سه‌شنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۶

در این حیاط خلوت چه می‌گذرد؟

متأسفانه برخی از ساکنان کرۀ زمین، برای مکان‌ها و مراکزی که بخش مهمّی از عمر کودکی تا پیری را ناگزیر در آنجا می‌گذرانند و آن را با نام‌های متفاوت می‌نامند؛ هیچ نقشی و هیچ حقّی (!) قائل نیستند.

جلال رفیع در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:  یکی از خلقّیات ما (بعضی از ما) این است که در محیط زندگی وکار خویش به نظم و نظیف بودن برخی از مکان‌ها و معابر، واقعاً ارزش و اهمیّت می‌دهیم و به  برخی دیگر عملاً خیر.

مثلاً خانه و خیابان را از این حیث (نظم و نظافت) تفکیک می‌کنیم و دراین دو جا رفتار‌های دوگانه داریم. کم ندیده‌ایم و نمی‌بینیم اتوموبیل‌هایی را که در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر و در جاده‌های بین شهری، گویی به منبع تولید و توزیع زباله‌های سیّار تبدیل شده‌اند.  

البته می‌توان از یافته‌های دانش روانشناسی اجتماعی و روانشناسی تاریخی هم کمک گرفت و به تحلیل منطقی و تعلیل علمی این عادات و خلقیّات روی آورد و با کالبدشکافی و تشریح و ریشه‌یابی چنین رفتاری، به عنوان جزئی از کلّ تا جایی که مقدور است، چرایی و چگونگی شکل‌گیری این روحیّه و این رویّه را در همه موارد مشابه و مکرّر بازشناسی کرد.

رمز و راز این بی‌اعتنایی تاریخی نسبت به محیط زیست چیست؟ ما (بعضی از ما) حتّی وقتی هم که آثار زیانبار بی‌اعتنایی‌هایمان را می‌شنویم و می‌خوانیم، باز هم بی‌اعتنا و به قول خودمان بی‌تفاوت می‌مانیم. البتّه گاهی واقعیّت موجود، از حدّ بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی (نسبت به حفظ و حراست محیط زیست) فراتر است و باید آن را نوعی از اعتنا نشان دادن و باتفاوت بودن (!) و حتّی جدیّت ورزیدن برای تخریب محیط کار و زندگی و تفریح، تلقّی کرد.

 کوچه و کوی و برزن و خیابان و بیابان (جادّه) را رها می‌کنیم. پارک و پارکستان (بوستان) و جوی آب و فاضلاب را هم نادیده می‌گیریم. کیوسک تلفن و صندلی اتوبوس را هم وامی‌گذاریم. بعضی از بنی‌بشر، حتی به «سرویس بهداشتی» محیط  زیست نیز رحم نمی‌کنند. چه اسم معناداری، و آنگاه چه نیکورفتاری! بعضی‌ها با رفتار خاصّی که دارند، سرویس بهداشتی را هم سرویس می‌کنند!

متأسفانه برخی از ساکنان کرۀ زمین، برای مکان‌ها و مراکزی که بخش مهمّی از عمر کودکی تا پیری را ناگزیر در آنجا می‌گذرانند و آن را با نام‌های متفاوت می‌نامند؛ هیچ نقشی و هیچ حقّی (!) قائل نیستند.

حتی ممکن است برخی نیز از این که یک سخنران یا یک نویسنده یا یک معلّم یا یک پزشک در این خصوص سخنی بگوید و بنویسد، به شدّت اکراه داشته باشند و بگویند: «قحطی موضوع بود که به این سوژه روی آوردید؟» خوشبختانه در دنیای علم و تجربه و تحقیق، هیچ مساحتی از محیط زیست آدمی، فقط به دلیل اکراه داشتن و نادیده انگاشتن و تحقیر شدن، از دایرۀ بررسی‌های علمی و تجربی و تحقیقی کنار گذاشته نمی‌شود.

 چندی پیش، خبرگزاری‌ها گزارش دادند که «سمینار دستشویی» یا گردهمایی بین‌المللی دستشوییک (!) در کشور سنگاپور با حضور نمایندگان سی ـ چهل کشور جهان برگزار شده است. در این گردهمایی بی‌سابقه، متخصّصان و پژوهندگان و پزشکانی که در چهار سوی دنیای امروز در باب بهداشت دستشویی و نقش گستردۀ این گوشه از حیات و حیاط‌خلوت آدمی در توسعۀ بیماری‌های گوناگون، مطالعه علمی و پژوهشی داشته‌اند، سخنرانی کرده‌اند و مقاله ارائه داده‌اند.

یکی از خبرنگاران شرکت‌کننده در این گردهمایی علمی، هنگامی که خواسته بود از دستشویی بیرون آمده و به سالن کنفرانس برود، هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند قفل در را باز کند. آنگاه به تصوّر این که قفل خراب شده و خبرنگار محبوس شده است، با فریاد یا با به کار انداختن زنگ اعلام وضعیّت، توجّه دیگران را جلب می‌کند. کسی می‌آید و از ورای در می‌پرسد که آیا چراغ قرمز روی دیوار همچنان چشمک‌زن است؟ خبرنگار پاسخ مثبت می‌دهد. سؤال‌کننده به وی می‌گوید سیستم خودکاری که در سرویس‌های بهداشتی این ساختمان نهاده شده، به کسی که از مایع ضدعفونی‌کنندۀ داخل همان مکان استفاده نکند، اجازۀ خروج نمی‌دهد. این موضوع نیز به چند زبان مختلف بر روی در و دیوار نوشته شده است. خبرنگار در گزارش خود نوشته بود: «تا همۀ دستورالعمل‌های بهداشتی اعلام شده انجام نگرفت، نه چراغ قرمز چشمک‌زن خاموش شد و نه قفل در باز شد».

 به عبارت دیگر، پژوهشگران و دانشمندان و بهداشتیاران جهانی، همین موضوع پیش پا افتاده و همین مکان تحقیر شده را تا آنجا مهمّ و تأثیرگذار دانسته‌اند که تکنولوژی را به یاری و دستیاری فراخوانده‌اند؛ و در واقع، نوعی از «نهی از منکر خودکار و تکنولوژیک» را در این باب به کار گرفته‌اند.

متأسفانه برخی یا بسیاری از آدمیزادگان در این سوی و آن سویِ همین دنیای دانش و پژوهش و از جمله در این گوشۀ همین سرزمین باستانی نیز نسبت به موضوع مورد بحث، چنان بی‌اعتنایند که می‌توان آن را در تابلو ذهنی و تربیتی چنین کسانی «موضوع ممنوع» نامید.

این «برخی از آدمیزادگان»، نه تنها ممکن است نسبت به آنچه زبان تکنولوژی از آن خبرنگار خواسته بود بی‌اعتنا باشند، بلکه در تنظیم و تنظیف در و دیوار و کف و سقف نیز برای حفظ بهداشت و دفع بیماری، محّلی از اعراب قائل نیستند. گویی این قطعه از زمین، نفرین شده است.

حالا ما به داستان مرحوم ناصرالدین شاه و استراحتگاه کاخ الیزه‌اش کاری نداریم! ولی این قبیل خلقیّات سوء در حالی دامنگیر برخی از بنی‌بشر است که حتّی نگاه سنّتی دینی نیز نه تنها گفتن و نوشتن در بارۀ این گوشه از حیاط خلوت آدمی را ممنوع نمی‌داند و خلاف آداب مشروع نمی‌خواند، بلکه خود‌آموزه‌های صریح (کلّی و جزئی) در این باب دارد.

 حدیث نبوی، تنظیف و تنزیه محیط زیست را در زمرۀ نشانه‌های ایمان اعلام کرده است؛ و منطق دینی، دفع هر ضرر و هر خطری را که به سلامت آدمی و زندگی آدمی آسیب برساند، لازم و واجب خوانده است. متأسفانه این «بعضی از ما» که نمی‌دانیم کیست (!)، هم بیماری را از این طریق رواج می‌دهد، هم رنج تنظیفِ کف و سقف و در و دیوار این حیاط خلوت را به دیگرانی تحمیل می‌کند که از چشمان شان تنفّر ببارد و از زبانشان نفرین.

راستی را، این چه دیدگاهی است؟ این، دیدگاه است یا تربیت است یا عادت است یا چیست که گاه و بیگاه در اینجا و آنجا آثار خود را نشان می‌دهد؟ در مسافرخانه‌ها، در کافه‌های میان راه، در پارک‌ها، در هتل‌ها، در مراکز عمومی، در قطار، در اینجا و آنجا و در هر جا که پایگاه آدمیزاد باشد.

نیکو گفت آن که گفت یکی از طرق تعیین درجۀ فرهنگ و اخلاق و تربیت و اندازۀ درک و دریافت و آگاهی و میزان توسعه و ترقّی و تمدّن در هر گوشۀ جهان، بررسی اوضاع و احوالی است که در همین جایگاه‌ها می‌توان دید و سنجید. همین جایگاه‌های نفرین شده و نادیده انگاشته شده‌ای که به استحضار رسید

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب