محمد علی فیاض بخش: در میان امامان شیعه، جایگاه امام باقر و امام صادق علیهماالسلام از ویژگی خاص برخوردار است. میتوان گفت که تدوین اصول و فروع دین اسلام، به عنوان مجموعه فرهنگ معارفی-اخلاقی-مقرراتی در زمانهی امام باقر و سپس امام صادق علیهماالسلام صورت گرفت و این معارف توسط شاگردان این دو امام همام در بلاد دسترسیپذیر آن روز منتشر شد.
مجموعهی «موسوعه»ها، یعنی فرهنگنامههای مرتبط با معارف اسلامی، و سپس مختصات شیعی، یادگار ماندگار امام پنجم شیعیان است، که فرصت امامت ایشان، سرنوشت علمی-فرهنگیِ دین خاتم را رقم زد و تکملهی آن را در معرفتگستری امام ششم با قلمهای شاگردان بیواسطه و باواسطه نهادینه کرد.
تا اینجای سخن، شاید نکتهی نویی در مجموعه اطلاعات خوانندهی این سطور نیفزوده باشد؛ لیک مقدمهی لازمی بود، تا نکتهی بعدی را در جای خود بنشانَد:
مدّعای سترگ «دین آخر» از «پیامبر خاتم» باید در دنیای امروز:
⁃ هم بر عقول انسانها درست بنشیند؛
⁃ هم توانایی همآوردی با عقول مخالف و متضاد را داشته باشد؛
⁃ هم در زندگیِ عملی و عملیاتی راهگشا، و نه سدّ سبیل و بنبستافزا باشد.
بدین روی، گذر از رویهی بیرونی دین(نه به معنی کنار انداختن، بلکه به منظور ارتقاء به گذرگاه بالاتر)، و نیل به هستهی درونی دین از ضروریات بقا و ماندگاری این دین خواهد بود. آیا فقه تنها، به معنی مصطلحش، میتواند در این ارتقاء و بنبستزدایی کافی باشد؟ و یا تفقّه در دین، معنی و مرام دیگری میطلبد؟
امروز، هم مجامع دینی و هم جوامع دینی(فرهنگنامههای حدیثی)، نیازمند نگاهی پالایشگرا و ویرایشخواه هستند، تا میراث معرفتی دو امام همام تضمین بقا یابد و در تلاطم و تضارب آراء و اندیشهها وانمانند و مظلوم ننمایند.
مجموعهی گرانسنگ و دوازده مجلّدی «الحیات»، که ثمرهی عمر زندهیاد محمدرضا حکیمی و دو برادر گرانقدر اوست؛ گامی بود در جهت ارائهی چهرهی معرفتشناسانهی تشیع؛ که هرچند کاری سترگ بود؛ اما همچنان ناکافیاست؛ چرا که غلبهی احکامی و مقرراتی دین در جامعهی دینی سنتی، همچنان، تنگناهایی را برای عرضاندام قد و بالای معرفتی، فلسفی و علمی دین باقی گذاشتهاست.