سه‌شنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۰

آئین‌های سوگواری از دیروز تا امروز در ایران

وقتی عزیزی از دست می‌رود، عده‌ای با آوردن تاج گل و نصب بنر همدردی خود را ابراز می‌کنند.

هر که آید به جهان اهل فنا خواهد بود

روفیا تیرگری خبرنگار اطلاعات درباره آئین های سوگواری در ایران نوشت:  غم بر تار و پود وجود چنگ می‌زند، دل زخم‌خورده و خونین است. روز و شب و نصف‌شب ندارد. آرام و قرار از وجودتان رفته است. خواب دیگر به سراغتان نمی‌آید، اگر هم بیاید کابوس هولناک است. نمی‌دانید چه باید کرد. هیچ چیز از اندوه شما نمی‌کاهد، فقط می‌خواهید دیگر در این دنیا نباشید. غم و اندوه وجودتان را در برمی‌گیرد، غمی که تمامی ندارد.

ما در هر سنی که باشیم نیاز به عزیزانی چون پدر و مادر داریم؛ کسانی که بهتر از خودمان با تمام نقاط قوت، ضعف، توانمندی، شهامت، بزدلی، تنبلی و حماقت وجودمان آشنا هستند، دو موجود دوست‌داشتنی که گاهی بتوانیم بدبختی، بداقبالی و ضعف‌هایمان را به گردن آن‌ها بیندازیم. هرگز از ما کینه‌ای به دل نمی‌گیرند و همیشه گوش‌های شنوایی برای حرف‌های تکراری ما دارند. حتی اگر مریض و ناتوان در بستر بیماری باشند حضورشان امیدبخش است و به ما بهانه زندگی می‌دهند.

حال که او رفته است چه می‌شود... هنگام دعا یا با شنیدن صدای اذان همان دعای همیشگی را به درگاه خداوند می‌کنید.

اما اندکی بعد درهم می‌ریزید، کسی که برایش دعا می‌کنید شما را ترک کرده است... راهی را که هزاران بار بدون فکر کردن رفته‌اید گم می‌کنید. از در خانه بیرون می‌آیید اما نمی‌دانید برای چه؟

دیگر آن آدم سابق نیستید یا نمی‌توانید باشید. در روزهای اول، دوستان و اقوام تنهایتان نمی‌گذارند. در این بین حرف‌هایی می‌شنوید که وجودتان را آتش می‌زند: «چند سالش بود؟ عمرش را کرده بود، راحت شد، بدتر از این می‌توانست باشد و...»

انگار نمی‌خواهند بدانند عزیز، عزیز است چه کودک باشد، چه نوجوان و چه پیر باشد و بیمار و رنجور. عزیزان ما بهانه زندگی ما هستند. بدون آن‌ها زندگی معنای خودش را از دست می‌دهد و زنده بودن رنگ می‌بازد.

نصب بنر و آوردن تاج گل

وقتی عزیزی از دست می‌رود، عده‌ای با آوردن تاج گل و نصب بنر همدردی خود را ابراز می‌کنند.

ابراهیم که به تازگی پدر و دو نفر دیگر از عزیزان خود را از دست داده است، می‌گوید: پدر با مرگی ناگهانی از میان ما رفت. دوستان، اقوام، همکاران و آشنایان با آوردن تاج گل و نصب بنر ما را مورد عنایت قرار دادند.

دیوار خانه‌ ما که هیچ، تمام کوچه پر شده بود از بنرهایی که به دیوار خانه‌های مردم نصب شده بود، همین‌طور تاج‌های گل که برای مجالس ختم آورده می‌شد. ما جوان بودیم و بی‌تجربه، مهم‌تر از آن شوک‌زده و غرق ماتم. متوجه نبودیم مردم چه هزینه‌هایی به خاطر ما متقبل می‌شوند.

تا این که بعد از مدت کوتاهی مادرم به رحمت خدا رفت. در همان روز خاکسپاری از همه خواهش کردیم از آوردن تاج‌های گل و نصب بنر خودداری کنند. باز هم به خاطر آن که تأکید کرده باشیم، پارچه‌نوشته‌ای بر سردر خانه‌ زدیم و از همه خواستیم تاج گل نیاورند و بنر نصب نکنند. هر بنر حداقل یک میلیون تومان هزینه دارد و تاج‌های گل هم قیمت‌های گزافی دارند. گل پژمرده می‌شود و بنر هم بعد از مدتی زیر دست و پا می‌افتد، در حالی که عکس عزیزمان بر روی آن چاپ شده است.

ابراهیم می‌افزاید: ما که بچه بودیم مراسم سوگواری هیچ تشریفاتی نداشت. در خانه باز بود و همه برای عرض تسلیت می‌آمدند و با یک استکان چای و یک عدد خرما و روز هفت هم به همراه حلوا پذیرایی می‌شدند. فاتحه‌ای خوانده می‌شد و هرکس گوشه‌ای از کار را می‌گرفت تا کمک‌حال و مرهم زخم خانواده سوگوار باشد.

ماشین عروس و خوانچه‌های دامادی

در دوران دفاع مقدس، آوردن خوانچه‌های دامادی در مراسم شب‌هفت شهدا مرسوم شد.

تعداد خوانچه‌ها اندک بود؛ حداکثر سه خوانچه که شامل کلام‌الله مجید، آینه و شمعدان، لباس، حنا و نقل و شیرینی بود، آن هم به این خاطر که این جوانان سرفراز برای سربلندی میهنشان از جان عزیز خود گذشته و لباس دامادی بر تن نکرده، زندگی را وداع گفته بودند.

خوانچه‌های دامادی فقط برای شهدا بود اما اکنون مدتی است که برای جوانان ناکام هم آورده می‌شود.

پروین خانم که به تازگی یکی از اقوام جوان خود را از دست داده است می‌گوید: خانواده و دوستانش در تدارک مراسم عروسی او بودند. سالن از ماه‌ها قبل رزرو و تمام خریدهای عروسی انجام شده بود. در اثر حادثه‌ای دردناک جوان 27 ساله لباس دامادی بر تن نکرده جانش را از دست می‌دهد.

در هفتمین روز درگذشت او دو ماشین عروس گل زده می‌شود با تورهای مشکی.20 خوانچه دامادی با تورهای مشکی تزئین می‌شوند. این خوانچه‌ها را دختران و پسران جوان بر روی سر به آرامگاه می‌آورند.

پسر جوانی از دوستان جوان ناکام به عنوان داماد انتخاب می‌شود. همانند روز دامادی یکی یکی لباس‌ها از خوانچه‌ها بیرون آورده و از بلندگو اعلام می‌شود. آن جوان لباس‌ها را می‌پوشد. بسته‌های اسکناس نو به هوا پرتاب و در اطراف مزار پخش می‌شود. در آخر هم چند کبوتر به هوا پرواز داده می‌شوند. خوانچه‌های میوه، شیرینی، حنا و... در میان جوانان تقسیم می‌شود. صدای شیون، گریه و زاری مادر، خواهر و نامزد جوان تازه‌درگذشته فضای گورستان را پر کرده است.
دردناک‌تر از همه آن که این مراسم با دسته‌های موسیقی همراه است و مانند جشن عروسی فیلم‌برداری می‌شود.

سادگی و صمیمیت ازدست‌رفته

در گذشته‌ای نه چندان دور، سوگواری‌ها به ‌گونه دیگری بود که حکایت از صفا و صمیمیت و یکرنگی خاصی داشت. 

پخش شدن صدای تلاوت قرآن از یک خانه‌ خبر از آن می‌دهد که اهالی این خانه عزیزی را از دست داده‌اند. رفتن به خانه عزادار و عرض تسلیت، نوعی ادای دین به انسانیت است. دعوتی در کار نیست، مقصود آن است که خانواده داغدار با غم‌هایش تنها نماند.

اشرف گرامی‌زادگان، مدیرمسئول مجله حقوق زنان می‌گوید: در شهر من قم رسم بود که اهالی محل غذا درست می‌کردند و با ظرف‌های غذا به خانه تازه‌درگذشته می‌رفتند یا در همان خانه مرحوم غذا درست می‌کردند. 

آوردن ظرف‌های غذا نوعی هدیه بود نه کمک، چراکه در این ایام خانواده سوگوار نه به آشپزخانه می‌تواند برود تا غذایی درست کند و نه میلی به غذا خوردن دارد. به این‌ترتیب اهالی به فکر سلامت اهل خانه بودند، به‌خصوص کودکان که در این ایام ممکن است نادیده گرفته شوند. کسی که برای عرض تسلیت می‌آمد با چای و خرما پذیرایی می‌شد.

در این بین بعضی‌ها سعی می‌کردند هر چه کمتر در خانه تازه‌درگذشته بنشینند تا همان یک استکان چای و یک عدد خرما را هم نخورند، چراکه فکر می‌کردند ممکن است حق فرزند صغیری ضایع شود. در چنین مواردی کسی که مسئول مراسم بود یادآوری می‌کرد ما راضی هستیم، لطفا با ما همراهی کنید. 
استفاده از شیرینی را جایز نمی‌دانستند، چون موجب ناراحتی خانواده سوگوار می‌شد. شیرینی نشاط‌آور است و در مراسم جشن و شادی کاربرد دارد، نه در مراسم عزا و سوگواری.

خانم گرامی‌زادگان می‌افزاید: مراسم سوگواری در خانه‌ها برگزار می‌شد. برای روز سوم یا شب‌هفت اگر قرار بود غذایی داده شود،‌ فقط یک نوع بود، قیمه یا قورمه‌سبزی.

اگر تعداد مهمانان زیاد بود یکی دو همسایه خانه‌هایشان را در اختیار خانواده سوگوار می‌گذاشتند و می‌گفتند برای صرف غذا به این خانه تشریف بیاورید. در دوره بچگی من زن و مرد همه در کنار هم می‌نشستند اما زمانی که روحانی برای روضه‌خوانی می‌آمد، مردها پای صحبت‌های آقا می‌نشستند و زن‌ها در فضایی دیگر به این صحبت‌ها گوش می‌کردند. 

روحانی از صفات خوب فرد درگذشته می‌گفت و از  همه می‌‌خواست تا او را حلال کنند و ببخشند. همچنین رسم بود که در مراسم روضه‌خوانی سری هم به واقعه کربلا می‌زدند و به این‌ترتیب خانواده سوگوار را به صبر و بردباری دعوت می‌کردند.

در پذیرایی‌ها از میوه و شیرینی استفاده نمی‌کردند و این موضوع فقیر و غنی نداشت، بلکه نشان‌دهنده مفهوم واقعی احساس غم و اندوهشان بود. 

در مراسم روز‌ هفت هم که این روزها بسته‌هایی به مهمانان می‌دهند هیچ بسته‌ای داده نمی‌شد. در عروسی‌ها این کار را می‌کردند و بسته‌هایی که شامل آجیل و شیرینی بود به مهمانان می‌دادند. 

بعد از چهلم چند روزی صبر می‌کردند. دوستان، آشنایان و همسایه‌ها جمع می‌شدند، پارچه‌هایی به جز رنگ مشکی تهیه می‎کردند و برای خانواده سوگوار می‌بردند. یکی از خانم‌ها روسری مشکی زن یا مادر خانواده را از سرش باز می‌کرد و روسری سفید بر سرش می‌گذاشت و با آرزوی سرسلامتی پارچه‌های اهدایی را تقدیم می‌کردند.

خانم گرامی‌زادگان در پایان می‌گوید: متأسفانه از آن همه سادگی و صمیمیت اثری نمانده است. مراسم سوگواری با جشن‌های عروسی رقابت می‌کند و حتی از آن هم پیشی گرفته است. خرج‌های طاقت‌فرسایی بر خانواده سوگوار تحمیل می‌شود. 

مراسمی صرفا زنانه که مردانه شد

در بسیاری از شهرهای شمالی، صبح روز سوم قبل از مراسم اصلی که هنگام ظهر است، در خانه تازه‌درگذشته با حضور زنان فامیل و آشنایان نزدیک از خانمی سخنران دعوت می‌شود تا برای حضار سخنرانی و مداحی کند. در پایان هم با کاسه‌ای آش از حضار پذیرایی می‌شود؛ «آش ترش» که برخلاف نامش مزه‌ای ترش و شیرین (ملس) دارد.

مواد اولیه این آش، برنج باقلا، پیاز، سیر، انواع سبزی‌ها، رب‌انار و شکر سرخ (نیشکر) است. این روزها با لاکچری شدن مراسم به مواد اولیه این آش سنتی، عدس، لوبیا و نعنا داغ هم اضافه شده است. مجلسی که با حضور 20 الی 30 نفر برگزار می‌شد، حالا شامل حال تمام دعوت‌شدگان می‌شود، چون مراسم روز سوم دعوتی است و به جای سخنران خانم یک مداح مرد می‌آیدو مداحی می‌کند. آیین‌های سوگواری در گذشته نهایت همدلی و همراهی بود ولی اکنون کاری را انجام می‌دهیم که جامعه می‌خواهد؛ فرقی نمی‌کند سوگوار باشیم یا بخواهیم به دیدن کسی برویم که عزیزی را از دست داده است.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب