شرق نوشت: تقریبا روشن است که در ذهن مقامات آمریکایی چه میگذرد؛ آنها از یک سو به تصریح گفتهاند که دیگر احیای برجام در دستور کارشان نیست و از سوی دیگر به تلویح روشن کردهاند که وضع موجود در رابطه با ایران برای آنها وضع مطلوب هم هست. شاید اظهارات مکرر رئیس سازمان سیا در یکی، دو سال گذشته مبنی بر فقدان برنامه ساخت بمب اتمی در ایران، یکی از دلایل برخورد اینچنینی از سوی آمریکا باشد. بنابراین، ارزیابی آنها تاکنون میتواند این باشد که هدف ایران از افزایش سطح غنیسازی، واداشتن آمریکا به امتیازدادن در مورد تحریمها باشد.
در چنین صورتی، آنچه برای ما مهم است، برنامه مقامات ما برای آینده است. سؤال این است که آیا مقامات ما هم به آنچه ممکن است از «تفاهم نانوشته» حاصل شود، دلخوش هستند؟
آنها قطعا به این مقدار نباید دلخوش باشند؛ چراکه از این محل تنها میتوان انتظار گذران روزمره داشت. این تفاهم تنها امکان صدور نفت ایران با سهولت بیشتری را میدهد؛ اما چون تحریمها برجاست، بازگشت درآمد حاصل از آن از طریق کانالهای معمول بانکی و انجام دیگر تراکنشهای مالی همچنان بسیار دشوار، پرهزینه و وقتگیر خواهد بود.
مناسبات اقتصادی ایران با جهان نیز در وضعیت غیرعادی باقی خواهد ماند و نهتنها مشکلات تجارت معمولی ادامه خواهد داشت، بلکه و مهمتر از آن امکان همکاریهای اقتصادی با جهان مانند سرمایهگذاری در ایران، گسترش جهانگردی و... منتفی خواهد بود.
بعید است اساسا سلطان عمان بتواند ابتکاری محتوایی در ارتباط با امور بین ایران و آمریکا ارائه کند. کشورهای کوچکی مانند عمان و قطر حداکثر میتوانند در امور لجستیک و ایجاد تسهیلات برای مذاکره و اجرای توافقها، مثل آزادی زندانیان، کمک کنند. دلخوشکردن به این کشورها چندان زیبنده ما نیست. در جریان مذاکرات منتهی به برجام، این قبیل کشورها هیچ نقشی نداشتند و اساسا ایران بزرگتر و مهمتر از آن است که بخواهد دل به این قبیل کشورها خوش کند.