![](/files/fa/news/1402/7/3/74353_969.jpg)
زهره رنگامیز خبرنگار اطلاعات نوشت: «بچههای بهزیستی»؛ این اصطلاح رایج برای فرزندان بی سرپرستی است که بعد از ۱۸سالگی بهناچار مستقل و از چرخه حمایت بهزیستی خارج می شوند و حالا پس از گذار از دوران کودکی و نوجوانی، باید به تنهایی پای در میدان پرتلاطم زندگی بگذارند .اما بچه هایی که ۱۸سال زیست خوابگاهی آن ها را آفتاب مهتاب ندیده و چشم و گوش بسته بارآورده ، این مهم ترین سئوال است؛ عاقبتشان چه خواهد شد؟
برای تهیه گزارش که راه می افتم، تصورم از خیریه، «روشنای امید» جایی شبیه خوابگاه است؛ خودم را آماده کرده ام تا با یکی دو نفر از فرزندان این خانواده صحبت کنم و به مجتمع «مروارید» که میرسم، با دفتری شامل چند اتاق مواجه می شوم!
قرار نیست، دختر بچه ای زیبا با موهای خرگوشی یا پسر بچه ای بلا با چشمان مشکی را ملاقات کنم؛ اینجا اتاق فکری برای تدبیر عبور این بچه ها از مرحله خوابگاهی به زندگی اجتماعی است.
خانم شجاعی، مدیر مرکز روشنای امید در مشهد در پاسخ به پرسش ما درباره عاقبت این مددجویان، سوال دیگری را هم مطرح می کند!؛ تصور کنید قرار است «بچه بهزیستی» به خواستگاری برود، تصور کنید باید بدون آشنایی با قانون، خانهای رهن کند، فکر کنید او بدون سرمایه و بدون داشتن تحصیلات دانشگاهی می خواهد مشغول به کار شود؛ همه اینها بدون داشتن خانواده، چطور محقق خواهد شد؟ و خیریه روشنای امید برای پاسخگویی به این نیازها راه اندازی شده است و کارکردی شبیه به خانواده را دارد.
شجاعی می گوید: نیاز بچه ها در این سن، فراتر از نیازهای مادی است و گاهی آنچه که در یک زندگی عادی، نیاز محسوب نمی شود، برای این بچه ها دست نیافتنی و رویاست.
وی ادامه می دهد: دختران و پسران مرکز «روشنای امید» وقتی عاشق می شوند و به ما برای مشاوره و همراهی شروع زندگی شان مراجعه می کنند، حتی برای به جا آوردن مراسم خواستگاری، خانه ای در شأن ندارند و کسی که خلأ نبود پدر و مادر، فامیل یا بزرگتر را برایشان پر کند؛ دقیقا همینجا و در همین بزنگاه های زندگی است و «روشنای امید» در کنارشان می ایستد.
شجاعی قصه یکی از دخترانش را برایمان تعریف می کند؛ دختری که در ۲۸سالگی، هنوز به دلیل ترس از اجتماع، نتوانسته بود، مستقل شود. این دختر به کمک مرکز روشنای امید، برادرش را در مشهد پیدا کرد، برادری که او هم به دلیل نبود خانواده، شبها در مغازه ای در اطراف حرم، می خوابید و روزها همانجا مشغول کار میشد.
زندگی غریبانه این خواهر و برادر، خانم شجاعی را مصمم کرد، کنارشان بماند تا مستقل شوند، به شکل معجزه آسایی با کمک خیریه، هزینه رهن یک خانه و تهیه وسایل آن مهیا شد و این خواهر و برادر صاحب زندگی شدند و طعم خانواده را چشیدند. حالا دختر مورد حمایت موسسه در تماس های منظم با مرکز روشنای امید از خوشبختی هایش می گوید، از داشتن برادر، از داشتن سقفی که بالای سردارد و وسایلی در خانه که حالا او مالک آن هاست؛ او از شادی هایش می گوید، از لذت داشتن حتی پنجره و پرده اتاقش که رو به آسمان شهر باز میشود.
شجاعی معتقد است؛ بیشترین نیاز این فرزندان، حمایت های فکری و حقوقی است، بچه های بهزیستی به دلیل زندگی خوابگاهی، اغلب با قوانین زندگی واقعی آشنا نیستند .
وی می گوید: 2 مورد رهن خانه، برای فرزندانمان داشتیم که اگر همراهیشان نمی کردیم، از آنها کلاهبرداری می شد.
تجربه 2 ساله، مدیر مرکز «روشنای امید»، در مشهد از برخورد با خیرانی که قرار است به این فرزندان کمک کنند، این است: اغلب تصورشان از بچه های مستقل شده از بهزیستی در این سن و سال، جوانانی است که توانایی اداره زندگیشان را دارند، پس نیاز به کمک ندارند!
وی ادامه می دهد: نیکوکاران باید بدانند که این بچه ها هم، برای تشکیل خانواده، اشتغال و ادامه تحصیل به حمایتهای پدرانه و مادرانه خیران نیک اندیش نیازمندند.
شجاعی، اشک در چشمانش می نشیند، وقتی از آرزوهای کوچک و بزرگ آن ها تعریف می کند، وی از حسرت رفتن یک سفر خانوادگی، از برگزاری خواستگاری در جمع خانواده، از رویای تحصیل در دانشگاه، از اعتماد جامعه و نگاه مثبت به آن ها میگوید، اما معتقد است لذت سامان دادن به زندگی ۸٠ فرزند و شریک شدن در شادیهایشان بعد از تلاش های بسیار، به همه سختی هایش می ارزد.
مرکز خیریه روشنای امید در مشهد و مدیر آن، ۸۰فرزند دارد، ۵۰دختر و ۳۰پسر که از مشاوره های پیش از ازدواج گرفته تا مراسم خواستگاری را برایشان انجام می دهد، او با وسواس زیاد بنگاه های شهر را می گردد تا خانه ای امن و تمیز برایشان پیدا کند، نگرانی بعدی او تحصیلشان است و داشتن ۳۰فرزند دانشجو که قطعا مسئولیتش را چند برابر می کند، اشتغال هم از مهم ترین هاست، به ویژه برای دختران، کار در محیطی امن، خیلی اهمیت دارد. رفق و فتق امورزندگی هر کدامشان داستان ها و ماجراها دارد که می ماند برای دیدارهای بعدی مان، شجاعی آخرین جمله اش، دعا برای عاقبت بخیری مظلومترین بچههای مشهد است .