اعتماد آنلاین نوشت: این زن درباره زندگی، ازدواجها وتخلفاتش این گونه توضیح داد.
*چرا دزدی میکردی؟
من دزدی نکردم. در آب کردن جنسهای دزدی همکاری کردم.
*چهکار میکردی؟
چند تکه طلا بود. دادند به من که بفروشم. من هم فروختم. دزدیای در کار نبود.
*میدانستی طلاهایی که میفروشی دزدی است؟
بله میدانستم اما در دزدی آنها شرکت نکردم.
*چرا این کار را میکردی؟
به پول نیاز داشتم. من کار و درآمد ندارم.
*مثل خیلی از آدمهای دیگر میتوانستی کار کنی.
من سواد درست و حسابی ندارم. درس نخواندم.
*چرا درس نخواندی؟
وقتی هشتساله بودم مادرم فوت کرد. پدرم ازدواج کرد و من زیر دست نامادری بودم. آنها میخواستند از دست من راحت شوند به همین خاطر هم 14 سالگی شوهرم دادند. یک سال بعد از شوهرم که خیلی کتکم میزد طلاق گرفتم. دوباره به خانه پدری برگشتم و مدتی بعد صیغه مردی شدم که از آن جهنم بیرون بیایم. شوهر دومم هم بعد از پایان صیغه من را ول کرد. به تهران آمدم و دیگر بعد از آن در تهران زندگی کردم. باز ازدواج کردم و بعد هم جدا شدم. بعد از آن دیگر خلاف میکردم که زندگی کنم.
*پدرت سراغی از تو نگرفته است؟
پدرم حوصله من را نداشت. او میخواست من را از سر خودش باز کند. اگر اینطور نبود که من را در 14 سالگی شوهر نمیداد. او نمیخواست همیشه با زنش درگیر باشد. ضمن اینکه از آن زن سه پسر داشت و آنها برایش مهمتر از من بودند.
*میدانی ممکن است محکوم شوی؟
من به قاضی شرایطم را گفتهام. درخواست بخشش کردهام. اگر به من یک فرصت دوباره بدهند سعی میکنم با کارگری هم شده زندگیام را بگذرانم ولی خلاف نکنم.
*بچه داری؟
ندارم. اگر بچه داشتم شرایطم خیلی سختتر میشد. همیشه دوست داشتم مادر باشم اما برای مادر شدن باید پاک و خوب باشم.