محمد صالح علاء در یادداشتی در ضمیمه ادب وهنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: انسان، تنها موجودی است که میتواند سکوت کند، اما انسانشناسها عقیده دارند که انسان تنها موجودی است که قادر است حرف بزند؛ یا انسان تنها موجودی است که میتواند گفتگو کند با دیگری، با دیگرها. این تعریف ایشان از انسان، شاید به این خاطر است که عقیده دارند سخن گفتن آدمی بر اساس خرد است و سخن ماهیّتی عقلانی دارد.
دیگر موجودها و حیوانها با یکدیگر سخن نمیگویند. صداهایی از خود بیرون میریزند که همه مبتنی بر غریزه است. آنها غرایزشان را به یکدیگر منتقل میکنند. حیوانها با حقیقت خود ارتباط برقرار میکنند؛ چنانکه گیاهها هم با حقیقت خود ارتباط برقرار میکنند. پس آنها عقیده دارند انسان تنها موجودی است که با دیگری سخن میگوید و بیشتر از دیگرها با خود گفتگو میکند. گفتگویی بیواژه، بیصوت. بنابراین، آدمی ساکت نیست، ولی بخش بزرگی از زندگی را در بیصدایی میگذراند که به آن سکوت میگوییم. البته که من انسانشناس نیستم. فلسفهدان هم نیستم. فقط یکی از دوستدارهای انسانشناسها و بیشتر از ایشان، یکی از دوستدارهای فیلسوفها هستم. اما میدانم که آدمی هرگز ساکت نیست. لاینقطع در حال گفتگو با دیگری یا خویشتن است. در واقع ما اصلاً اهل سکوت کردن نیستیم. مگر زمانی که عقل از ما جدا شود.
فیلسوف متألّه دوران ما حکیم دینانی هم در کتاب ارجمند «سرشت و سرنوشت»که کتاب مباحثۀ جناب آقای کریم فیضی با ایشان است و در آنجا حکیم دینانی به بیش از هزار و پانصد موضوع پرداختهاند؛ دربارۀ سکوت هم صحبت کردهاند. دربارۀ سکوت، سخن نگفتن، ماهیّت سکوت و لوگوس. که لوگوس را سخن عقلانی میدانند. زیرا هیچکس نمیتواند بدون عقل سخن بگوید. ایشان حتی لنگویج(language) انگلیسی را برگرفته از لوگوس دانستهاند.
البته بدون تردید، استاد میدانستند که لنگویج از لینگوی لاتینی به معنی خود زبان گرفته شده. زبان هم مقصود همان عضو بلند و نرم و سرخ در دهان است. ضمن این که در تعریف و معنی لوگوس هم میان فرهنگها اتحادی نیست. در آیینهای مختلف، تعریفهای گوناگونی از آن شده است.در آخر خوب است بگوییم که تنها گفتن برانگیزاننده نیست. سکوت هم برانگیزاننده است و اگر برای گفتن باید دهانی داشت، برای نگفتن و سکوت کردن هم باید دهانی داشت. که بیدهان نمیتوان سکوت کرد. چنانکه در هر سیم ساز، صد صد صداست. در هر دهان ساکت هم صد صد صدای بالقوّه است. زیرا سکوت، قدم زدن با عقل است، که در سکوت، هم خرد کانتی و هم شکّ هگلی است.