکه یا مدینه یا طائف را عظیم می‏ دانستند، عظمت به خُلق است نه مال، و رسول اکرم (ص) از این خلق عظیم برخوردار است.

خداوند پیامبر اکرم (ص) را شخصیتی جهانی دانسته و در باره قلمرو رسالت او می‏ فرماید: ما تو را برای جهانیان فرستادیم، امّا بر مؤمنان منّت نهادیم. این دو نکته در باره قرآن کنار هم آمده است که قرآن کتابی جهانی است: «شهر رمضان الذی اُنزل فیه القران هدی للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان» لیکن تنها اهل ‏تقوا از آن طرفی می ‏بندند: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین» این کتاب برای همه آمده، ولی عده‏ ای به عمد خود را از آن محروم کرده‏ اند، کتابی جهانی است ولی اهل ‏تقوا و فضیلت از آن بهره می‏ گیرند. در باره رسول خدا نیز این دو تعبیر را دارد، از طرفی می‏ فرماید: «وما أرسلناک إلا کافةً للناس: تو پیامبری جهانی هستی» و از طرف دیگر می‏ فرماید: «لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پیامبری را از خودشان در میان آن‌ها برانگیخت.» «منّت» عبارتست از نعمت سنگین و بزرگی که تحمّل آن آسان نیست، تنها مؤمن از عهده پذیرش نعمت پیامبری و اطاعت از آن، به خوبی برمی‏ آید، نعمت ایمان، رسالت و ولایت چنین است.

در باره اصل ایمان می‏ فرماید: «بل الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان» و درباره اصل امامت: «و نرید أن‏نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمة: ما می ‏خواهیم بر مستضعفان منت نهاده، از بین آن‌ها افرادی را بر انگیخته به مقام امامت بر زمین برسانیم.» و در باره رسالت نیزفرمود: «لقد مَنّ الله علی المؤمنین...». 

علت منحصر ساختن منت بر مؤمنان، با اینکه رسول خدا پیامبری جهانی است، عدم پذیرش نعمت از ناحیه دیگران است، از این رو در سوره سبأ می‏ فرماید: «و لکنّ أکثر الناس لا یعلمون» وقتی اکثر مردم آگاه نباشند و از این نعمت خود را محروم سازند، پس منّتی هم نیست؛ زیرا نعمت را تحمّل نکردند. حاصل آنکه: رسالت پیامبر برای همه انسان‌ها تا روز قیامت هست، ولی تنها مؤمنان از فیض رسالت بهره‏ مند می‏ شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بین آن‌ها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبیا منّت است، امّا دو ویژگی خاتمیت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پیامبر خاتم آمده است.

رأفت و رحمت رسول اکرم (ص) 

خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر برادر کرده می ‏فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، «.. آن هنگام که برادرشان نوح آن‌ها را گفت...» ولی درباره پیامبر اسلام تعبیر برادر نیامده، بلکه می ‏فرماید: «هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم» یا اینکه می ‏فرماید: «لقد جاءکم رسول من أنفسکم عزیزعلیه ما عنتّم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم: پیامبری برای شما آمده که از جانتان برخاسته، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می‏ کند تا شما مؤمن بشوید، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است.»

رحمت و رأفت، صفت فعل حقّ است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف، انتزاع می‏ کنند نه از مقام ذات وی، جایگاهی که محلّ انتزاع رأفت و رحمت است، جایگاهی امکانی است، و همان جایگاه می ‏شود رئوف و رحیم، و بارزترین مصداق و مظهر آن رسول خدا (ص) است.

صفات فعلیه به صفات ذاتیه متّکی است، پیامبر اکرم‏ (ص) فعلی است از افعال خدا که به ذات خدا تکیه دارد، او مانند سایر فقرا، ربط محض و فقر صرف است ولی مظهر رأفت و رحمت خداست. خداوند برای خود رحمتی عامه و رحمتی خاصه قائل است و این دو خصوصیّت را برای قرآن و پیامبر نیز بیان داشته، از طرفی می‏ فرماید: من رحمت عامه‏ ای دارم: «رحمتی وسعت کل شی‏ء»؛ یعنی هر چه مصداق شی‏ء است مشمول رحمت من است؛ و از طرف دیگر می‏ فرماید: متّقیان، از رحمت ویژه ‏ام برخوردارند: «فسأکتب‌ها للذین یتّقون». رحمت عامّه مقابل ندارد، ولی مقابل رحمت خاصه، غضب است که زیر پوشش رحمت عامه است چنان که رحمت خاصه زیر پوشش رحمت عامه است، اینکه ما خدا را به رحمت فراگیرش سوگند می‏ دهیم ناظر به‏ همان رحمت مطلقه‏ ای است که مقابل ندارد.

قرآن نیز مظهر رحمت عامه است زیرا گرچه برای هدایت مردم است ولی سایر موجودات نیز که به تبع مردم آفریده شده ‏اند از فیض قرآنی بهره‏ مند می‏ شوند. اگر همه مردم پیرو قرآن باشند جهان اصلاح خواهد شد، چون اگر فسادی هست بر اثر وجود انسان‌های فاسد است و گرنه: «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت» عالم، هماهنگ و موزون است، محرومیت و فساد به خاطر «فبظلمٍ من الذین هادوا حرمنا» است.

وعده خدا این است که: «ولو أنهم أقاموا التوریة والإنجیل وما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم» آنان که به‏ کتاب آسمانی خود ارج نهاده و به دستور خدا عمل می‏ کنند، هم از روزی‏ های بالا (مانند باران مناسب و تابش مناسب آفتاب) یا روزی‏ های معنوی (مانند علوم و معارف) برخوردار خواهند بود و هم از روزی‏ های زمینی، چون مزارع و مراتع. اصولاً کسی که در صراط مستقیم قرار گرفت، فیض مادّی و معنوی به سوی او سرازیر می‏ شود، لیکن فقط گروه مخصوصی به این فیض عظیم راه می ‏یابند. پس قرآن هم در رحمت عامه مظهرعمومیت رحمت خداست: «هدی للناس» و هم در رحمت خاصّه مظهر خصوصیّت رحمت خداست: «هدی للمتقین».

پیامبر اکرم (ص) رحمت عامه ‏ای است که همگان از او استفاده تکوینی و بهره غیر تکوینی می‏ برند، از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که: در خدمت پیغمبر، از جایی عبور می‏ کردیم، به هیچ درخت و سنگی نمی ‏رسیدیم جز اینکه به‏ آن حضرت سلام عرض می‏ کردند! آری، همه چیز در پیشگاه رحمت خاصه خاضع است.

پیامبر بشیر و نذیر

در سوره سبأ فرمود: «پیامبر بشیر و نذیر است» بشیر و نذیر بودن در کنار راهنمایی کردن است او راه و نتیجه پیمودن آن را نشان داده، عواقب تلخ انحراف از راه را نیز بیان می‏ کند از این رو بشیر و نذیر است. در سوره «احزاب» نیز پیامبر را با این اوصاف معرفی می‏ کند: «یا أی‌ها النبی إنا أرسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً إلی الله بإذنه و سراجاً منیراً» این آیه، رسالت عامه پیامبر را بیان می‏دارد، یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو، چون آفتاب روشنی بخشی. آفتاب برای همه مردم است، امّا بهره خاص را بینایان می‏برند، پیامبر راهنمای همه مردم است، امّا صاحبنظران، محقّقان و انسان‌های وارسته از وی بهره می‏برند نه تبهکاران.

اهل مطالعه، نویسندگان، کسانی که کاری مثبت انجام داده، قدم‌های خیر و سودمند برمی‏ دارند به طور صحیح از آفتاب بهره می‏گیرند نه کسانی که بیراهه رفته یا به گناه تن در می‏دهند. فرمود: تو هرگز خاموش نمی‏ شوی، و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع می‏ شود: «یریدون أن یطفؤا نورالله بأفواههم ویأبی الله إلا أن‏یتمّ نوره» یا: «والله متمّ نوره»؛ این سراج منیر، پیوسته روشن و روشنگر جهانیان است. 

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب