سه‌شنبه ۰۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۰:۳۶

این آئینه عمل خوش نما نیست!

 آیا فلسفۀ آموزش و پرورش ما با وجوب استعمال میکروفون، ملازمه دارد؟ آیا دانش‌آموزان را به زبان گفتاری‌مان تعلیمِ مردم‌داری و مردم‌دوستی می‌دهیم و به زبان رفتاری‌مان «مردم‌آزار» تربیت می‌کنیم؟

جلال رفیع دریادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: اگر مجلس عزا یا عروسی دیگران اندکی ما را بیازارد، فوراً فریاد برمی‌داریم که امان از آخرالزّمان و وای بر مردمی که سوگواری یا شادخواری‌شان به قیمت آلودگی صوتی و شکنجه‌شدن دیگران انجام می‌گیرد.

امّا چون خودمان پرچم عزا یا عروسی را برافرازیم، انتظار می‌بریم که عالم و آدم، همان احوال و احساس ما را داشته باشند و آسمان و زمین با ما همکاری و همراهی کنند.

همان کسی که نیمه‌شبی سر بر بالین نهاده، از این پهلو به آن پهلو می‌غلتد و سرو صدای  عروسی و عزای دیگران را می‌شنود و زیر لب می‌غرّد: 
ـ «خدا پدر و مادر مردم‌آزار را لعنت کند.»
 و:
ـ «می بخور، منبر بسوز و مردم‌آزاری مکن!»
 و:
ـ «خدا را بر آن بنده بخشایش است، که خلق از وجودش در آسایش است.»
 و:
ــ «گاوان و خران باربردار، به زآدمیان مردم‌آزار»
و:
ـ ..........
 آری، خود او وقتی که نوبت یافت و سوگواره یا جشنواره‌ای برپا کرد و با این تذکّر دوستانه مواجه شد که:
ـ «شب از نیمه گذشته است و همسایگان خوابیده‌اند و چه بسا پیران و کودکان و بیمارانی که سوگواری یا شادخواری ما و شما آنان را در عذاب الیم افکنده است و..»
 بلافاصله ابروی استفهام را کج و راست می‌کند و چشم حیرت را کوچک و بزرگ می‌کند و می‌فرماید: 
ـ چه خبر است؟ مگر چه شده؟ مگر دیگران عزا ندیده و عروسی نشنیده‌اند؟ امشب با همه شب‌های دیگر متفاوت است؛ و «این قافلۀ عمر عجب می‌گذرد، دریاب دمی که با طرب می‌گذرد» و «تا دست به اتّفاق برهم نزنیم، پایی ز نشاط بر سر غم نزنیم» و «خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح، کاین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم» و «بر نامده و گذشته بنیاد مکن، حالی خوش باش و عمر بر باد مکن» و...!
و شگفت‌انگیز است که آنچه را برای دیگری عیب می‌خوانیم، همان را برای خود حُسن می‌دانیم. طعن و طنز سعدی البته در باب اموال است، امّا روانشناسی اجتماعی ما این دوگانگی و دوگانه‌بینی را در عرصه‌ها و حوزه‌های دیگر نیز نشان می‌دهد. نشان می‌دهد که در موارد بسیار، به این بیماری «دوگانه معیاری و دوگانه رفتاری» مبتلاییم.

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!  

حکایت مردم‌آزاری‌های روزان و شبان مان نیز همین است.

بارزترین نمونۀ این حکایت، رفتار کسانی است که، چون در محلّه خویش و در خانه خویش می‌آرامند، شکستن آرامش خویش را به هیچ قیمتی تاب نمی‌آورند، امّا وقتی در محلّه دیگری پای به مدرسه می‌نهند و برنامه صبحگاهی مدارس را ترتیب می‌دهند؛ متأسفانه حتّی برای یک لحظه نیز از خود نمی‌پرسند که این همه در بوق و بلندگوی بامدادی دمیدن و میکروفون مدرسه را به آلت همسایه‌آزاری تبدیل کردن، موجبات رنج و شکنجۀ بیماران و پیران و کودکان را فراهم می‌آورد یا خیر؟...

ـ دانش‌آموزان عزیز توجه کنند. وقتی از کلاس به حیاط مدرسه می‌آیند و بالعکس موقعی که از حیاط مدرسه به کلاس می‌روند، باید نظم و انضباط را دقیقاً رعایت کنند.

آهای دختر! گوش کن ببین چی دارم میگم، بله با تو هستم. تو نخیر، اون یکی  شلوغ نکنین ببینم. چه خبرتونه؟ آهای آهای مگه من صد دفعه نگفتم ساکت باشین؟ از جلو نظام، خبردار. سرو صدا نکنین. چرا منو وادار می‌کنین که سرتون جیغ بکشم؟ آهای نگاه کن بیا جلوتر ساکت! خب، حالا بخون 

ـ اعـــوذ بـالله مـن الشیـطان الرّجیـم، بسم‌الله  الرّحمن  الرّحیم اِنّ الّذین یُنادونَک مِن وَراء الحُجُرات اکثرهم لایَعقِلون
ـ کسانی که از پشت دیوار خانه‌ها فریاد می‌زنند و اینگونه تو را‌ای پیامبر با صدای بلند می‌خوانند، بیشترشان اهل تعقّل و تفکّر نیستند!.
ـ یا ایّها الّذین آمنوا، لاتَرفَعوا اَصواتَکم فوقَ صوت النّبی، و لاتَجهَروا له بالقول، کجَهر بعضکم لبعض.
ـ‌ای اهل ایمان، این همه صدایتان را بلند نکنید، بلندتر از صدای پیامبر؛ و هنگام سخن گفتن با او آنگونه فریاد نزنید که با یکدیگر چنان می‌کنید!  
ـ انّ الّذین یَغُضّون اَصواتَهم عند رسول‌الله
ـ کسانی که به آهستگی و آرامی صدا می‌زنند در محضر پیامبر 

کاش بلندگو تنها صوت دلپذیر قرآن کریم را پخش کند. امّا خانم ناظم، بی‌توجه به این که ممکن است  پیری، بیماری، خسته‌ای، فرسوده‌ای، دردکشیدۀ شب نخوابیده‌ای در آن حوالی باشد، همۀ نهیب‌ها و امر و نهی‌ها و توبیخ‌ها و پرسش‌ها و گفتگو‌های فردی و جمعی خطاب به دانش‌آموزانش را از دهان بلندگوی بی‌رحم مدرسه تا عمق خانه‌ها و اتاق‌ها و پتو‌هایی که به دور گوش‌ها پیچیده شده، نفوذ می‌دهد.

 راستی آیا این آیه‌های آسمانی را باید در مدرسه و در برابر صفوف دانش‌آموزان خواند، ولی به معنای آن توجه نکرد؟

آیا این همه را باید فقط منحصر و محدود به محضر پیامبر (ص) در هزار و چهارصد سال پیش دانست؟ آیا به قول علمای علم اصول، «تنقیح مناط» نباید کرد؟ آیا صرف‌نظر از حقوق اختصاصی مقام نبّوت، مفاهیم این آیات الهی، شامل حال هیچکس دیگر و هیچ زمان و مکان دیگری نمی‌شود؟

 آیا منظور قرآن کریم این است که فقط و فقط در حضور پیامبر خدا نباید فریاد کشید؟ و در حضور دیگران بلااشکال بلکه لازم و حتّی مستحبِّ مؤکّد است؟ هیچ نوع «وحدت ملاک»‌ی نمی‌توان سراغ گرفت؟

همین قدر می‌دانیم که «ایذاء مؤمن» حرام است، اذیّت‌کردن مسلمانان حرام است. مؤمن هم در اینجا همان مؤمن معمولی است، همان مسلمان عادی است.

این ایذاء، با موسیقی صورت گیرد یا با اذان یا با نوحه یا با قرائت قرآن، از حیث حرمت مردم‌آزاری و حرمت بیمارآزاری و حرمت پیرآزاری، فرقی نمی‌کند؛ و اگر این آزاردهی موجب شود که آن آزارشونده، ناخودآگاه نسبت به دین و خدا و قرآن کریم و اذان و نماز بدبین و بداحساس شود، با حرمت مضاعف مواجه خواهیم بود.

معلّم و ناظم مدرسه آیا می‌پذیرد که در محلّۀ مسکونی خود او ـ خصوصاً هنگام بیماری و بی‌خوابی‌اش ـ هیچ بوقی و بلندگویی (به عزا یا به عروسی یا به جشن‌تولّد) نعره بزند، گلو بدرد و حنجره پنجره کند؟

 آیا فلسفۀ آموزش و پرورش ما با وجوب استعمال میکروفون، ملازمه دارد؟ آیا دانش‌آموزان را به زبان گفتاری‌مان تعلیمِ مردم‌داری و مردم‌دوستی می‌دهیم و به زبان رفتاری‌مان «مردم‌آزار» تربیت می‌کنیم؟.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب