پنجشنبه ۰۹ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۱

هیولا‌هایی که می‌شناسیم

هیولا‌ها و غول‌ها از همان ابتدا که در دنیای تخیل و هنر خلق شدند، نماد «ترس» به حساب آمدند و  به تدریج هر چیز ترسناک یا هر رفتار ترساننده و درشت و خشن و خرابکارانه‌ای را به آن‌ها نسبت دادند.

وجیهه تیموری در یادداشتی در ضمیمه آفتاب مهتاب امروز روزنامه اطلاعات نوشت: هیولاها و غول‌ها، «اسمش را نبرهایی هستند که بدون این که بدانیم دقیقا چه شکلی دارند یا از کجا آمده‌اند یا  از چه زمانی وارد قصه‌ها و شعرها و ضرب‌المثل‌ها شده اند، ما را ترسانده‌اند.

در واقع، هیولاها و غول‌ها از همان ابتدا که در دنیای تخیل و هنر خلق شدند، نماد «ترس» به حساب آمدند و  به تدریج هر چیز ترسناک یا هر رفتار ترساننده و درشت و خشن و خرابکارانه‌‌ای را به آن‌ها نسبت دادند؛ مثلا گفتند هیکلش یا رفتارش مثل غول بیابانی است یا  مثل هیولا ظاهر شد، غیب شد، خندید، غذا خورد، راه رفت و ...

کم‌کم این موجودات ترسناک و بزرگ با قدرت‌های عجیب و غریب، در داستان‌ها و فیلم‌ها و کارتون‌ها به دو دسته تقسیم شدند؛ یا بدجنس و خرابکار بودند یا قلب مهربانی داشتند و اتفاقا بسیار مظلوم و ترسو بودند و به همین دلیل خیلی هم دوست داشتنی و محبوب شدند.

در واقع احساس ما به هیولاها با رفتارهایی که به آن‌ها نسبت دادیم عوض شد، عاشقشان شدیم و حتی عروسک‌ها و استیکرها و وسایلی را که با نماد آن‌ها ساختند به عنوان هدایایی عزیز و ارزشمند به یکدیگر هدیه دادیم.

یکی از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین آن‌ها،  «غول چراغ جادو» در داستان علی‌بابا و چهل دزد بغداد است که همچنان ضرب‌المثل یک غول توانمند است که اگر ظاهر شود می‌تواند آرزوهای ما را  برآورده کند و لزوما خرابکار و بدجنس نیست.

یکی از جدیدترین غول‌های دوست‌داشتنی هم، «شرک» است که محبوبیت و شهرتش، همه دنیا را گرفته و دل کوچک و بزرگ را برده‌.

انیمیشن «کارخانه هیولاها» را هم یا دیده‌اید یا درباره‌اش شنیده‌اید؛ تماشای این انیمیشن برای این که با هیولاها دوست شوید کافی است.

اما هدف از صحبت درباره هیولاها چیست؟

من می‌خواهم واسطه دوستی شما با غول‌ها بشوم؟ مسلما نه!

می‌خواهم یک غول ناشناخته را به شما معرفی کنم، چون خودش خجالت می‌کشد با شما روبرو شود؟ اصلا و ابدا.

پس چی؟

ترس‌های ما، هیولاهای ما هستند

همه ما از ابتدای تولد تا پایان عمر، از یک سری چیزها می‌ترسیم.

هر کس در هر سنی از چیزی می‌ترسد که ممکن است برای دیگری اصلاترسناک نباشد.

ترس‌های ما می‌توانند  به راستی فقط «ترس‌های ما » باشند و کس دیگری از آن‌ها  اصلا خبر نداشته باشد.

ترسیدن، یک توانایی و استعداد فطری و غریزی و مادرزادی است و همه موجودات با ترسیدن، جان خود را حفظ می‌کنند.

اگر نترسیم، ممکن است خطر را درک نکنیم و به خودمان آسیب برسانیم.

مثلاحیوانات وقتی می‌ترسند فرار می‌کنند تا زنده بمانند.

ما انسان‌ها هم اگر از چیزی بترسیم از آن دوری می‌کنیم تا آسیب نبینیم. 

پس ترسیدن، خیلی طبیعی است، همه می‌ترسند؛ اما ...

اگر در13سالگی از چیزی بترسیم که در 2 سالگی می‌ترسیدیم، این دیگر کمی عجیب است.

مثلا اگر در بچگی از مورچه می‌ترسیدیم، لزوما تا آخر عمر نباید از مورچه بترسیم.

اگر در بچگی از بلندی یا تاریکی یا اتاق دربسته یا صدای خاص یا حشره گوشه اتاق یا پرنده یا حیوان خانگی می‌ترسیدیم و در بزرگسالی هم همچنان می‌ترسیم، ایرادی ندارد ولی  خیلی راحت و بی‌دردسر می‌توانیم سراغ درمان ترسمان برویم و آن را برطرف کنیم؛ چون این نوع ترس‌ها سازنده نیستند و موجب سلامت و دوام و بقای ما نمی‌شوند، حتی دست و پاگیر هم هستند و می‌توانند بیخودی و الکی الکی حال ما را بگیرند.

مثلا اگر از بلندی و ارتفاع بترسید، ممکن است نتوانید از روی پل عابر پیاده رد شوید یا کوه بروید یا سوار تله‌کابین بشوید.

اگر از حیوان خانگی بترسید، خودتان را از لذت لمس یک موجود زیبای دوست‌داشتنی محروم می‌کنید.

اگر از یک حشره بترسید، نمی‌توانید در طبیعت راحت روی زمین دراز بکشید و به آسمان خیره شوید.

ترس‌های ما، همان هیولاهای ناشناخته‌ای هستند که یک روی قشنگ هم دارند.

اگر بتوانیم با آن‌ها روبرو شویم، شاید خیلی هم دوست داشتنی باشند و به راحتی آن‌ها را در آغوش بگیریم و حتی درباره‌شان چه بسیار قصه‌ و داستان‌ خنده‌دار تعریف کنیم.

شما چند تا از این هیولاها در زندگی‌تان دارید؟

من خودم یک هیولای بلندی و ارتفاع دارم و یک هیولای آمپول!

یعنی از بچگی از این‌ها خیلی می‌ترسیدم،  ولی الان ترسم بسیار کم شده‌است و از حالت هیولای ترسناک و غول بیابانی به یک عروسک زشت ولی خنده‌دار تبدیل شده‌اند و به آن‌ها می‌گویم هیالو!!!

شما اسم بهتری می‌توانید پیشنهاد بدهید؟

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب