
ریحانه حیدری در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: «سَرپَتی»در لغت به معنای سربرهنه، پارچهای است که به روی سر میگذارند و بار بر آن مینهند. حدود 100 سال پیش،این کلمه، اسم رمز میان سرداران مشروطه میشود و حدود یک قرن بعد در سال 1401نام یک مستند تاریخی که اتفاقاً در شبکه نمایش خانگی هم جزو پرفروشهای ژانر مستند شده است.
کارگردان و نویسندۀ مستند تاریخی«سرپتی ها»، کیوان مهرگان است که در کرمانشاه متولد شده و به نظر میرسد که تاکنون سعی کرده تا «نگاهی تاریخی»را در اغلب کارهایش حفظ کند. او در این مستند هم به سراغ بخش مهم و کمتر دیده شدۀ تاریخ معاصر ما یعنی مشروطه رفته است. اما در این اثر، مشروطه به شهر کرمانشاه محدود شده و کارگردان، ساخت این مستند را ادای دینی به زادگاه خودش و قهرمانان ملی ایران میداند و آن را به روح مبارزان راه آزادی و آبادی ایران پیشکش می کند.
با این که مشروطه بخشی از تاریخ معاصر ما محسوب میشود، اما بیشتر از همه، درباره ستارخان و باقرخان میدانیم و از دیگر افراد مؤثر در این انقلاب یا چیزی نشنیدهایم یا اگر هم شنیدهایم، در ذهنمان نمانده است. مهرگان در روز اکران این مستند هم به اندک بودن منابع تحقیق اشاره کرده و گفته بود: «تحقیق درباره مشروطه، بیشباهت به شیرجه زدن در حوض خالی نیست؛ چون منابع تحقیق بسیار محدود است.»
از نگاه این فیلمساز، شروع جنگ روسیه و اوکراین به نوعی تکرار تاریخ بوده و جرقههای ساخت و اتمام سرپتیها را در ذهن کارگردان روشن کرده است. در بخشی از فیلم به جنگ روسیه در مقابل ژاپن در سال 1905 اشاره میکند که روسیه در آن شکست خورد و همین اتفاق بر مناسبات کشورهای دیگر هم تأثیرگذار بود. ایران هم از این بلا بینصیب نمیماند و همین موضوع، اتفاقاتی را در تاریخ ما رقم میزند.
کیوان مهرگان در گفتگو با «عصر ایران» دربارۀ اهمیت تاریخ کشورها چنین اظهار نظر کرده است:«شما فکر میکنید چرا در جنگها وقتی شهری اشغال میشود یا کشوری بر کشور دیگر مسلط میشود، پیش از کارخانهها و بانکها به سراغ موزههای آنها میروند تا تخریب یا غارت کنند؟ برای این که به قلب مغلوب بزنند و امکان بازگشت او به پیش از پیروزی را بگیرند.
برای همین هم هست که تمامِ تلاشِ دشمنان و رقبای هر کشور و ملتی، اول از همه حمله به تاریخ آن کشور است، کوشش برای تحریف تاریخ آن کشور است. ما باید با چنگ و دندان از آنچه به عنوان تاریخ ایران از آن یاد میشود نگهبانی کنیم. چون بهترین راه غلبه بر یک کشور، حمله به تاریخ آن ملت است.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش می گوید:«تا حالا به این نکته دقت کردهاید که چرا ما بعد از حمله اعراب، مسلمان شدیم، ولی عرب نشدیم، چون تاریخ داشتیم، چون ریشه داشتیم. فردوسی با اتکا به چه موادّی کاخ عظیم شاهنامه را بنا کرد؟ اتکای فردوسی به تاریخ قبل از اسلام در ایران بود، به تاریخ افسانهای ایران. فردوسی توانست با مدیوم جدیدی، چنان گنبد آهنینی دور ملت ایران بسازد که 1400 سال است ما را از گزند عرب شدن نگه داشته است و در آینده هم نگه خواهد داشت. برای همین ایرانیها مسلمان شدند، اما عرب نشدند؛ برعکس مصریها.
مستند سرپتیها با تصاویری از آثار تاریخی کرمانشاه و موسیقی خاص آن منطقه شروع میشود که بیانگر اهمیت تاریخی، اجتماعی، سیاسی و هنری کرمانشاه است. طاق بستان را میبینیم که قدمتش به دوره باستان میرسد و بعد تکیه معاونالملک با آن شیشههای رنگی و کاشیهای هفترنگ که از اماکن گردشگری معاصر کرمانشاه است و در جنبش مشروطه یک مرکز مهم محسوب میشود. این تصاویر با صدای حسن زیرک «کرماشان شاری شیرینم»، خواننده محبوب و مشهور در میان مردم کرمانشاه، ترکیب جذابی را به مخاطب نشان میدهد و میزان اهمیت این شهر غربی در ایران روشنتر میشود.
کارگردان نقش راوی را هم دارد. روایت در سرپتیها از زبان او بیان میشود که به شکل همدلانه به کوچه و بازار کرمانشاه میرود و با مردم گفتگو میکند. از یک طرف در آغاز، پاسخهای سرخوشانه و بیغمانۀ برخی از مردم، مخاطب را به خنده وا میدارد و اثر به خوبی به استقبال مخاطبش میرود و از طرف دیگر اشتیاق برای فهمیدن پاسخ سئوالات، بیننده را تا انتهای مستند همراه نگه میدارد. گویی مخاطب از خودش میپرسد که از مشروطه چه میدانی؟ یارمحمدخان که بود؟ نقش کرمانشاه، تبریز، رشت، بوشهر و تهران در انقلاب مشروطه چه بود؟....
از آنجایی که پژوهشگران و استادان حوزه تاریخ دربارۀ اهمیت کرمانشاه در دوره مشروطه میگویند، گره سئوالات در ذهن مخاطب کمکم باز میشود. در روند مستند به تحولات و پیشرفت تکنولوژی در عرصه جهانی اشاره میشود که نه فقط کشورهای همسایۀ ایران مانند روسیه و ترکیه را تحتتأثیر قرار میدهد، بلکه نخبگان ایرانی هم به سمت و سوی پیشرفت گام بر میدارند تا مبادا از روند پیشرفت جهانی باز بمانند.
حاتم قادری، سعیدلیلاز، فیاض زاهد، ابراهیم توفیق، محمدعلی سلطانی، اردشیر کشاورز، روحالله بهرامی، علیرضا گودرزی، محمدحسین شیریان، اردشیر پشنگ و هرمز بیگلری از جمله کسانی هستند که در این فیلم حضور دارند و دربارۀ زمینه شکلگیری انقلاب مشروطه در کرمانشاه، نقش ایلات و علت فراموش شدن نقش این شهر مهم در تاریخ و تحولات انقلاب مشروطه، از زوایای مختلف توضیح میدهند.
در این میان، پژوهشگران عدم دسترسی به تاریخ مکتوب را یک آفت میدانند و از طرف دیگر برای تاریخ شفاهی نقش پررنگتری در تاریخنگاری مناطقی مانند کرمانشاه قائل هستند. در ادامه فیلم، استادان تاریخ به روند کند و در عین حال رو به جلو روزنامهخوانی و انتشار روزنامه در کرمانشاه اشاره میکنند و این که چطور انجمنهای سرّی و محافل شخصی، منجر به بروز افکار روشنفکری در جامعه ایران درباره مشروطهخواهی شده است.
اهمیت عملکرد سرداران مشروطه کرمانشاهی با پاسخ استادان به سئوالات برای مخاطب روشن میشود. آنها به این مسأله اشاره میکنند که سیستم حکومت مشروطه تا چه اندازه میتوانست در زندگی مردمان آن روزگار و تا امروز مهم و اثرگذار باشد؛ اما بهخاطر میزان جمعیت روستانشین، چگونگی مقولات مدنی و شهری مانند مشروطهخواهی برای مردم مشخص نبوده و با گذشت بیش از یک قرن، اهمیت و جایگاه مشروطه برای ما محرز شده است. در ادامه روند مستند، میبینیم که مردم کوچه و بازار هم از میان سرداران مشروطه، فقط یارمحمدخان را میشناختند و تا حدی میدانستند که او ستارخان را از مرگ حتمی نجات داده است.
حتی در بخشی از مستند، فردی در پاسخ به این سئوال که از مشروطه چه میدانید، ماجرای کودتای 28 مرداد 1332را با انقلاب مشروطه ترکیب میکند. یا پیرمردی میگوید که این اتفاق به سنّ من نمیخورد و اطلاعاتی در مورد موضوع ندارم! به راستی، چند نفر از ما در مورد یک دوره تاریخی از کشور خودمان به خوبی اطلاع داریم تا در پاسخ به آن عاجز نمانیم و در دورههای مختلف، تاریخ را تکرار نکنیم؟
در بخشهای پایانی فیلم، نقش و عملکرد یارمحمدخان و یارانش در دوران انقلاب مشروطه مشخص میشود و او به نوعی در ذهن مخاطب، نقش قهرمان داستان را به خود میگیرد. به ویژه جایی که استادان تاریخ دربارۀ نحوۀ کشته شدن یارمحمدخان توضیح میدهند و پخش همزمان آهنگ «از خون جوانان وطن»، اثر خود را بر روی مخاطب میگذارد.
بغض فروخورده زمانی میترکد که مخاطب میفهمد دقیقاً مشخص نیست مزار این سردار ملی کجاست؟ چرا آن فضا به انباری تبدیل شده است و اجازۀ ورود کسی را نمیدهند؟ حتی مهرگان برای تکمیل پروسه فیلم خود با مجوز هم نتوانسته است به آرامگاه او وارد شود و مقبرۀ این سردار ملی در جایی محقر و ناشایست رها شده است.