منوچهر دین پرست در یادداشتی در نقد کتاب یوتوپیا و دیستوپیا در ایران معاصر؛ بررسی تطبیقی آثار ادبی در دو برهۀ تاریخ معاصر ایران نوشت: جامعه شناسی (sosiology of literatare ) در ادبیات، در يك نگاه كلی قصد برقرار كردن رابطه بين ادبيات و عناصر اجتماعی را دارد. اين رشته يكی از شاخه های جامعه شناسی به شمار می آيد كه البته آن طور كه شايسته و بايسته است بدان پرداخته نشده است. جامعه شناسی ادبيات با موضوعات بسياری درهم تنيده و آميخته است و همين آميختگی باعث شده است تا نتوان براي آن حدود و ثغور معينی ترسيم کرد.
اين رشته در اواخر قرن نوزدهم شكل گرفت و در قرن بيستم با انديشه ها و آثار فيلسوف مجارستانی به نام «جورج لوكاچ» به نقطه عطف خود رسيد. علاوه بر لوكاچ، متفكرانی چون: اريش كوهلر، لوسين گلدمن و ميخائيل باختين در شكل گيری و شكوفايی اين رشته سهم بسزايی داشته اند، اما در هر حال اين، لوكاچ بود كه توانست جامعه شناسی ادبيات را به علمی اثباتی تبديل كند.
جامعه شناسی ادبيات به عنوان يك دانش ميان رشته ای از يكسو در بالاترين نقطه علوم ادبی ايستاده است كه به زبان شناسی و فلسفه مرتبط می شود و از سويی ديگر، با علوم اجتماعی و تاريخ ارتباطی تنگاتنگ دارد.
جامعهشناسی ادبیات، یکی از علوم میان رشتهای است که ارتباط دو حوزه ادبیات و جامعهشناسی را با یکدیگر مورد بررسی قرار میدهد و زیر مجموعه جامعهشناسی فرهنگی یا مطالعات فرهنگی است و با وجود چند دهه از به رسمیت شناخته شدن آن در عرصههای علمی، از پیشرفت و اقبال وسیعی برخوردار شده و صدها کتاب و هزاران مقاله در ارتباط با آن منتشر شده است.
در اینجا به نکته ای اشاره می شود و آن اینکه زمینه های اجتماعی مورد مطالعه جامعه شناسی ادبیات در موارد متعددی قابل توجه و تامل است:
1. بررسی و تبیین محتوای آثار ادبی و ژرف کاوی در زمینه های روانی، اجتماعی و فرهنگی پیدایی آنها.
2. پژوهش انواع شیوه های نگارش، روش های تحقیق ادبی، ادبیات عامیانه یا فولکلور و ارزیابی اثرات اجتماعی آنها.
3. تحلیل و ژرف نگری در آثار ادبی، برای شناخت شخصیت اجتماعی پدید آورندگان آنها.
4. جامعه شناسی چاپ و نشر به بررسی چاپ، پخش، پذیرش و مقبولیت آثار ادبی می پردازد. این شیوه همان روش دانشگاهی (از ابزار پرسشنامه، مصاحبه و آزمون های آماری) بهره می گیرد.
5. بررسی جنبه های جزئی از متونِ ادبی در مقام نشانه ها و نمودهای گروه های حرفه ای و اجتماعی (آگاهی جمعی) و دگرگونی آن.
6. بررسی پیوند محتوای آگاهی جمعی کل جامعه یا برخی از گروه های خاص با محتوای آثار ادبی. در این روش آثار ادبی بازتابی از آگاهی جمعی به حساب می آید.
7. به بررسی روابط متقابل ساختار اثر ادبی با ساختارهای فکری جامعه می پردازد.
به تازگی کتابی با عنوان «یوتوپیا و دیستوپیا در ایران معاصر: بررسی تطبیقی آثار ادبی در دو برهه تاریخ معاصر ایران» اثر میترا زرگر و توسط انتشارات لوگوس منتشر شده که این اثر سعی دارد با بینشی جامعه شناختی، ادبیات معاصر را بررسی کند.
جامعۀ ایران طی 60 سال اخیر، شاهد تغییر و تحولات و رخدادهای اجتماعی غیر منتظرۀ فراوانی بوده است و بسیاری در نگاهی ساده انگارانه، عامل اصلی این تحولات را به «ارادۀ مردم» نسبت می دهند. كتاب حاضر اما با اتکا به بینشی جامعهشناختی تاریخی و با لحاظ کردن زمینههای جهانی، سعی در معرفی و موشکافی لایههای عمیقتری دارد که نقشی تعیینکننده در این تحولات داشتهاند.
درجلد نخست این مجموعه، به تفصیل به بسترهای جهانی یرداخته میشود که در ترکیب با ساختار نظام اجتماعی ایران، سبب میشوند تا در برههای روح آرمانخواهی بر جامعه دمیده شود و در برهۀ دیگر اما جامعه شاهد غلبۀ مشی آرمانگریزانه باشد.
در برهۀ نخست از دورۀ مورد بحث، یعنی از دهۀ 1340 تا 1370 شمسی که آرمانهای بزرگ چراغ راه افراد و جامعه بودند، آرمانخواهی مهمترین صدای تغییر و تنها امکان برای رسیدن به سعادت ابدی دانسته میشد و در مقابل از دهۀ هفتاد شمسی به این سو، قاطبۀ جامعه با بیاعتنایی به آرمانهای جمعی، سعادت را در تکریم فرد و بازتعریف و آشکارسازی هویتهای فردی کتمانشده تعبیر می كند.
این کتاب، با ریزبینی در آثار مطرح ادبی، به مقایسۀ جایگاه «آرمانخواهی» در هر یک از این دو برهه می پردازد. مقایسۀ آثار این دو برهه به ما کمک میکند تا تأثیر تغییرات در نظم اجتماعی جهانی و ساختارهای داخلی را بر بینش شاعران و نویسندگان، بهمثابه یکی از نمادهای مهم روشنفکری در جامعه نشان دهد.
کتاب حاضر در شش فصل تهیه شده است. مؤلف بدون سوگیری در نظر دارد تا آثار چهره های شاخص ادبیات را بررسی کند. اگرچه باید در نظر داشت که مؤلف بر اساس یک مدل پژوهشی، آثار ادبی را بررسی کرده که نکته حائز اهمیت این تحقیق است.