
ابوالقاسم قاسم زاده: ماهیت بنیادی و تاریخی رژیم صهیونیستی، تعریفی شعارگونه نیست. بنیادیترین اصول در تعریف از ماهیت این رژیم از سوی بنیانگذاران آن در تدوین اصول قانون اساسی کشوری به نام اسرائیل را دو اصل پایهای شکل داده است.
اول: جغرافیای سرزمینی اسرائیل که شعاع کشوری آن را در حاکمیت دولتی یهودی ـ صهیونیستی از «نیل تا فرات» دانستهاند. دوم: برتری قدرت نظامی یا «ژئواستراتژیکی» که متصل به آن، اولویت «ژئواکونومی» برتری قدرت فن آوری صنعتی، اقتصادی و علمی میدانند.
براساس این دوپایه است که کشوری به نام اسرائیل در گذر تاریخیاش برای استقرار حاکمیت خود بیشترین تعداد «جنگ» را با کشورهای همسایهاش و اشغال خاک کشورهای عربی و آوارگی اعراب، به ویژه فلسطینیان ساکن داشته است.
در استقرار حاکمیت تفکر صهیونیستی در خاورمیانه، دولتهای آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه امروز، همچنین سه کشور اصلی اروپایی یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان، نقش اصلی را داشتند و از حامیان استراتژیکی تثبیت دولت اسرائیل در خاورمیانه بودهاند و هستند!
متصل به این حمایت،قدرت مالی و سرمایهای یهودیان در آمریکا، روسیه، اروپا و در بسیاری از کشورهای «آمریکای لاتین» و آسیا و آفریقا، در کارنامه تاریخی تثبیت رژیمی به نام اسرائیل در سرزمین فلسطین، نقش اساسی و مهمی داشتهاند و دارند.
چرخه قدرتهای سیاسی و حاکمیت دولتها در جهان به تحولات مستمر در ساحتهای گوناگون آن وابسته است. این اصل تغییر ناپذیر است که جهان و همه مناطق و کشورهای آن مدام در چرخه زمان دگرگون میشوند.
اکنون برخی از کارشناسان سیاسی، اقتصادی و امنیتی در غرب یا خاورمیانه در نقد و شرح شرایط کنونی بینالمللی و منطقهای بر این باورند که اساس تغییر و تحول در جهان، به ویژه در نگاه سه قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل آن است که در تعریف استراتژیکی روابط کشورها تعریف «اولویت ژئواکونومی بر ایدئولوژی» سیطره یافته و جایگزین شده است.
برهمین اساس تلاش برای عادیسازی روابط اسرائیل با دیگر کشورها در خاورمیانه چه عربی یا غیرعربی، ترکیه و آذربایجان و... از زاویه چنین برداشتی است.
با این نگاه و ارزیابی، مدیرعامل «موسسه آینده پژوهی جهان اسلام» و مدیر گروه مطالعات منطقهای آن در مصاحبه ای با یکی از روزنامههای صبح تهران گفته است: «مخالفت ایران با مسأله عادی سازی روابط بین اسرائیل و کشورهای جنوب خلیج فارس، از افق و دیدگاه ایدئولوژیک است و از این افق هم با کشورهای عربی گفتگو میکند و معمولاً بر اصولی مانند آرمان فلسطین، خیانت به جهان اسلام و امثال اینها تکیه می کند.
در برابر نگاه کشورهای عربی و از جمله عربستان سعودی به این قضیه از دریچه منافع ژئو اکونومی است. نمیتوان از دو خاستگاه مختلف گفتگویی نتیجه بخش ایجاد کرد.»در «محک» امروز، قصد نقد و بررسی این برداشت نیست، اما واقعیتی نادیده گرفته میشود و آن نگاه به درون اسرائیل و مردم آن است که اکنون و برای اولین بار از درون سرزمینهای اشغالی تا نیویورک و واشنگتن، علیه نتانیاهو قیام کردهاند. خواهان سقوط دولت ائتلافی راست افراطی صهیونیستی در اسرائیل هستند.
اینان نتانیاهو را فاسد میدانند که پرونده علیه او در دستگاه قضائی اسرائیل همچنان گشوده است. شعار و برنامههای دولت ائتلافی او که از افراطیترین صهیونیستها در آن مشارکت دارند را رد و محکوم میکنند.
برای اولین بار رئیس دولتی (نخست وزیر) در اسرائیل مستقر است که فقط با یک رأی اضافی از مجلس اسرائیل (کنست) استقرار یافته و در درون اسرائیل بحران شکافهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گوناگون چنان عمیق و گسترده شده است که رئیس دولت اسرائیل (نتانیاهو) منفور شهروندان اسرائیل و اغلب یهودیان در جهان است.
به ویژه که مدام خطر ویرانسازی مسجدالاقصی، قبله دوم مسلمین از سوی این دولت (افراطی صهیونیستی) گوشزد میشود. اسرائیل فراتر از اینکه شرایط بینالمللی و روابط کشورها از پنجره ژئواکونومی یا ایدئولوژیکی نقد و تفسیر شود، دچار بحران هویتی و ماهیتی در درون شده است.
پایههای گزاره نژادپرستی براساس تعریف صهیونیستی از درون متزلزل و ناپایدار شده است. در یک کلام ماهیت رژیم صهیونیستی اسرائیل، «نژاد پرستی و برتری نژادی» است که اکنون در داخل و در عرصه بینالملل به چالش کشیده شده است.