يکشنبه ۰۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۶:۱۶

امروز قدرت برتر با مقیاس اتمی محک می‌خورد!

امروز در ادبیات سیاسی، قدرت برتر را با مقیاس قدرت نظامی و به ویژه «اتمی» محک می‌زنند! جهان همچنان در تهدید قدرت و تقابل (جنگ) برای حراست از منافع کشور‌ها و دولت می‌چرخد!

ابوالقاسم قاسم زاده: «قدرت» واژگانی است که در فرهنگ لغات به درستی «توان» خوانده شده است، اما این کلمه سیر تاریخی کهنی دارد که از آن مفاهیم گوناگون در فرهنگنامه‌های فلسفی، علوم سیاسی ـ اجتماعی شرح و بسط داده شده است.

در «محک» امروز به اختصار سیر تاریخی و مفهومی قدرت سیاسی و دولتمداری بررسی می‌شود. تاریخ سیاسی جوامع و کشورها نشان می‌دهد، مفهوم قدرت سیاسی دولت‌ها و حاکمیت‌ها در گذر تاریخ و سیر مفهومی و اجرایی اقتدار آنها، ظهور و سپس زوال یافته است. در بسیاری از نوشته‌هایی که نقد و بررسی مفهومی و گذر تاریخی جوامع را ارائه داده‌اند، ظهور و افول «قدرت» حاکمیت ها آمده است.

در این نوشته‌ها سیر تاریخی دو قدرت در جغرافیای سرزمینی «ایران» و «رُم» شاخص‌اند که دو شناسه سرزمینی از دو امپراتوری شرقی و غربی(پارس و رُم) در جهان بودند.

از این تاریخ که «وسعت» سرزمینی و جغرافیای در چگونگی و جایگاه «قدرت» محوریت اصلی داشت، پس از سیر تاریخی طولانی همچنان که جغرافیا سیاسی غربی و شرقی محور بود، دو تعریف مفهومی از قدرت براساس دوباور از «سوسیالیسم» ـ شرقی ـ و «کاپیتالیسم» ـ غربی ـ محوریت پیدا کرد.

شاخص کشور و دولتمداری (قدرت حاکم) در شرق، سوسیالیسم، اتحاد جماهیر شوروی و سپس چین شد. اولی به نام لنین (لنیسیم) و دومی به نام «مائو»، (مائوئیسم) تعریف و ترویج یافت.

در جغرافیای غرب (اروپا و آمریکا) نیز قدرت سیاسی ـ اقتصادی با مفهوم «سرمایه‌داری» تبیین شد و در جهان دو قطبی از سیطره قدرت شرقی یا غربی تولید ادبیات کردند و مفاهیم «قدرت» شرقی یا غربی را شرح و بسط دادند. به جای اتحاد جماهیر شوروی، روسیه از پی آشوب‌های تثبیت قدرت در حالی که از مفاهیم سوسیالیسم فاصله گرفت، با استقرار دولت (پوتین) به دنبال «هژمونی قدرت» در برابر اروپا و آمریکا(غرب) برآمد، در حالی که با تعریف جدید از «هژمونی قدرت» توازن در تثبیت منافع ملی‌اش را در برابر قدرت غرب و تا حدودی «چین» برنامه‌ریزی و به اجراء در آورد.

چین بعد از مائو هم سیاست را با تعریف «تجارت برتر» پی گرفت. دربازه زمانی کوتاه مدت از این سیر، با فروپاشی برچیده شدن برلین (آلمان) تعریف مفهومی از «جهانی شدن» اوج گرفت، اما چندان دوام نیافت و به زوال گرایید.

سازمان ملل در بالاترین ارگان تصمیم گری‌اش با حق وتو آمریکا، روسیه و چین، همچنان دو تفکیک از غربی و شرقی را در تبیین قدرت بین‌المللی تثبیت کرد و ساحت مفهومی قدرت سیاسی حاکمیت‌ها در جهان از مفاهیم ایدئولوژیک عبور کرد و «سرمایه» آن هم با محوریت قدرت انرژی (نفت و گاز) و البته قدرت صنعتی )تکنوژیک) مفهوم قدرت برتر نظامی و علی‌الخصوص رقابت در بازارهای تجاری ـ تکنولوژیکی، جایگاه و حدود تعاریف قدرت کشورها را تبیین کرد.

در چرخه چنین تحولات مفهومی از قدرت، داشتن سلاح‌های گوناگون به ویژه «قدرت اتمی» اصل و محوریت پیدا کرد؛ تا آنجا که امروز در ادبیات سیاسی، قدرت برتر را با مقیاس قدرت نظامی و به ویژه «اتمی» محک می‌زنند! جهان همچنان در تهدید قدرت و تقابل (جنگ) برای حراست از منافع کشورها و دولت می‌چرخد!

آنچنانکه بسیاری از صاحبان اندیشه در حوزه جامعه‌شناسی سیاسی با شرح و بسط تحلیلی و تفسیری همچنان قدرت برتر را در ساحت قدرت نظامی، لاجرم «جنگ» نقد و بررسی می‌کنند و جغرافیای سیاسی قدرت شرقی یا غربی را بر پایه و اساس آن می‌سنجند.

«جفر سون» از بنیانگذاران دولت آمریکا که مسئولیت تدوین قانون اساسی این کشور را به عهده داشت در گزارش خود به هیأت نویسندگان قانون اساسی  با تأکید بر اینکه در صدر چگونگی تدوین قانون اساسی آمریکا، ابتدا باید از کلمه «قدرت» به صورت مفهومی تعریف مشخص داشته باشیم، نوشت: «اولین و مهمترین کلمه مفهومی که باید از آن شناخت نظری و عملی در تدوین قانون اساسی آمریکا داشته باشیم، تعریف مفهومی از کلمه «قدرت» است.» زیرا قانون اساسی در همه بخش‌های آن براساس و پایه این گزاره باید شکل بگیرد و نوشته شود که قدرت کلمه نیست، مفهوم اساسی از تعریف حاکمیت است!»

جفرسون در گزارش خود چنین آورده است که «... مفهوم قدرت را از هر ساحتی نگاه کنید، نتایجی به دست می‌آورید، اما اساسی‌ترین گزاره از مفهوم «قدرت»، «فساد» است. مهمترین و اصلی‌ترین مسئولیت در نگارش قانون اساسی که دو سوی «حاکمیت» و «ملت» را در بر دارد، مهار قدرت و قدرتمداری از ظهور و بروز فساد است. به تبیین او «دموکراسی» برای مهار قدرت حاکمیت، اصل اساسی است.

جفرسون برای مهار قدرت متمرکز «حاکمیت» دو اصل یکی زمان معین و محدود برای انتخاب حاکمیت(دولت) و متصل به آن «قانون» را پایه و اساس دانست.

برهمین اساس انتخابات عمومی و سراسری در آمریکا برای انتخاب رئیس جمهوری آن هم برای یک یا دو دوره متوالی در قانون اساسی آمریکا ثبت شده و تا امروز تداوم یافته است و در کنار آن قدرت قانونی کنگره آمریکا ـ نمایندگان مردم و ایالت‌ها در مجلس و سنا براساس آرای مردم (دموکراسی) شکل گرفت و جایگاه قانون ملی پیدا کرد.

در سوی دیگر در شرق، روسیه و چین از پی دو انقلاب براساس باور ایدئولوژیکی مارکسیم(لنیسیم یا مائوئیسم) با شرح و بسط‌های متفاوت از تفکر و اندیشه «سوسیالیسم» از مسیر «تک حزبی» به نام حزب کارگران ـ کشاورزان» شاکله قدرت حاکمیت(دولت ـ ملت) را در اختیار داشتند.

در مسیر این تاریخ تعاریف «قدرت» برپایه و اساس حاکمیت«خلق یا خلق‌ها» تبیین و استقرار پیدا کرد.

اکنون در عصر ما با فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» و همچنین دفن اندیشه «مائوئیسم» در چین و تقابل «منافع» در شرق و غرب عالم، محوریت مفهومی از قدرت، داشتن «تکنولوژی» و قدرت نظامی برتر شده است و قدرت از ساحت مفهومی، تعریف «سیطره» پیدا کرده است.

در تثبیت «سیطره» مقیاس‌ها داشتن تکنولوژی برتر، بخصوص در ساحت‌های قدرت نظامی برتر تا... ملاک و مقیاس قدرت مالی و اقتصادی و قدرت سرزمینی و حاکمیتی شده است، تا آنجا که این بیت از ادبیات کهن سال ایران زمین هنوز واقعی و زنده است و از سیر تاریخی بشر و جنگ و صلح، شکست‌ها و پیروزی‌ها سروده شده است:

«برو قوی باش اگر راحت جهان طلبی که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است.»

نویسنده :
ابوالقاسم قاسم زاده
گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب